آوازه – در آخرین سالهای پیش از انقلاب اغلب موسیقیدانان ایرانی بر این باور بودند که موسیقی سنتی ما را با ریتم سر و کاری نیست.
البته به ظاهر حق به جانب آنان بود. ریتم در معنایی که ما از آن در ذهن داریم هنگامی وارد بحث و جدل میشود که آدمی بتواند خود را با آن تکانی بدهد و نظمی چشمگیر در رفتار و کردار خود به وجود بیاورد.
در همان سالها بودند تک و توکی از هنرمندان که هیچ پدیدهای را بدون ریتم نمیدیدند و نمیشنیدند. فشرده حرف آنها این بود که طبیعت و زمین و زمان از روز ازل بر محور ریتم یا وزن شکل گرفتهاند. دنیای بدون ریتم مصداق عقلانی ندارد. چیزی که هست بعضی ریتمها آنچنان در ذات نغمهها پنهان شدهاند که قابل رویت نیستند و یا بعضی دیگر آنچنان سرعتی دارند که از شعاع دریافت بینایی ما بیرون است.
ریتم در موسیقی ایران نمایان نیست ولی حضور دارد. ریتمهایی را که در ذات ملودیها رسوب کردهاند باید به دست کاشفان با تجربه سپرد تا منجمد شدهها را از دل آنها در بیاورند. تا پیش از انقلاب اسلامی ما از این دست کاشفان در اختیار داشتیم که حسین تهرانی شاگرد مکتب صبا در صدر آنان نشسته بود.
تهرانی علاوه بر کشف ریتمهای پنهان اعتبار اجتماعی ساز تنبک را که معروفترین وسیله ایجاد ریتم در موسیقی سنتی ایران است فراهم آورد. تنبک نازلترین جایگاه را در میان سازهای سنتی داشت. بر اساس گزارشهای جهانگردان دوره قاجار تنبکنوازان را در پایین اتاق مینشاندند. علاوه بر آن تنبکنوازان خدمتکاران خصوصی خوانندگان و نوازندگان نیز بودند و برایشان آب و غذا و قلیان میآوردند.
و اما تهرانی که وارد میدان شد همه اوضاع را دگرگون کرد و تنبکنوازان همانقدر، قدر میدیدند که نوازندگان دیگر. تهرانی همیشه خود میگفت: ما ضربگیرها صفر پیش از عدد بودیم حالا به صفر جلوی عدد تبدیل شدهایم. کوششهای تهرانی هم برای اعاده حیثیت تنبکنوازان و هم در کشف و ابداع و تنظیم ریتمهای تازه با موفقیت روبرو شد. پایه کار آنچنان محکم شد که پس از مرگ تهرانی نیز به وسیله شاگردان و هواداراناش ادامه پیدا کرد.
پس از تهرانی ریتمهای موسیقی ایران نه تنها نوازندگان تنبک را که آهنگسازان سنتی را به استفاده بیشتر از ریتمهای مهجور برانگیخت. نمونه برجسته حسین علیزاده است که با استفاده از ریتمهای مهجور و ابداع ریتمهای تازه، شبهانقلابی در کار آهنگسازی پدید آورده است. از آن گذشته تکنوازان برجسته تنبک پرورش یافتهاند به عنوان مثال میتوان از محمد اسماعیلی، بهمن رجبی، ناصر فرهنگفر، پژمان حدادی، محمدرضا مرتضوی و برادران سامانی یاد کرد.
از آن گذشته ارکستر تنبک به وجود آمد و گروهنوازی تنبک به برنامههای اجرایی جاذبه بیشتری بخشید. برادران سامانی ارکستری پدید آوردهاند از سازهای کوبهای تازه کشف شده و کمتر شناخته شده. نام گروه خود را هم در آغاز «آنسامبل ضربانگ» نهاده بودند ولی حالا آن را به آنسامبل سامانی تغییر دادهاند.
بهنام سامانی در سال ۱۹۹۳ برای نخستین بار به این فکر درآمد که گروهی از سازهای کوبهای را زیر یک چتر گرد آورد و هنر ضربنوازی را در موسیقی ایران زنده کند. بهنام و برادرش رضا از آن پس توانستهاند از کنسرتهای خود در راه بالا بردن فرهنگ ضرب و سازهای کوبهای دیگر بهره بگیرند. در همه این کنسرتها چیزی که سخت مورد مراقبت سامانیها بوده حفظ ارزشهای بداههنوازانه است. یکی از برجستگیهای کار حسین تهرانی کوششی بود که برای گسترش محدوده بداهه نوازی به کار میزد. سامانیها به نظر میرسد که همین راه و هدف را دنبال میکنند. درست هم همین است. اگر میخواهیم موسیقی ما از تکرارهای ملالآور سنتی رها شود باید به سراغ ریتمها و ریتمپردازیهای تازهتر برویم. این چیزی است که آهنگسازان نوپرداز سنتی نیز در ساخت آهنگهای خود رعایت میکند. این به نیروی ضرب و ریتم بوده است که موسیقی سنتی ما در این سه چهار دهه اخیر کاملا دگرگون شده است. ریتم کاری کرده که موسیقی بی کلام نیز برانگیزاننده شده و ملال از آن رخت بر بسته است. کنسرت برادران سامانی قرار است شنبه شب یازدهم فوریه در فیلارمونی شهر کلن برگزار شود. با کنجکاوی و اشتیاق به کنسرت سامانیها میرویم و دربارهاش خواهیم نوشت.
در پایان بد نیست با این بیت از مولوی همصدا شویم که:
خدایا مطربان را انگبین ده
برای ضرب، دستی آهنین ده