مشیانه دهقانپور؛ قصه یک زندگی جوان با چاشنی آواز

یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵ برابر با ۲۲ ژانویه ۲۰۱۷


مانی تهرانی – هنوز کسی جواب قطعی برای این دغدغه بشری پیدا نکرده که هنر، پناهگاه است یا عرصه شکوفایی. شاید به این دلیل ساده که گاهی در نقطه تلاقی این دو قرار می‌گیرد. دست کم سوژه من چنین شرایطی دارد.

پدر و مادری از ایران انقلابی بحران‌زده رانده شده و به اروپا و بعد به آمریکا مهاجرت کرده‌اند. دو چهره خبری و البته هنردوست که دوستان‌شان می‌گویند صدای خوشی دارند. هنر هر قدر که برای این زوج جدا افتاده از سرزمین مادری می‌تواند پناه محسوب شود، برای کودک خردسال‌شان فرصت است. فرصتی برای تبدیل شدن به شهروند جهانی یا به بیان خودش، ایرانی آمریکانایز شده، تا بتواند قصه زندگی خودش را بگوید.

مشیانه دهقانپور

مشیانه دهقانپور الان دختر بیست ساله‌ای شده که در یک گروه موسیقى آکاپلا به نام The BlueTones  آواز می‌خواند. این گروه در سال ١٩٩٩ میلادی در دانشگاه جیمز مدیسون شهر هریسونبرگ ایالت ویرجینیا تشکیل شد و سه سال است که مشیانه به عنوان خواننده سوپرانو در آن عضویت دارد. گروه موسیقى آکاپلا در اجرا از هیچ سازی استفاده نمی‌کند و آهنگ‌ها به وسیله تارهای صوتی خواننده‌ها تولید می‌شود. همین ویژگی موسیقی آنها را جذاب و جالب توجه می‌کند. مشیانه با آوازهای مادر و پدرش عاشق موسیقی شده، خودش با نوازندگی کلارینت آغاز کرده و بعد به سراغ گیتار رفته و می‌گوید: «چون دست‌هایم کوچک است نوازندگی‌اش برایم سخت بود اما بالاخره یاد گرفتم.»

The BlueTones

گفتگویی که در ادامه می‌خوانید درباره دنیای موسیقی ایندیپندنت اوست.

-شوهای تلویزیونی مثل «امریکن آیدل» و یا نمونه ایرانی‌اش «استیج» را تماشا می‌کنید؟ و آیا فکر می‌کنید برای خواننده شدن مسیر مناسبی است؟

-این هم یکی از راه‌هایی هست که آدم‌ها می‌توانند برای مشهور شدن و دیده شدن در هنر موسیقی از آن استفاده کنند. برای کسانی که راه دیگری ندارند، شرکت در برنامه‌هایی مثل «امریکن آیدل»، «د وویس» و «ایکس فاکتور» جواب می‌دهد.

-تا امروز دیده‌اید جوانی همسن و سال خودتان از این طریق خواننده حرفه‌ای شود؟

-پسری به اسم راینسل که هم‌دانشگاهی من بود دو سال پیش در «د وویس» شرکت کرد. این پسر برنده نشد اما آوازهایش از تلویزیون پخش می‌شد و جالب بود. تماشا می‌کردیم و برایش نظرمان را می‌نوشتیم. البته بعد از پایان آن برنامه کار دیگری انجام نداد. نه موسیقی تولید کرد و نه سی دی و آلبوم و کنسرتى. با تمام شدن برنامه همه چیز تمام شد.

-فکر می‌کنید چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟ ایراد این برنامه‌ها کجاست که نمی‌تواند خواننده تربیت کند؟

-این از ایراد برنامه‌ها نیست. به هر حال بچه‌های علاقمند به موسیقی در یک سنی دوست دارند مشهور شوند و فکر می‌کنند این راه‌اش است و آنها را به‌هالیوود می‌رساند. مثلأ در «امریکن آیدل» کلى کلارکسن، کری آندر وود و خیلی از این آدم‌ها الان مشهور شده‌اند، اما بیشتر شرکت‌کنندگان این برنامه‌ها بعد از تمام شدن برنامه، تمام می‌شوند.

-شما فقط چهار سال داشتید که به همراه خانواده‌تان از ایران مهاجرت کردید، الان وقتی اسم ایران را می‌شنوید تصویر ذهنی‌تان چیست؟ کشوری با مشکلات فراوان که پدر و مادرتان مجبور شدند از آن خارج شوند یا کشوری با تاریخ و فرهنگ بزرگ؟

-یادم می‌آید از زمانی که من دو سه سالم بود برای پدر و مادرم ماندن در ایران خیلی سخت بود. وقتی که چهار سالم شد با وجود اینکه دل کندن از خانواده و دوستان برایشان سخت بود، شاید بیشتر به خاطر آینده بهتر من از ایران مهاجرت کردند. ایران خانه من است و هر چند در آمریکا بزرگ شده‌ام اما آرزو دارم که دوباره روزی ایران را ببینم. دوست دارم فامیلم یعنی پدربزرگ و عمه و خاله و بقیه فامیل را ببینم.

-معمولأ پدر و مادرها آرزوهای ناکام خود را در بچه‌ها جست و جو می‌کنند، پدر و مادر شما هم صدای خیلی خوبی دارند. آیا گرایش شما به موسیقی خواسته آنها بود یا خودتان علاقه داشتید؟

-بله، پدر و مادرم از همان سنین کودکی، عشق به موسیقی را در وجود من پرورش دادند. از همان دوران مادر و پدرم همیشه در خانه آواز می‌خواندند و می‌رقصیدند و برایم سی دی و رادیو پخش می‌کردند و من از همان دو سه سالگی عاشق موسیقی شدم. مادر و پدر خیلی خوبی دارم و همیشه به من می‌گویند در زندگی کاری را انجام بده که خوشحال‌ات می‌کند. این زندگی خودت است. من می‌توانستم در دانشگاه رشته موسیقی را انتخاب کنم، اما دلم می‌خواهد بتوانم جوابگوی زحمات پدر و مادرم باشم و برای همین در رشته بیولوژی درس می‌خوانم تا بتوانم شغل مناسبی پیدا کنم و زحمات پدر و مادرم را جبران کنم.

-از طریق موسیقی‌تان الان دست کم برای بخشی از مردم «سلبریتی» محسوب می‌شوید و از طرفی پدر و مادرتان هم در فضای ایرانی چهره شاخته شده تلویزیونی هستند، فکر می‌کنید توانسته‌اید در چشم مخاطبان تصویر مشیانه را بسازید و یا هنوز زیر سایه اسم حمیده (آرمیده) و سیامک (دهقانپور) شناخته می‌شوید؟

-من خیلی خوشحالم که دختر چنین پدر و مادری هستم. بدون آنها برای دیگران یک دختر ایرانی هستم که عاشق موزیک است. خب که چی؟! البته از جهتی هم سخت است وقتی با پدر و مادرم بیرون می‌رویم و همه آنها را می‌شناسند، اصلا راحت نیست. یعنی وقتی کم سن و سال‌تر بودم خیلی سخت بود، اما الان که بزرگتر شدم و می‌بینم که مادر و پدرم چقدر برای مردم جذاب هستند خیلی خوشحال می‌شوم. الان مشیانه بیست ساله هنوز دختر آنهاست. چون هنوز به جایی نرسیده‌ام که کاملأ مستقل باشم. البته کم‌کم دارم به آن جایگاه دست پیدا می‌کنم که هم دختر آنها باشم و هم جایگاه مستقل خودم را داشته باشم.

مشیانه دهقانپور

-وقتی ایرانی- آمریکایی هستید، هنر موسیقی‌تان در جامعه مهاجران ایرانی دیده و برجسته می‌شود اما همزمان ممکن است به عنوان یک خارجی برای رشد در جامعه آمریکا با مشکلاتی مواجه شوید. ایرانی- آمریکایی بودن، بیشتر یک مشکل است یا امتیاز؟

-ایرانی- آمریکایی بودن به من خیلی کمک کرده. فارسی حرف زدن من قوی نیست اما به من کمک کرده تا بتوانم با دوستان مادر و پدرم حرف بزنم یا می‌توانم با رسانه‌های فارسی‌زبان مثل کیهان لندن صحبت کنم و خیلی هم از این امکان خوشحالم. اگر من فقط یک آمریکایی می‌بودم در موسیقی کارم خیلی سخت‌تر می‌شد. من می‌دانم کی هستم، یک دختر ایرانی- آمریکایی هستم و وقتی می‌دانم کی هستم، می‌توانم موسیقی بهتری بسازم و از قلبم بنویسم.

-اولین بار آواز خواندن را در کجا تجربه کردید، مدرسه، خانه و یا کلاس موسیقی و…؟

مشیانه دهقانپور

-ما در خانه هم به موسیقی ایرانى گوش می‌کنیم و هم به موسیقی غربى. زمانی که بچه بودم و تازه پدر و مادرم به آمریکا مهاجرت کرده بودند، موسیقی پاپ آمریکایی را تجربه می‌کردند و خیلی جالب بود. ما به موسیقی ایرانی مثل گوگوش گوش می‌کردیم و همزمان «بلاک آیپیز» هم گوش می‌کردیم. من از همان زمانی که به حرف آمدم سعی می‌کردم آواز بخوانم. برای همین در سه سالگى شروع به آوازخواندن کردم و البته آن موقع خوب نمی‌خواندم. از پنج سالگی مادر و پدرم گفتند که در خانه باید فقط فارسی حرف بزنیم تا فارسی را فراموش نکنیم.

-خیلی از هنرمندان فقط آواز می‌خوانند، چرا فکر می‌کنید باید شعر و آهنگ و تنظیم را هم خودتان انجام دهید؟

-می‌شود، اما برای من نمی‌شود. من فکر می‌کنم وقتی آهنگ می‌سازم از خودم و همه وجودم برایش مایه می‌گذارم. در کتابی خواندم که آهنگ نوشتن یا ساختن مثل بچه داشتن است. آواز خواندن برای من مثل نفس کشیدن است. اما در کنارش دوست دارم با گیتارم بنوازم و آهنگ بسازم، آهنگی که با شنونده ارتباط برقرار کند.

-اهل تجربه‌های متفاوت هستید و یا سعی می‌کنید در ژانر خاصی کار کنید؟

-من عاشق «ایندی راک» هستم اما بیشتر در ژانر «سینگر سانگ رایتر»، ایندیپندنت و «فولکراک» کار می‌کنم، کلد پلی، کریس مارتین، اد شرن و فرانک سیناترا هم برای من الگوهای بزرگی هستند. کلأ عاشق موسیقی جاز و ایندی هستم.

-گروه موسیقی که عضو آن هستید چه موقع و از کجا شکل گرفت و الان چه فعالیتی دارد؟

-در آمریکا به این گروه آکاپلا می‌گوییم که بدون هیچ سازی، با صداهای خودمان آهنگ می‌سازیم. دوازده دختر در گروه‌مان هستند. هفته‌ای سه بار تمرین داریم. اتفاقأ امشب هم باید بروم سر تمرین. گروه ما در شهر هریسنبرگ چند بار در هفته برای رستوران‌ها، تئاترها و مدارس برنامه موسیقی اجرا می‌کند. در چند رقابت شرکت کردیم و اول شدیم و از این طریق پول به دست آوردیم چون مدرسه‌مان به ما پول نمی‌دهد. مدیریت مالی گروه هم به عهده من است. برای همین خیلی مهم است که بتوانیم اجرا داشته باشیم و پول به دست بیاوریم. هفته‌ای چند بار دور هم جمع می‌شویم تا موسیقی بسازیم. خیلی وقت‌ها به دیگران پول می‌دهیم تا برایمان آهنگ تنظیم کنند. چند تا از دختران گروه ما هم به آهنگ‌ها گوش می‌کنند و خودشان تنظیم آهنگ مى‌کنند و بعد با آواز تمرین و اجرایش می‌کنیم. صدای سوپرانو، آلتو و بیس داریم و روی هر قسمت چهار خواننده دختر آواز می‌خوانند.

-برای چه نوع مخاطبی آهنگ می‌سازید؟

-این روزها بیشتر برای دل خودم آهنگ می‌سازم. یعنی بچه که بودم همه‌اش فکر می‌کردم باید آهنگ پاپ یا راک بسازم. اما بزرگتر که شدم و مخصوصأ این سه سالی که وارد دانشگاه شده‌ام متوجه شدم باید برای خودم آهنگ بسازم تا طبیعی باشد. وقتی مشیانه خودش باشد بقیه هم با موسیقی‌اش ارتباط برقرار می‌کنند. من به عنوان یک دختر ایرانی که در آمریکا بزرگ شده‌ام، پرسپکتیو خوبی دارم. تا الان زندگی خوبی داشتم. برای مردم جهان حرف‌های زیادی دارم. اما نمی‌توانم با همه حرف بزنم. با موسیقی با مردم صحبت می‌کنم. همه مردم جهان می‌توانند به موسیقی گوش کنند و برای همین من موسیقی را خیلی دوست دارم.

-بر اساس تجربه تا امروزتان مخاطب اجراهای‌تان بیشتر چه کسانی بوده‌اند؟

-بیشتر هم سن و سال خودم هستند. چون بر اساس تجربه‌های خودم کار مى‌کنم. من بیست سال دارم و تجربه‌هایم هم درباره سن و سال خودم است.

-چه کارهای جدیدی تولید کرده‌اید؟

-گروه ما بیست سال پیش تأسیس شده و در این بیست سال هشت آلبوم موسیقی به بازار فرستاده. البته اعضای گروه عوض می‌شوند. اجراهای زیادی داشتیم. دو سال پیش در «آی سی سی اى» اجرا داشتیم که خیلی بزرگ است. چهار ماه از صبح تا شب تمرین رقص و آواز داشتیم و اول هم شدیم. خیلی مزه داد. دست‌های هم را گرفته بودیم و از خوشحالى گریه مى‌کردیم. اما کار سختی است. آدم خسته می‌شود. فقط هم باید از صدای خودمان باشد و گیتار و پیانو و هیچ سازی به کمک ما نمی‌آید.

-تازه ترین آهنگ‌تان چیست؟

-یک ماه پیش در ویرجینیا در یک سالن اجراى موسیقى زنده به اسم «جم ان جاوا» به ما و یک گروه جونیور دیگر سیصد دلار پول دادند تا برویم آواز بخوانیم. آن گروه همه پسر بودند. بیست دقیقه آنها خواندند و بیست دقیقه هم ما. بلیت فروختیم و پول به دست آوردیم. دوستان و معلم‌هایمان و مردم هم خیلی استقبال کردند و مخصوصا در شبکه‌های اجتماعی اسم گروه‌مان خیلی سر و صدا کرد.

-این برنامه‌ها را ضبط کردید و جایی هست که علاقمندان بتوانند به آنها دسترسی داشته باشند؟

-بله، برنامه‌هایی که چند دقیقه برای رستوران یا عروسی اجرا می‌کنیم ضبط نمی‌شود اما کنسرت‌ها را ضبط می‌کنیم و برای مردم روی اسپاتیفای، آی تیونز و وبسایت خود گروه قابل دسترسی هستند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=65527