(+عکس) تالار رودکی برج میلاد تهران شامگاه پنجشنبه ۲۶ آذر میزبان یک جشن تولد بود، جشنی غیر عادی.
پوریا پورسرخ از بازیگران سینمای ایران و گروه «عموهای فیتیلهای» مجریهای مشهور برنامههای خردسالان آماده بودند تا برای تعدادی کودک با مادرانِ چادرسیاه جشن بگیرند.
اصولاً در ایران فقط خانوادههای متمول و ثروتمند برای فرزندانشان در سالن تولد میگیرند، یا حداکثر بعضی مواقع مهدهای کودک و مدارس غیرانتفاعی سالنی را اجاره میکنند و جشنی جمع و جور برای کودکان برپا میکنند تا هم آنان در کنار همسن و سالان خود شاد باشند و جست و خیز کنند و هم مادرانشان دغدغهی محدودیتهای برگزاری جشن در آپارتمانها و منازل شخصی را نداشته باشند.
اما این جشن تولد در برج میلاد تهران فرق با همه آنها داشت. اگرچه هم کودکان و مادرانشان در سالن بودند و هم کیک و بادکنک و کاغذ رنگی فراهم بود، ولی شباهتی به جشن تولدهای دیگر نداشت. حتی رقص دلفینها در پارک آبی هم نتوانست یک نشانه را لاپوشانی کند: بوی خون.
این جشن تولد میهمان ویژهای هم داشت، سردار حسین ساجدینیا فرمانده انتظامی تهران بزرگ این بار نیامده بود که یک تولد و جشن و پارتی را تعطیل کند و حاضرین را به منکرات بکشاند، او آمده بود تا مهمان جشن تولد فرزندان کشتهشدگان لشکر «فاطمیون» و «زینبیون» باشد.
۲۲ تن از فرزندان کشتهشدگان مدافع حرم افغانستانی و ۶ فرزند مدافع حرم پاکستانی که در ماههای مهر و آبان به دنیا آمده بودند به جای «کلاه بوقی» بر سرشان، پیشانیبندهایی بسته بودند که روی آن نوشته شده بود: «کُلّنا فِداکِ یا زینب».
شورای عالی توسعه فرهنگ قرآنی، شورای عالی قرآن شهرداری تهران و نیروی انتظامی و بخش فرهنگی برج میلاد تهران دست به دست هم داده بودند تا از وارثان شبهنظامیان وابسته به سپاه قدس، یعنی مدافعین حرم افغان و پاکستانی به اصطلاح دلجویی کنند.
تعداد دقیق کشتهشدگان افغان و پاکستانی در جنگ سوریه مشخص نیست، اما گفته بودند تا اواسط سال ۹۴ شمار آنها حدود ۲۰۰ نفر شده، با این همه از عکس و اخبار پیدا بود شمار اجساد آنان وقتی به ایران برمیگشت و در شهرهای مختلف تشییع میشد، بیش از اینهاست.
فارغ از روایتهای حماسی و انقلابی که رسانهها و سردمداران جمهور اسلامی برای توجیه حضور این شبهنظامیان در سوریه عنوان میکنند، اصلیترین امتیازی که رفتن به این جهنم داشت، گرفتن اقامت یا تابعیت ایران برای خود و خانوادههایشان بود.
علاوه بر حقوق ماهیانه، آن دسته اعزامیهایی که در حین ماموریت بودند یا سابقه اعزام به سوریه داشتند، در قدم اول از دیپورت شدن نجات مییافتند. اگر مجروح یا جانباز و کشته میشدند، حداقل اگر امکانات و شرایط بهتر به خودشان وصال نمیداد، خانواده آنان از امتیازات بیشتری بهرهمند میشدند، اندک پولی از بنیاد شهید یا سپاه به عنوان حق خون و ماهیانهای که خانواده آنان را در حداقلهای معیشت یاری میرساند.
جشن در آن لحظهای عجیبتر بود که کودکان و مادران قبل از ورود به سالن، بنر بزرگی را میدیدند که عکس پدران و همسرانشان روی آن بود، «شهدای حرم» همراه با این نوشته: سلام مرا به زینبیون برسانید، آنها خیلی خوب میجنگند، خیلی خوب مجاهدت میکنند. امضاء: سید علی خامنهای ۹۵/۹/۱