آزاده کریمی – ساختمان پلاسکو که صبح روز پنجشنبه ۳۰ دیماه ۹۵ در شعلههای آتش سوخت و فروریخت، نخستین ساختمان تجاری مدرن تهران بود که حتی برای نسلهای پس از انقلاب که از پیشینه و تاریخچه آن خبر نداشتند، صاحب شناسنامه و تاریخ بود.
تاریخ پنجاه و چند ساله این ساختمان اگر چه همواره تلاش شد در انبوه ساختمانهای تجاری مدرن امروزی از نظرها پنهان بماند ولی نمادی از یادها و یادگارها برای نسلهای متمادی حتی پس از انقلاب شد؛ نسلی که در کوران بحرانیترین وقایع چون جنگ و مشکلات اقتصادی لباس عید نوروز و کتانی و شلوار جین خود را از آن میخریدند.
تاریخ اما میگوید: ساختمان پلاسکو در ضلع شرقی چهار راه استامبول اولین ساختمان تجاری مدرن در تهران بود که به سبک معماری آسمانخراشهای آمریکایی ساخته شد؛ این ساختمان ۱۷ طبقه به حبیب القانیان سرمایهدار یهودی صاحب شرکت پلاسکو تعلق داشت.
پلاسکو در دهه ۴۰ و ۵۰ نماد مدرنیته و تجدد در ایران به شمار میرفت و مخالفانی نیز داشت؛ چنانکه آیتالله طالقانی با ساخت این برج بلندقامت توسط یهودیان آن هم در مرکز شهر تهران مخالفت میکرد.
انقلابیون نیز حتیساختمانها از جمله هتل هیلتون در «پارک وی» در شمال تهران و ساختمان پلاسکو را در چهارراه استانبول در قلب پایتخت، نماد مدرنیتهای مزاحم برای اقشار فقیر و کم درآمد جامعه میدیدند و پس از انقلاب آن را جزو اموال بنیاد مستضعفان ضبط کردند.
ساختمان پلاسکو اولین ساختمان با اسکلت فلزی، آسانسور و تاسیسات تهویه مطبوع در تهران بود که توسط مهندسان اسرائیلی طراحی و ساخته شد.
القانیان با ساخت پلاسکو در خیابان جمهوری (شاه) پایههای یک مرکز خرید مدرن و پاساژ تجاری را در ایران بنا نهاد؛ مرکز خریدی که کمی بالاتر از بازار سنتی تهران پدید آمد و مردم برای خرید اجناس مد روز به آن سر میزدند. پاساژ و مرکز خریدی که در کشورهای پیشرفته به فراوانی از آنها دیده میشد و در تهران امروز نیز نه در مناطق «کوخنشین» و تنگدست، آن گونه که مورد ادعای انقلابیون و مذهبیون بود، بلکه در شمال شهر تهران و مناطق خوشنشین شهرهای بزرگ دیده میشود و در مالکیت «آقایان» و «آقازادهها» قرار دارد.
پلاسکو بازاری سرپوشیده در دل یک ساختمان یکپارچه بود که مردم با ورود به آن تجربهای مدرن از نحوه عرضه و فروش اجناس به دست میآوردند؛ ضمن اینکه همچون مراکز تجاری کنونی دارای یک فضای باز با ۹ حوض پرآب با فواره و چندین صندلی و نیمکت بود.
این ساختمان ۱۷ طبقه که در سال ۱۳۴۲ بلندترین ارتفاع را در تهران داشت، بسیاری از مردم را به سوی خود جلب میکرد تا سوار آسانسورهایش شوند و با رفتن به طبقه آخر از پنجرههای بزرگ رستوران، به تماشای چشمانداز شهر بایستند.
این ارتفاع بلند نیز پلاسکو را جای مناسبی برای خودکشی کرده بود؛ چنانکه چند خودکشی پر سر و صدا از فراز این ساختمان صورت گرفت.
در ضلع غربی پلاسکو قسمتی برای آگهیهای نئون تعبیه شده بود؛ دو طبقه زیرزمین و ۴ نوع آسانسور از ویژگیهای دیگر آن بود و در هر طبقه ۲۰ واحد تجاری به کسب و کار مشغول بودند.
این ساختمان تجاری، ۲۹ هزار متر مربع زیربنا داشت و ساخت آن از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ به طول انجامید. در ابتدای دهه ۴۰ واحدهای تجاری این ساختمان به صورت قسطی به مبلغ ۴۵۰ هزار ریال واگذار میشد.
پلاسکو در سال ۱۳۵۴ به قیمت ۲۰۰ میلیون ریال به هژبر یزدانی فروخته شد.
القانیان و برادرانش در سال ۱۳۳۷ اولین شرکت تولید ملامین و پلاستیک را در تهران تاسیس کردند؛ تجارتی که جزو اولین تجارتهای غیرنفتی ایران به شمار میآمد و به سرعت گسترش یافت و هزاران شغل ایجاد کرد.
القانیان بعدها تجارت خود را توسعه داد و کارخانجات آلومینیومسازی و محصولات خانگی جنرال استیل را تاسیس و به یک سرمایهدار بزرگ بدل شد.
میگویند القانیان همیشه یک شانه پلاستیکی کوچک در جیب کت خود میگذاشته تا فراموش نکند از یک تجارت کوچک به تاجری بینالمللی بدل شده.
وی سال ۱۲۹۱ خورشیدی در محله عودلاجان تهران به دنیا آمد؛ پدرش حاج بابایی خیاط و مادرش از خانواده سرشناس القانیان بود. پس از پایان مدرسه مدیریت هتلی در خیابان فردوسی و مغازهای در خیابان لالهزار را عهدهدار شد. در سال ۱۳۱۶ تجارتخانهای را با برادرانش تاسیس کرد که ساعت، پارچه، ماشینخیاطی، چینی و کالاهای دیگر به ایران وارد میکردند.
القانیان با سفرهایی که طی جنگ جهانی دوم به آمریکا داشت به اهمیت تولید پلاستیک پی برد و پیشگام تولید پلاستیک در ایران شد. وی سپس کارخانجات پلاستیک شمال و لوله شمال، یخچال جنرال الکتریک، صندلیسازی و تولید تخت سفری، همچنین شرکت صنعتی روغن نباتی و صابون، شرکت صنایع پارس و آمریکا، شرکت پوست، پشم و پنبه را راهاندازی کرد. القانیان در گسترش کارخانجات صنعتی و بالابردن بنیهی تولیدات داخلی و اقتصاد ملی ایران نقش مهمی بازی کرد.
ساختمان ۱۲ طبقهای آلومینیوم تهران نیز جزو اموال القانیان بود که از آلومینیوم و شیشه ساخته شد و در کنار ساختمان پلاسکو بازاری مدرن در خیابان شاه (جمهوری فعلی) پدید آورد. با سر بر آوردن این دو برج، چهره مرکز شهر تهران عوض شد و خرید و فروش مدرن در عظمت ساختمانهای تجاری جای بازارهای سنتی را گرفت.
کمی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، القانیان بازداشت و محاکمه شد. در متن کیفرخواست وی از سوی دادسرای دادگاه انقلاب، او را فردی باسواد، جاسوس و سرمایهدار «صهیونیسم» معرفی کردند که با دشمنان خدا دوستی دارد و با دوستان خدا دشمنی. در حالی که القانیان یک ایرانی کلیمی بود و خدمات اقتصادیاش به جیب مردم و جامعهی ایران میرفت و طبیعتا خود نیز مانند هر سرمایهدار دیگری از آن سود میبرد. هر کسب و کاری از جمله در قامت سرمایهداری، چیزی جز این نیست.
موارد اتهام وی جاسوسی به نفع اسرائیل، جمعآوری کمک به نفع ارتش اسرائیل، فساد در زمین و معاونت در کشتار مردم فلسطین بود. اما او در جلسه دادگاهاش گفته، با اسراییل ارتباطی نداشته و افتخار میکند، سهامدار کارخانجات پلاسکو ملامین، پلاستیک شمال، لوله شمال و کارخانه یخچال جنرال الکتریک و پروفیل آلومینیوم بوده است.
القانیان همچنین متهم به ساخت یک آسمانخراش در تلآویو با ارتفاعی سه برابر ساختمان پلاسکو شد. ضمن اینکه خرید زمینی در نزدیکی تلآویو به ارزش یک میلیون دلار(در زمان محاکمه) از اتهامات وی بود.
صاحب ساختمان پلاسکو یک ساعت بعد از صدور حکم دادگاه، تیرباران شد و جنازهاش به وساطت خاخام یدیا شوفط در اختیار خانوادهاش قرار گرفت.
اعدام صاحبان اموال و سرمایهدارانی که پس از انقلاب از ایران فرار نکرده و دستگیر شده بودند با هدف غصب و مصادرهی اموال آنها صورت میگرفت تا کارخانجات و ساختمانها و مال و منالی که مصادره میشدند، هیچ مدعی دیگری نداشته باشند. همزمان با دستگیری و اعدام القانیان، ساختمان پلاسکو نیز به همراه تمامی اموال القانیان به نفع بنیاد مستضعفان مصادره و واحدهای آن به صورت سرقفلی به کسبه فروخته شد. این ساختمان بعد از انقلاب، به یکی از معروفترین مراکز تجاری تولید، فروش و عرضه پوشاک در تهران شد که سرانجام در روز ۳۰ دیماه ۹۵ سوخت و از بین رفت. در حریقی که دهها آتشنشان نیز جان خود را در آن از دست دادند ولی هنوز در همین زمان که امدادگران برای یافتن اجساد و یا افرادی که زیر آوار ماندهاند تلاش میکنند، قابل تصور است که رانتخواران و آقازادههای معممزاده و نظامی در فکر غصب دوبارهی زمین و ساختن بنایی به نام و کام خودشان در محلی هستند که تاریخی ناخوانده و بدخوانده در شعلههایش سوخت.