موضعگیریها علیه «جهانی شدن» ظاهراً در سراسر دنیا در حال قدرتگیری است. سیاستمداران ایالات متحده در هر دو طیفِ چپ و راست خواستار مهار آن معاملات تجاری آزادی هستند که خارجیها را منتفع میسازد.
آنا سوانسون در گزارشی در واشنگتنپست مینویسد، دونالد ترامپ رئیسجمهوری منتخب آمریکا پیشنهاد برقراری تعرفههایی برای واردات و محدودیتهایی برای مهاجرت را مطرح کرده و خروج از ائتلافهای بینالمللی و موافقتنامههای تجاری را پیشنهاد داده است. در عین حال دولتهای پوپولیست و ناسیونالیسیت در سراسر اروپا و آسیا در حال روی کار آمدن هستند و بریتانیا با برکسیت از اتحادیه اروپا خارج شد.
به نظر بعضیها، این روزها اتفاقاتی میافتد که شبیه همان دورهای است که به جنگ اول جهانی منجر شد. نه تنها شبیه، بلکه حتی از آن تهدیدآمیزتر است. دورهای حاکی از پایان چندین دهه گسترش روابط جهانی که بسیاری آن را «دوره اول جهانی شدن» مینامند.
در این گزارش، جاش فِاینمن اقتصاددان ارشد موسسه مدیریت مالی آلمان میگوید که جهان در دهههای آینده ممکن است شاهد پسرفت قابل توجهی در «جهانی شدن» باشد. او مینویسد که ما قبلاً هم در سالهای هرج و مرج و انزواطلبی جنگ اول و دوم جهانی و رکود بزرگ، شاهد چنین اتفاقی بودهایم.
فاینمن میگوید: «اولین موج جهانی شدن نیز که در طی نیم قرن و تا قبل از جنگ جهانی اول رخ داد واکنشهای مردمی زیادی را برانگیخت و نهایتاً به فجایع سالهای ۱۹۱۴ و ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ منجر شد».
اقتصاددانان دیگر نیز در گذشته نظرات مشابهی را طرح کردهاند. برانکو میلانویچ، دنی رودریک، نیال فرگوسن، فرد برگستن و دیگران اذعان کردهاند که جهانی شدن روندی دورهای است، در طی چند دهه سرعت میگیرد و زمانی که جهان به طور طبیعی به آن واکنش شدید نشان میدهد، متوقف میشود. بسیاری همچون فینمن دورهی منتهی به جنگ جهانی اول را نمونهای از این رویداد میدانند.
از اواسط قرن ۱۹ تا سال ۱۹۱۴ پیشرفتهایی چون ماشینهای بخار، تلگراف، تلفن و کانال سوئز و پاناما به طور چشمگیری فاصلهها را کم و ارتباطات جهانی را بیشتر کرد و دنیا وارد دورهی سریعی از روند جهانی شدن شد.
اینطور که فاینمن میگوید تقریباً ۶۰ میلیون اروپایی، کشورهای خود را در اروپا که در آن دستمزد پایینی میگرفتند ترک کردند تا به سرزمینهای غنیِ آمریکا، کانادا، آرژانتین، استرالیا و جاهای دیگر برسند. کشورها موانعشان را کمتر کردند تا کالا وارد کنند و وارد تجارت شوند. همانطور که این جدول از گزارش فاینمن نشان میدهد صادرات تجاری به عنوان سهمی از اقتصاد و شاهدی بر جهانی شدن، افزایش یافت.
به گفته فاینمن، این تغییرات منافع حاصل از انقلاب صنعتی را در سراسر جهان گسترش داد. اما در بعضی نقاط به خصوص کشورهای ثروتمندتر منجر به نابرابری هم گردید. تجارت، بعضیها را توانمند کرد و برخی دیگر به حال خود رها کرد و به مرور نا آرامیهایی را برانگیخت و منجر به واکنش شدید سیاسی شد.
جاش فاینمن مینویسد که کشورها به تدریج موانع تجاری و محدودیتهایی برای مهاجرت تعریف کردند. آمریکا در سال ۱۹۲۱ با حمایت کارگران آمریکایی قانونی تصویب کرد که در آن برای مهاجران، خصوصاً مهاجرانی که فقیر بودند و از کشورهای غیر از اروپای شمالی میآمدند، سهمیه سختگیرانهای تعریف و اعمال کرد. جهانی شدن در مسیر جنگهای جهانی و رکود بزرگ سقوط کرد و برای چندین دهه جنبشهای ملّی و انزواطلبی اقتصادی حاکم شدند.
در دهههای بعد از جنگ جهانی دوم، ورق دوباره برگشت. آمریکا برای ایجاد و گسترش سازمانهای بینالمللی مانند بانکهای جهانی و صندوق بینالمللی پول و توافقهای عمومی در تعرفهها و تجارت را رهبری کرد و پیشگام سازمان تجارت جهانی شد (موسسهای که خالقان آن معتقدند وقوع جنگ جهانی دیگری را غیرممکن میسازد). بسیاری معتقدند جهان از آن زمان، دومین موج بزرگ جهانی شدن را تجربه کرده است.
فاینمن به دقت به تفاوتهای زیادی که بین دورههای جهانی شدن و عقبنشینی از آن وجود دارد اشاره میکند. وی میگوید، «جنگهای جهانی» و «رکود بزرگ» فقط دست رد زدن به جهانی شدن نبود، بلکه ردّ جهانی شدن، هم نتیجه و هم دلیل آن وقایع بود.
فاینمن میگوید یک تشابه قوی وجود دارد: «همان نیروهایی که دوران پیش از جنگ اول را ساختند، جهانی شدن مدرن را موجب شدند: فنآوریهای جدید، تجارت باز و آزاد، نظام اقتصادی جهانی که قدرتهای عمدهی آن روز آنها را پیریزی کردند و دورهای از صلح سراسری بین کشورهای بزرگ را به ارمغان آوردند».
امروزه، جریان آزاد سرمایه و تجارت از چیزی که قبل از جنگ اول برقرار بود، پیشی گرفته است. طبق نمودار، نسبت سهم آمریکاییهایی که در خارج به دنیا آمدهاند و سهم ثروتِ آمریکاییهای ثروتمند، پس از دورهای کاهش در اواسط قرن بیستم، به سطح دورهی قبل از جنگ اول رسیده است.
دومین موج بزرگ جهانی شدن نیز مانند دورهی پیش از جنگ جهانی اول، به افزایش مهاجرت و نابرابری در برخی کشورها انجامیده که به نظر میرسد عامل محرکی برای واکنشهای شدید کنونی باشد.
فاینمن میگوید، تنها جهانی شدن مسبب بحران اقتصادی که آمریکا و سراسر جهان تجربهاش میکنند نیست. علاوه بر جهانی شدن، فنآوری، تغییرات اجتماعی و سیاستهای دولت، همه و همه در تعیین این موضوع نقش داشتهاند که در اقتصاد یکپارچهی جهانی در دهههای گذشته، چه کسی منتفع میشود و چه کسی ضرر میکند.
اما جهانی شدن، بعضی کارگرانِ کمتر ماهر را نیز متضرر کرده است، به سبب این که آنها را در معرض رقابت قرار میدهد. فاینمن اذعان میدارد که علاوه بر این، جهانی شدن ممکن است راحتتر قربانی سیاسی بگیرد: برای سیاستمداران آسانتر است که کشورهای خارجی را مسبب مشکلاتشان بدانند تا فنآوری را؛ چرا که غالباً به فنآوری با دید مثبت نگاه میشود.
ما به لحاظ اقتصادی شاهد نشانههایی هستیم که حاکی از این است که جهانی شدن در حال حاضر احتمالاً به دورهی رکود خود رسیده است.
سازمان تجارت جهانی در ماه سپتامبر پیشبینی کرد که رشد تجارت جهانی در سال ۲۰۱۶ به ۱٫۷ درصد سقوط کرده است که کمترین رشد پس از بحران مالی سال ۲۰۰۹ بوده است. سهم کسانی که در خارج از آمریکا به دنیا آمدهاند در جمعیت این کشور کاهش یافت و جهان شاهد موانع تجاری و کاهش چشمگیر برقراری معاهدات تجاری جدید است.
فاینمن معتقد است، در چنین شرایطی تهدید به جهانی شدنِ بیشتر، یک خطر است تا واقعیت. به گفتهی این اقتصاددان، چه بسا این دوره از جهانیشدن با خونسردی و خویشتنداری پشت سر نهاده شود. دورهای که اقتصاد جهانی هنوز بسیار یکپارچه است و فنآوریهای جدید مردم را در سراسر جهان بیش از گذشته بههم پیوند داده است. به هر تقدیر، چنانکه تاریخ نشان میدهد این روند میتواند معکوس شود.