موضوع بر سر این نیست که چه کسی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ «حجاب» و چادر و چاقچور سیاه را از سر زن ایرانی برداشت، بلکه بر سر این است که هر کس دیگری غیر از رضاشاه نیز این کار را انجام میداد، اقدامی درست و به موقع و مطابق با روح زمان بود. اقدامی بود که به خواست بخش کوچک اما موثر مردان و زنانی پاسخ میداد که در پی ساختن ایران بودند و نخستین گامها را با تأسیس مدارس عرفی بر میداشتند.
کسانی که با درکی کژ و بدفهمی از «دموکراسی» فکر میکنند چنین اصلاح بنیادینی باید گذاشته میشد تا جامعه، یعنی مردان و زنان تازه به در آمده از دهههای سیاه و استبداد قجری، خودشان به ضرورت کشف حجاب برسند، ما هنوز هم در قید و بند چادر و چاقچور میبودیم کما اینکه انقلاب اسلامی در سال ۵۷ با عقبگردی تاریخی، همان حجاب سیاه را به جامعه تحمیل کرد.
اگر چهل سال، یعنی به اندازهی دو نسل، از سال ۱۳۱۷ تا ۱۳۵۷، از کشف حجاب و دانشآموزی و دانشآموختگی و فعالیت زنان در عرصههای مختلف اجتماعی نگذشته بود، زمامداران جمهوری اسلامی که بلافاصله پس از انقلاب زمزمهی اجباری شدن «حجاب اسلامی» را سر دادند، از یک سو مجبور نمیشدند سه سال در کمین بنشینند تا از سال ۶۰ و به تدریج حجاب را اجباری کنند؛ و از سوی دیگر، زنان زودتر از آنچه فکر میشد به مقابله با آن بر نمیخاستند. الان سالهاست که از «حجاب اسلامی» جز در میان معتقدان و وابستگان و مأموران نظام اسلامی ایران، چیزی باقی نمانده است. آنچه در کوچه و خیابانهای شهرهای ایران میبینیم به هر چیزی شباهت دارد جز چادر و چاقچور و «حجاب اسلامی»!
در سالهای گذشته خیلیها تلاش کردند «کشف حجاب» را با «حجاب اجباری» مقایسه کرده و آنها را همسنگ و «ضددمکراسی» قرار دهند. اما نباید هوش ویژهای داشت تا این نکته ساده را درک کرد که «کشف حجاب» یعنی یک گام اساسی به سوی آزادی و باز شدن راه به سوی فعالیتهای اجتماعی زنان. «حجاب اجباری» یعنی پایمال کردن آزادی و حق انتخاب پوشش و تلاش برای بستن راهها به سوی فعالیتهای اجتماعی زنان. کافیست به عرصهی ورزش چه در داخل و چه در سطح بینالمللی نگاهی انداخت تا دید چگونه کشف حجاب، راه گشود و چگونه حجاب اجباری، آن راههای گشوده را با خشونت بست. حجاب اجباری را باید در کنار دیگر محدودیتها و محرومیتهای حقوقی زنان گذاشت تا سخیف بودن مقایسهی پیامدهای «کشف حجاب» و «حجاب اجباری» را بهتر دریافت. این مقایسه عمدتا اهداف سیاسی را در رد اصلاحات اجتماعی پهلویها و توجیه سرکوبها و تبعیضات فراگیر جمهوری اسلامی دنبال میکند. حال آنکه به قول پروین که به مناسبت ۱۷ دی سرود:
باید این انوار را پروین به چشم عقل دید
مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود