آوازه (+عکس، ویدیو) هر سال نوروز که نزدیک میشود یاد ثمین و اِولین چون لاله داغداری در سینه میروید. عشق غریبی به نوروز و مقدمات هیجانزای آن داشتند. نوروز خود گویی پیمان بستن است. پیمان برای عشق ورزیدن، دل به دل دادن. در شعر و موسیقی غرق شدن و چشم به آینده دوختن.
ثمین آنقدر چهارشنبه سوری را دوست میداشت که آن کسی را که باید بیاید در این روز بزرگ گردهمایی آنتظار میکشید. ثمین سادهترین ترانهها را برای نوروز و چهارشنبه سوری آفریده است:
بازم گل نرگس اومد تو خونه
به کوچه آمده نعنا و پونه
بیا رنگین کمون داریم
دیگه نوروز تو راهه
بیا گل ریحون داریم
دیگه نوروز تو راهه…
ثمین باور داشت که نوروز تو راهه. نوروز پر از لاله و ریحونه. اگرلاله در نیاد با اینها چه بکنیم. نوروز وقتی تو راه باشه دیگه نمیتونه نیاد!
احساس ظریفی که در رگهای این ترانه ساده موج میزند، نوروز را واقعا واقعی میکند.
ثمین باغچهبان با همکاری همسرش اِولین، چند سال پیش آخرین کار مشترک خود را که برای بچهها ساخته شده بود آفتابی کردند و نام آن را «رنگین کمون» گذاشتند که نشانه نزدیک شدن نوروز است. ثمین و اِولین در سالهای پس از انقلاب تبعیدیان ناخواسته بودند. با وجود آنکه در آن زمان امکان اجرای این اثر نبود، توماس کریستیان داوید اتریشی رهبری ارکستر رادیو وین را در اجرای «رنگین کمون» برعهده گرفت.
ما رد پای ثمین را گرفتیم تا به نشانی او در استانبول رسیدیم. میخواستیم ببینیم روزگارش چگونه میگذرد. قضیه را با بی بی سی مطرح کردیم. به همراه پوریا ماهرویان به نیت دیدار از ثمین و اِولین، بار سفر بستیم و دو سه روزی در استانبول از فیض دیدار و گفتارشان بهرهمند شدیم. در این دیدار گذاشتیم که بیشتر بشنویم تا بگوییم. چیز زیادی هم نداشتیم که بگوییم. فضای فقرآلود زندگی باغچهبانها دگرگونمان ساخته بود. وقتی از بابت پذیرایی از ما پوزش خواستند بیشتر منقلب شدیم.حرفها را شنیدیم و ضبط کردیم و با فیلمی که پوریا از این دیدار تهیه کرد بازگشتیم. از آن پس هر مناسبتی که پیش آمده از آنها و حرفهایشان گفتهایم.
دیدار با ثمین باغچهبان (گزارش بیبیسی):
شش ماهی نگذشته بود از آن دیدار که در آستانه سال نو ۱۳۸۶ خبر مرگ ثمین را شنیدیم. واقعه درست شب چهارشنبه سوری که ثمین علاقه بسیار به آن داشت روی داده بود. دو سه سالی بعد، اِولین نیز به دام مرگ افتاد. جامعه موسیقی ایران دو فقره از ستونهای محوری خود را از دست داد. آن دو رفتند مثل همه دیگرانی که میروند و باز نمیگردند ولی حرفها و گفتگوهای آنان همیشه در گوش و پیش چشم ماست. هر سال که میگذرد نبودشان تاثیرگذارتر میشود. حالا هم نزدیک شدن نوروز و چهارشنبه سوری یاد آن دو را زنده کرده است. لحظاتی به دیدار آنها میرویم.
ثمین فرزند جبار باغچهبان شاید از پسرش شهرت بیشتر یافته بود. او مدرسهای برای آموزش کر و لالها بنیاد کرد. ثمین همیشه یار همراهی بود. او در مدرسه کر و لالهای پدر به گفتهی خودش نقش موش آزمایشگاهی را بازی میکرد.
پدر گوشهایش را با موم پر میکرد و او را وا میداشت که بدون گوش حرفهای مخاطبان خود را دریابد. پدر پس از مدتی توانست کار را به نتیجه برساند و سمعکی اختراع کرد که ناماش را گذاشت «تلفن گنگ».
جبار باغچه بان مبدع سیستم آموز ناشنوایان (گزارش صدای آمریکا):
تجربیات ثمین در زمینه «تلفن گنگ» برای آینده او که با موسیقی سر و کار پیدا میکرد سخت سودمند افتاد. این آزمایشها از یک سو، تارنوازی مادر از سوی دیگر، راه آشنایی با موسیقی را هموار میکرد. در نوجوانی سرودهای کودکانه می ساخت.
دبستان که تمام شد ثمین همه نیروی خود را در راه فراگیری موسیقی به کار گرفت. در سال ۱۳۱۷ وارد هنرستان عالی موسیقی شد. البته مشکلات بسیاری پیش پای خود داشت. از جمله پیانو و یولن را باید کنار میگذاشت چون سازهای گرانی بودند و خانواده نمیتوانست بودجهاش را تامین کند. ثمین ناگزیر ساز سخت تکنیک و بیجاذبهی کُر را برای خود برگزید. ثمین در کلاس آهنگسازی پرویز محمود که تازه از بلژیک بازگشته بود به فراگیریهای خود ادامه داد و در سال ۱۳۲۲ همراه با یکی از همدورههایش حسین ناصحی برای ادامه تحصیل به آنکارا سفر کرد و هفت سال بعد، پس از بازگشت به ایران به عنوان آهنگساز و استاد هنرستان موسیقی مشغول کار شد.
سفر ترکیه ارمغان دیگری نیز برای او داشت. با همسر خود اِولین در دانشگاه آنکارا آشنا شد و پیمان دوستی و همکاری با او که خواننده متسوسوپرانو بود و در پیانو نیز دستی داشت تا پایان عمر دوام پیدا کرد.
اِولین باغچهبان به زودی به شهرهترین خواننده موسیقی بینالمللی تبدیل شد. او علاوه بر آموزش آواز در هنرستان در سالهای پیش از انقلاب، چند گروه آواز جمعی برای هنرستان، اپرای تهران و بنیاد فرح پهلوی به وجود آورد و در اجرای ترانههای بومی با تنظیم همسر خود صدایی دلپذیر داشت.
اِولین پس از گشایش تالار رودکی از ستارههای اپرای تهران محسوب میشد. صدایی نو در اجرای ترانههای بومی ایران که برخی از آنها از سوی همسر او گردآوری شده بود.
آثار مهمی که از ثمین باغچهبان به یادگار مانده، عبارت است از:
بومیوار، مجموعهای از ترانههای بومی برای ارکستر
پرستندگان و سپاهیان برای آواز جمعی و ارکستر
که داند که؟ بر اساس شعری از فردوسی
موسیقی برای سازهای باستانی ایران در جریان جشنهای دو هزار و پانصد ساله
زال و رودابه به سفارش اپرای تهران
در میان قطعات بومی ثمین، یک ترانه درخشش ویژه دارد: درخت سرو. همان درخت سروی که سرش را میتراشیدند تا از آن قلیان بسازند؛ مدام روی سرش آتش بگذارند. درخت سرو یکی از زیباترین اجراهای اِولین نیز به شمار میآمد:
درخت سرو بودم کنج بیشه
تراشیدن منو با ضرب تیشه
تراشیدن منو قلیون بسازن
که آتیش بر سرم باشه همیشه
با سلام وسپاس فراوان از شما خانم باغچه بان.شما خود وزندگیتان را وقف کودکان ناشنوا کردید