در ایران، دادستان پاکدشت، منطقهای در جنوب شرقی تهران در حوالی ورامین، از دستگیری فردی خبر داد که ادعای خدایی میکرده و مدعی شده شمایل موسی پیامبر یهودیان است، دو نفر دیگر نیز ظرف یک هفته پس از آنکه مدعی شدند پیامبر و امام زمان هستند دستگیر شدند.
خبرگزاری قوه قضاییه «میزان» گزارش داده این فرد حتی کلاسهای آموزشی برگزار میکرده، اما با رصدهای امنیتی و انتظامی دستگیر شده است. متهم در مراحل بازجویی گفته: «از آسمان به زمین آمده تا مشکلات در کشورهای مختلف را حل کند».
دادستان عمومی و انقلاب شهرستان پاکدشت گفته این فرد ادعا کرده «عذاب سختی در انتظار همه کسانی است که از امر و دستورات من سرپیچی میکنند و همه باید از من اطاعت کنند، چنانچه از دستوراتم اطاعت نکنند دچار عذاب سختی خواهند شد».
در خبری دیگری معاون دادستان شهرستان دماوند از دستگیری فردی در این شهرستان خبر داده که مدعی شده امام زمان است، او نیز توسط نیروی انتظامی بازداشت شده و بعد از تفهیم اتهام و صدور قرار روانه زندان شده است.
متهم با خودرویی که بر روی آن نوشته بود «امام زمان هستم» در سطح شهرستان دماوند میچرخید که توسط مأموران دستگیر شد.
کمتر از یک هفته قبل از این ماجرا، فردی که مدعی پیامبری بود در پردیس دستگیر شد. این مرد ۳۷ ساله با تنظیم شبنامه و مبعوثنامه ادعای وحی و نبوت کرده بود و به گفته دادستان پردیس توسط سپاه دستگیر شده است.
کمتر از یک هفته در نقاط مختلف ایران سه نفر ادعای خدایی، پیامبری و امامت کردند، اما این ماجرا تازگی ندارد؛ در سالهای گذشته دهها نفر به دلیل طرح چنین ادعاهایی روانهی زندن شدهاند همچنان که ظرف سالهای گذشته ۲۰ امام زمان قلابی در قم شناسایی و بازداشت شدند.
ادعای خدایی کردن چه سودی برای افراد دارد؟ منفعت پیامبر یا امام بودن در عصر تکنولوژی چیست؟ چه کسانی ادعاهای آنان را باور میکنند؟
«ژ-ی» جامعهشناس در تهران به کیهان لندن میگوید، به نظرم این موضوع از چند زاویه قابل بررسی است. بعضی علتها را داخل باید جستجو کرد و مربوط به مسائل فرهنگی و اعتقادی است که همواره در طول تاریخ در جریان بوده است.
این پژوهشگر اجتماعی عنوان کرد: «با یک سوال شروع میکنم، بیش از ۱۴۰۰ سال است از ورود اسلام به ایران میگذرد، اما ادعای پیامبری و خدایی قبل انقلاب اسلامی بیشتر بود یا بعد از انقلاب بیشتر شد؟ از انقلاب اسلامی آنقدر برای استفادهی ابزاری به آن پرداخته شد که شکل رادیکال به خود گرفت و عدهای هم از آن به سود و منفعت رسیدند. وقتی حکومت در جهت منافع خود دین را ابزار کنترل فکری تودهی مردم قرار دهد و به طور پیوسته به بخشهای مورد نظر آن تمرکز کند در گذر زمان باورهای اعتقادی آن طبقه شکلی را میگیرد که حکومت خواسته و به آن جهت داده است».
به گفته او «وقتی در نتیجهی خواستهها و رفتارهای حکومت، تعصب دینی و اعتقادی زیاد شود، به همان اندازه جهل زیاد میشود، درچنین محیطی هم حکومت از جهل افراد بهرهبرداری میکند و هم سوء استفادهکنندگانی که منافع شخصی دارند. حتی بعضی از آنها قصد سوء استفاده را هم ندارند بلکه توهم این را پیدا میکنند که به فرمان الهی مردم را در مسیر خدا و آسمان قرار دهند».
این کارشناس میافزاید: «خودبزرگبینی در همهی ابعاد چنین وضعیتی را تشدید میکند. البته بحث روانشناسی را کنار میگذارم. از نگاه جامعهشناسی به طور کلی تجویزِ ایدئولوژیهای بزرگ به توده معمولاً این پیامدها را به دنبال دارد. به عنوان مثال حکومت باور مهدویت و نوید ظهور امام زمان را با قدرت و تبلیغات فراوان به جامعه پمپاژ میکند، خودبرتربینی دینی و نژادی که هر دوی آن از سوی جمهوری اسلامی انجام میشود. تزریق ایدئولوژیهای بزرگ جوامع را دچار بحرانهای هویتی میکند.
این جامعهشناس در پایان میگوید: «همین موضوع را میشود فراتر از مرزها هم دید. ظهور پدیدهای مثل داعش، یا آنارشیسم، فاشیسم و پانکیسم و… واکنش خودانگیخته علیه مدرنیته هستند که نتوانستند تضادها و تناقضهای عصر حاضر را حل کنند. بعضی جامعهشناسان چنین پدیدههایی را به نوعی پیامد و واکنش پُستمدرنیسم نسبت به مدرنیتهی ناکارآمد و ناتوان میدانند. وقتی حکومت با حکم آسمانی به خود اجازه میدهد دین را آن طور که میخواهد به جامعه القا کند، حتماً شهروندانی هم در خود این مسئولیت را حس خواهند کرد که در ابعاد کوچکتر باورهایشان را به اطرافیانشان تزریق کنند».