بنیامین صدیقی – برقراری مناسبات میان کشورها امری عادی تلقی میگردد و کشورها برای تامین منافع ملی و امنیت ملی خویش اقدام به برقراری روابط با کشورهای دیگر میکنند و بر این اساس به گسترش مناسبات خود با کشورهای دیگر میپردازند.
هدف تبیین آن است که کشورها مواضع خود را در خصوص بحرانهای مختلف بر اساس نیازهای زمانی و مکانی جدید به روز رسانی نموده و با ایدهها و طرحهای جدید خود عرصههای سیاسی و دیپلماتیک جدیدی را در خصوص بحرانهای پیرامونی با نگاه حداکثری به حقوق و منافع دولت ملتهای خویش میگشایند.
پرسش اینجاست آیا با توجه به ملاحظات راهبردی- امنیتی موجود و پیش روی ایران نیازی به بازخوانی و بازنگری روابط فی مابین ایران و اسراییل و فلسطین وجود دارد ؟و اساساً آیا منافع ملی ایران و اسراییل و فلسطین در تعارض میباشند؟ فرضیه موجود این است که ایران برای تامین منافع ملی و امنیت ملی خویش میبایست به تجدید مناسبات خویش با اسراییل دست زده واقدام به شناسایی، برقراری روابط مبتنی بر احترام متقابل و گسترش مناسبات با اسراییل نموده و در عین حال از حقوق ملی فلسطینیها دفاع نماید. در این تحقیق که با استفاده از روش تحلیلی توصیفی و با بهره گیری از نظریات متعدد مرتبط با موضوع پژوهش صورت گرفته بیان شد ایران و اسراییل با توجه به آن که از حیث جغرافیایی در منطقهای قرار گرفته اند که همواره در سایه تهدیدات بالقوه برخی کشورهای عربی وبرخی قدرتهای فرامنطقهای قرار داشته اند ولذا برای دستیابی و تثبیت شرایط امنیتی و دفاعی خویش بایستی به اتحاد و ائتلاف با یکدیگر بپردازند و در زمینه برخی تضادها و تعارضهای ایدئولوژیک به گفتگو پرداخته و با اتخاذ سیاست تقاربی به نقطه تعادل و تفاهمی مشترک در راه رسیدن به گفتمانی مشترک در خصوص اختلافات فی مابین و تلاش برای زیست بهتر فلسطینیها در شرایط خاص و کم نظیر فضای پسابرجام دست یابند ومیتوان به راهکارهای مسالمتجویانه موثر برای رفع دشواریهای امنیتی منطقه باتاکید کمتر برزور به عنوان روش حل وفصل اختلافها واجرای اقدامات اعتماد سازمتقابل و دموکراتیزه کردن بحث امنیت دست یافت.
واژگان کلیدی: ایران، اسراییل، فلسطین، منافع ملی، امنیت ملی، پسابرجام
مقدمه
اغلب تهدید موجودیت اسراییل توسط ایران بر مبنای ماهیت ایدئولوژیک ایران ارزیابی میگردد و از سویی این تهدید در یک مطالعه علمی با شواهد و شاخصهای متعددی قابل بررسی است و مطالعه دقیق به ویژه چهار دهه روابط پرفرازونشیب ایران با اسراییل پس از انقلاب ایران را به خود میطلبد و چنین به نظر میرسد که ارائه هرگونه راهکاری جهت تصویب برجام و گسترش فضای پسابرجام نیازمند بازنگری اساسی ایران در سیاستهای منطقهای خویش و به ویژه در ارتباط با اسراییل و نوع دیدگاه به مناقشه اسرائیل فلسطینی است. ودر این مسیر برای تبیین دقیق مسایل علمی پیش روی ایران و اسراییل ناگزیریم به چرایی و چگونگی تحول دیدگاههای ایران نسبت به اسراییل در برهههای پیش و پس از انقلاب ایران بپردازیم و به این که چه مسایلی سبب ایجاد احساس تهدید در اسراییل از سوی ایران شده است و چرا رفتار خارجی ایران در قبال اسراییل دچار دگرگونی اساسی شد و شکل منازعه جویانه به خود گرفت و به شکل گیری و تکوین هویت جدیدی در ایران نسبت به اسراییل انجامید.
مروری بر پیشینه روابط ایران و اسراییل
یکی از ابعاد مهم سیاست خارجی ایران جهت گیری این کشور در قبال اسراییل است در حالی که شناسایی اسراییل توسط ایران در دولت محمد ساعد مراغهای و همکاریهای قابل توجه دو کشور در عرصههای مختلف امنیتی، سیاسی، اقتصادی و نظامی شاخصهایی از روابط دوستانه میان دو کشور در قبل از انقلاب ایران بود پس از انقلاب شاخصهای روابط دو کشور تحول گستردهای داشت و شکل تقابل جویانهای به خود گرفت و حمایت ایران از برخی گروههای ستیزه جوی فلسطینی نسبت به اسراییل، حمایت از حزب الله لبنان، مخالفت با روند صلح خاورمیانه، نفی هولوکاست و برخی مواضع تهدیدکننده ایران نسبت به اسراییل و تهدید موجودیتی آن از جمله با درج در موشکهای آزمایشی وارایه تاریخ برای محو اسراییل و غیره به شاخصهای اصلی در رویکرد سیاست خارجی ایران نسبت به اسراییل تبدیل گردید و شاخصهای مذکور بیانگر تقابل سیاست خارجی ایران در قبال اسراییل است و حکایت از تحول گسترده در هویت نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران پس از انقلاب دارد و ما را نیازمند مطالعه چگونگی شکلگیری و منابع هویتی این نظام جدید میسازد، تا بتوان فرضیه مندی آن را اثبات کرد.
و پرسشی که وجود دارد در موقعیت زمانی که ایران زیر فشار تحریمها و تهدیدها قرار دارد، چرا ایران به برخی سخنان تحریکآمیز علیه اسراییل ورود میکند.
پسلرزههای یک بحران روابط
بدون شک یکی از مهمترین جنجالهای تاریخ دیپلماسی ایران در دوران معاصر و به خصوص در چهار دهه اخیر بحران روابط ایران و اسراییل بوده است و بحران روابط ایران و اسراییل تاثیرات بسیار زیادی بر سیاستهای منطقهای ایران و سیاستهای هستهای ایران و فرجام آن داشته است و بحران روابط ایران و اسراییل به نظم امنیتی و منطقهای خاورمیانه و حتی جامعه جهانی تاثیرات بسیاری داشته است. با برجسته شدن مساله ی داغ و جنجالی هستهای ایران بالاخص در دهه هشتاد خورشیدی تعارض واحدهای ایران و اسراییل لحظه به لحظه شکل منازعهتری به خود یافته است و اهمیت موضوع و خبرها و پوششهای پررنگ رسانهای پس از آن حساسیتی بسیار شدید را برای برنامهای هستهای پدید آورد و پرونده هستهای ایران توانست اجماعی کم نظیر را در جامعه جهانی علیه ایران پدید آورد و به اتحادهای امنیتی میان واحدها بر علیه ایران انجامید و میتوان گفت دیپلماسی هستهای ایران تاثیر زیادی را بر ماهیت روابط امنیتی و سیاسی نظم خاورمیانه به جای گذاشته است و کشورهای خاورمیانه و در راس آنها اسراییل همواره بیشترین نگرانی را در مورد پیشرفت برنامههای هسته ای وموشکی بالستیک ایران را در خود احساس نموده اند و در این مسیر تمامی توان رسانهای و مراکز پژوهشی خود را برای انعکاس دیدگاههای شان به کار برده اند. موضوع قدرتهای فرامنطقهای نیز بر حساسیت مساله هستهای و موشکی ایران دو چندان افزوده است و اغلب روسیه و چین از این مسایل ایران به عنوان موضوعی قابل مذاکره برای حل رفع مشکلات خویش با ایالات متحده و سایر کشورهای غربی نگریسته اند.
روابط اسراییل، ایالات متحده و کشورهای عربی
امروزه اسراییل و اتحادی از کشورهای عربی رویکردی غالب با احتیاط و بدبینی نسبت به برنامه هستهای و موشکی ایران دارند و به نظر میرسد با تحولات اخیر در ساختمان قدرت درایالات متحده و روی کارآمدن نخبگان جدید باید برخی گمانهها را برای نزدیکی و تفاهم دیدگاههای امنیتی ایران با اسراییل و برخی کشورهای عربی در خصوص موضوعات مورد چالش مورد بررسی و ارزیابی مجدد قرار گیرد و باید اکثر واحدها را راغب و اقناع نمود، از هرگونه درگیری نظامی اجتناب کنند و واحدهای خرد و کلان منطقهای با ترغیب دیپلماسی پویا و مبتنی بر مسالمت ایران به مناسبتهای مختلف، رویکرد و مواضع خود را صریحا و گاه تلویحا به سمت همکاریها و همیاریهای امنیتی و سیاسی و اقتصادی سوق دهند.
شتاب زمانی دربرهه کنونی ایجاب میکند که مباحث امنیت، منافع ملی و مصلحت رویکردی ایران هر چه بیشتر بر مبنای منطق ارزیابی سود هزینه(cost-benefit) قرار گرفته و این گفتمان بر موضوعات، مباحث و مناقشات حوزه سیاست خارجی ایران مسلط شده و تعارضات و مخالفتهای منطقهای ایران با اسراییل و برخی کشورهای عربی به روندی تفاهمی و هم گرایانهتر رهنمون شده و ازاجماعی تهدیدی،ائتلافی و تحریمی و محاصرهای ایران در خاورمیانه جلوگیری کرد.
علی رغم سیال بودن و تغییر نگاه دیپلماسی دولتها در ایران در خصوص سیاستهای منطقهای و به ویژه در قبال اسراییل و درعین توجه به ثابت بودن برخی سیاستهای کلی ایران در قبال موجودیت اسراییل ایران نیاز است که ایران ثبات رفتاری و الزامات کارکردی و ساختاری تجدیدنظر کنندهای را در این خصوص دنبال نماید،چرا که اتخاذ برخی مواضع در قبال مسایل جنجالی مانند موجودیت اسراییل، تهدید هستهای و موشکی آن و تردیدهایی درباره هولوکاست عمق بیشتری به تعارضات ایران و اسراییل بخشیده و عواقب سیاسی، امنیتی و اقتصادی گستردهای را برای ایران دربر دارد و حلقههای امنیتی رساتری را در مقابل دروازههای دیپلماسی ایران با جامعه جهانی ترسیم میکند. و منطق حفظ توازن قوا در خاورمیانه ایجاب میکند که برای حفظ وضع موجود و جلوگیری از تنشهای احتمالی بین ایران و جبههای متحد از اسراییل و عربستان با توجه به ماهیت و تفاوت قدرت نظامی و ژئوپلیتیکی ایران با سایر واحدهای منطقهای، ایران رویکرد رئالیسم تهاجمی خود را در برابر سایر کشورهای منطقه مورد بازبینی و تجدید نظر قرار دهد و ایران به چارچوبهای مرزی خود توجه نموده و از حضور نظامی و تسلیحاتی در سایر کشورهای منطقه خودداری کرده و سیاست راهبردی خود را مبتنی بر راهبرد محکم دفاعی مرزهای خویش محدود نموده و برای حضور گستردهتر در خاورمیانه از ابزارهای قدرت نرم و حضور اقتصادی مبتنی بر رفاه با مشارکت مردم کشورهای منطقه بهره گیری گردد. و باید رویکردهایی ازتاثیر دیپلماسی نو ایرانی به نظم امنیتی و منطقهای خاورمیانه و با توجه به هنجارها و تعاملات منطق منطقی و متعادلی نسبت بازیگران منطقهای چون اسراییل و عربستان را تجربه نمود. به نظر میرسد دیپلماسی و رویکرد ایران نسبت به موجودیت اسراییل در برهههای زمانی مختلف پس از انقلاب ایران با استراتژیهایی اندک متفاوت در اغلب مقاطع یک روند کم و بیش ثابت و عدم پذیرش واقعیت موجودیت اسراییل را در پیش داشته است و به همان سال تاثیرات اساسی و مهمی را بر نظم و امنیت ملی ایران و کل خاورمیانه و در مقیاسی بزرگتر سطح جامعه جهانی داشته است. تعارضات ایران با اسراییل در موضوع عدم پذیرش موجودیت اسراییل نمود یافته است و با توجه به هم پیمانی گسترده ی ایالات متحده و سایر هم پیمانان آن با اسراییل این تعارضات و منازعات بنیادین ایران با اسراییل همواره دیپلماسی ایران را در خاورمیانه و در جامعه جهانی به سمت برخی شکستها، آشوب زدگیها، اتحادها و ائتلافهای امنیتی بر علیه ایران و امنیتی شدن موضوع ایران در برخی رویکردها و اجماع واحدها در تحریمهای گسترده و احتمال رویکرد نظامی و جنگ رسانهای و عدم ایفای منافع ملی ایران و در برخی موارد به مسابقههای تسلیحاتی شدید و امنیتی پرخطر کشانده است و انزوای ایران به هدف تغییر حاکمیت یا اصلاح الگوی رفتار سیاسی آن از برنامههای در دستور کار بازیگران متعددی در سطح جامعه جهانی بوده است.
ایران به اسراییل از اوایل انقلاب ایران همواره به عنوان یکی از طرفهای اصلی جنگ و منازعه نگریسته و جنگهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی همواره در جریان بوده است و به نظر برای بازگرداندن روابط ایران و اسراییل به حالت عادی سازی راههای متعددی وجود دارد،مانند اعاده وضعیت به حالت سابق، پرداخت غرامت خسارتهای طرفین و همچنین جلب رضایت طرفین از یکدیگر به هدف رسیدن به یک نقطه تعادل روابط و با تبیین و تنظیم راهبرد دفاع حقوقی متناسب در عرصه بینالمللی که لازمه کنشگری فعالانه و موثر در عرصه روابط ایران و اسراییل است که میتوان با تمرکز بر آیین دادرسی دادگاههای بینالمللی و رویههای قضایی بینالمللی به کاهش اختلافات و منازعات میان ایران و اسراییل دست یافت. و این راهبرد ما را از اقدامات خودسرانه و نابخردانه برخی نهادها و محفلهای قدرت میرهاند و ایران را نیز در راه رسیدن به تامین منافع ملی و امنیت ملی خویش بر بستر همزیستی مسالمت آمیز با سایر کشورها رهنمون میگردد و به طور کلی بحران روابط ایران و اسراییل هزینههای متعددی را بر ایران از جمله کاهش توان نظامی و تسلیحاتی ایران و برخی تمایلها به تغییر در نظام سیاسی ایران و عدم ثبات سیاسی مورد نیاز برای طراحی برنامههای بلندمدت توسعه، رشد و آبادانی قرار داده است و ایران قبل از انقلاب به عنوان یک متحد و همپیمان راهبردی و کشوری غیر چالشگر برای اسراییل محسوب میشد و در راستای چنین رویکردی بود که همواره این هم پیمانی مانع تعرض و تعدی برخی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای از جمله عراق به ایران میگردید و شاهد بودیم که پس از انقلاب ایران و با برهم خوردن توازن قوا و خارج شدن اسراییل از سبد همپیمانی با ایران، عراق به ایران حمله نمود چرا که موازنه قوا را به نفع خود میدید و به نظر تقابل قدرت ایران و اسراییل در منطقه خاورمیانه نمیتواند الگوهای رفتاری امیدبخش ومثبت بخشی را در منطقه حاکم نماید بلکه سبب بروز نا امنیها و گستره ی آشوبها و درگیریها خواهد گردید.
و به نظر رفتار سیاسی ایران و اسراییل زمانی از اعتبار لازم برخوردار خواهد شد که هر دو واحد سیاسی به اصول بازی دور از تنش روی آورده و به مستلزمات یک بازی با هدف دستاوردهای برد-برد روی آورند. و پرسشهای اساسی اینجاست که آیا اساسا منافع ملی ایران و اسراییل در تعارض میباشند و آیا صهیونیت و اسلامیت در مبانی با هم در تضاد و تباین هستند و آیا ایران و اسراییل دارای اختلافات ژئوپلیتیک هستند؟ فرایند صلح در خاورمیانه یکی از مهمترین پدیدهها در سیاست بینالملل و خاورمیانه میباشد و فرایند صلح در خاورمیانه و نوع مناسبات ایران و اسراییل میتواند بازتابها و تاثیرات فراوانی در منطقه با اوضاع سیاسی و امنیتی در سطح جهانی داشته باشد و همواره ایالات متحده به اسراییل به عنوان یک پایگاه مستحکم و یک متحد راهبردی و شماره اول نگریسته است و به نوعی تقابل ایران با اسراییل تقابل ایران با ایالات متحده و ناممکنی حل و فصل موضوعات و مناقشات میان ایران و ایالات متحده را به ذهن متبادر میسازد.
قانون اساسی ایران که یکی از مبناها و اساسهای نظری و رفتاری سیاست خارجی ایران را تشکیل میدهد در موارد متعددی دفاع و حمایت از جنبشهای اسلامی و مستضعفان و محرومان جهان را وظیفه و رسالت خویش تلقی کرده است که میتوان در تفسیری تاریخی وعینی یهودیان را نیز از مستضعفین و مظلومین تاریخ تلقی نموده و آن چه بر آنان در طی قرنها پراکندگی و آوارگی در کشورهای مختلف و به خصوص در دوران معاصر و در حین جنگ دوم جهانی و آلمان نازی در کشتارهای دستهجمعی و وقوع هولوکاست بر آنان صورت پذیرفت را میتوان از مصادیق این مستضعفین و مظلومین تاریخ نام برد و آنها را برای داشتن دولت و ملتی برای دفاع از حقوق مشروع خویش در کنار احترام به سایر حقوق دولت و ملتها از جمله فلسطین محق دانست و بدین گونه میتوان به تعارض ناشی از بینش ایدئولوژیک ایران در خصوص پدیده موجودیت اسراییل و مسایل فی مابین آن فایق آمد.
به نظر اصول اولیه اعلامی سیاست خارجی ایران در خصوص ایدئولوژی اسلامی و حمایت از نهضتهای آزادیبخش و حمایت از محرومان و مستضعفان هیچ کدام منافاتی با تنش زدایی ایران و اسراییل نداشته و میتوان افقهای گستردهتری را در خصوص رشد و تبلیغ مبانی اسلام در سطح منطقهای و فرامنطقهای به هنگام حل و فصل تنشهای میان ایران و اسراییل متصور بود و بسیاری از مقاومتها ودیدگاههای منفی و امنیتی در خصوص اسلام سیاسی و رشد آن خود به خود از میان برداشته خواهد شد و در صورت پذیرش تکثرها و موجودیتهای سیاسی چندگانه در منطقه خاورمیانه توسط ایران است که میتوان به رویشهای جدیدی در خصوص پیام حداکثری و فرهنگی و انسان دوستانه ایران در منطقه دست یافت.
و همواره دو مورد از سه مورد موارد مطرح در قبال ایران یعنی تلاش برای دستیابی به سلاحهای کشتار دسته جمعی و حمایت از گروههای تروریستی به طور مستقیم و غیر مستقیم به امنیت اسراییل و دیدگاههای ایران در قبال اسراییل مربوط میشود و چنانچه ایران بتواند در یک فرایند شفاف ملی و دموکراتیک و اجماع نسبی به مکانیسم مناسبی برای حل و فصل منازعات و اختلافات ایجاد شده پس از انقلاب خود با اسراییل دست یابد میتواند به راحتی از این دو مورد اتهامی عبور کرده وچشماندازهای سیاسی، امنیتی و نظامی جدیدی را در سبد منافع ملی و امنیت ملی خویش قرار دهد.
همواره اسراییل به عنوان یکی از کانونهای مورد توجه دولتهای مختلف در ایالات متحده در این منطقه متبلور شده است و دولتهای مختلف علاوه بر تعهد نسبت به حفظ و امنیت اسراییل و تاکید بر استمرار روابط ویژه میان ایالات متحده و اسراییل بر روی فرایند صلح خاورمیانه نیز متمرکز شده و راهکار خود را برای حل این بحران بر مبنای طرح دو دولت و دو ملت توضیح میدهند و ایالات متحده در استراتژی کلان خویش امنیت ملی اسراییل را بخشی از امنیت خویش پنداشته و گاه از دیدگاههای منافع ملی اسراییل به مسایل منطقه خاورمیانه نگریسته است و علی رغم رویاروییهایی که پس از وقوع انقلاب ایران میان ایران و ایالات متحده وجود داشته اسراییل نقش عمده و برجسته را در شکل دادن به مناسبات میان ایران و ایالات متحده ایفا نموده است و با مرور تهدیداتی که دولتهای ایالات متحده در استراتژی امنیت ملی خیش به ایران منتسبت میدانند، به خوبی روشن میشود که بخش عمدهای از این تهدیدها شامل برنامه هستهای، حمایت از تروریسم و تضعیف فرایند صلح خاورمیانه توسط ایران متاثر از ادراک این تهدیدات از سمت اسراییل از سوی ایران میباشد و این موضوع به روشنی گویای این نکته است که هرگونه اتحاد در روابط ویژه میان اسراییل و امریکا تاثیرات گریزناپذیری را متوجه امنیت ملی ایران میسازد.
روسای جمهوری امریکا در سندهای مختلف امنیت ملی خویش، ایران را منشا تهدیداتی میدانند که بیشتر آنها متوجه امنیت ملی اسراییل است از این رو میتوان گفت رویکرد امنیت ملی ایالات متحده در حوزه منطقه خاورمیانه با امنیت ملی اسراییل اشتراکات فراوانی دارد و لذا با توجه به جایگاه ایالات متحده در نظام بینالملل و تأثیرگزاری اتحاد امریکا و اسراییل بر امنیت ملی ایران به ویژه در مقطع حساس و مخاطره آفرین کنونی و بر مسند قدرت قرار گرفتن دولت دونالذ ترامپ که به تمامیت طرفدار اسراییل است ، تنظیم نوع مناسبات ایران و اسراییل و قرار گرفتن آن در مداری منطقی و اعتدالی و خارج از هرگونه رویکردهای تنش افزا میتواند در رشد تفاهمها و رسیدن به راه حل مشکلات کمک شایان و قابل توجهی نماید و در واقع استراتژیهای امنیت ملی ایالات متحده با تاکید بر رهبری آمریکا در نظام بینالملل از طریق همکاری با هم پیمانان به ویژه با اسراییل تهدیدات علیه ایران را ناگزیر ساخته است و تا زمانی که ایران نتواند رویکرد مناسبی را در مخاصمات خویش با اسراییل تحصیل نماید چشمانداز روشنی برای خروج تهدیدات ایالات متحده علیه ایران و پایه ریزی یک نظم سیاسی و امنیتی با ثبات، بلندمدت و پایدار قابل تصور نیست.
به نظر استراتژی امنیت ملی ایران در قبال اسراییل باید به سمت توسعه، کاربرد و هماهنگی ابزارهای قدرت ملی از جمله ابزارهای اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی برای تحقق اهدافی که در راستای منافع ملی ایران قرار دارند باشد و منافع ملی ایران که در معنای بسیط آن دربرگیرنده منافع اسلامی که بخش مهمی از منافع و هویت فرهنگی ایران نیز میشود و منافع ملی ایران و مصلحت رویکردی اسلام سیاسی که برخی فقها توسعه تحلیلی و تبیینی مصلحت را بر منافع ملی ارحجح میدانند، ایجاب میکند که هدف بنیادی و تعیین کننده تصمیم گیرندگان مسایل کلان و راهبردی سیاسی و نظامی و امنیتی ایران از جمله نهاد رهبری، دولت و وزارت خارجه و وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و به ویژه نیروی قدس سپاه پاسداران در هویت دهی و هدایت سیاست گذاری خارجی ایران در قبال اسراییل مبتنی بر کاستن تنشها و رسیدن به راه حلی مرضی الطرفین برای خروج از مخاصمات میان مثلث ایران و اسراییل و فلسطین باشد و مفاهیم حیاتی نظیر “صیانت از خود”، “استقلال” و “تمامیت ارضی”، “امنیت نظامی” و “رشد و رفاه اقتصادی” راهنمای اصلی اتاقهای فکر و تصمیمگیرندگان راهبردی ایران قرار گیرند و تنها مفهوم منافع ملی ایران باشد که اساس و معیار سنجش روابط ایران با سایر دولتها و ملتها قرار گیرد.
و متوجه این باشیم که هر گونه تهدیدی علیه اسراییل توسط ایران، شرایط و توان ایجاد خسارت و ضرر علیه منافع ملی ایران را در بر دارد و نابرابریهای قدرتی و عدم تناسب تواناییهای تهاجمی و قدرت نظامی و عدم نزدیکی جغرافیایی میان ایران و اسراییل هرگونه منطق تشدید تنشهای میان این دو کشور را مردود میسازد و در واقع ایران در قبال اسراییل نیازمند توجه به مقوله امنیت ملی و سیاست گذاری کلان وعمومی خویش برای حفظ تمامیت و حیات واحد”سه دولت و سه ملت “ایران و اسراییل و فلسطین از طریق قدرت سیاسی،امنیتی و اقتصادی و اعمال دیپلماسی در زمان صلح است.
و همچنین نکته مهم دیگر آن که اندیشه سیاسی آیت الله خمینی و آیت الله خامنهای به عنوان رهبران انقلاب ایران در خلا زمانی و مکانی شکل نگرفته اند و توجه به دو مولفه زمان و مکان در این خصوص مهم هستند و میتوان با رویکردهای جدید ایران در قبال اسراییل و اسراییل در قبال ایران به شرایط جدید زمانی و مکانی و لزوم اتخاذ تصمیمات کلان و راهبردی جدید و اجتهادهای نو در فقه سیاسی و حوزه روابط بینالملل ایران دست یافت، تا بتوان به توافقها و قراردادهایی جدید در حوزههای سیاسی و امنیتی دست یافت، چرا که در واقع ایجاد ایده تشکیل یک دولت و ملت یهودی برای نجات یهودیان از آزار دایمی کشورهای میزبان یهودیان بوده است و به نظر باید در پی عادی سازی روابط ،الگوی رفتاری به سمت حرکت از الگوی تشنج ناشی از جنگ به سمت الگوی حرکت بر اساس تدبیر و تنش زدایی مبتنی بر همزیستی مسالمتجویانه بوده و همراه با صورت و رفتار انطباقی مبتنی بر الگوی رضایتمندانه دو طرف باشد.
روابط ایران با کشورهای مختلف جامعه جهانی
به نظر مطرح کردن مسایلی مانند از میان برداشتن اسراییل و تردید در هولوکاست و ابعاد آن عمق تعارضات میان ایران و اسراییل را ساختار محکمتری میدهد و حلقههای امنیتی رساتری مقابل دروازههای دیپلماسی ایران در سطح جامعه جهانی ترسیم مینماید و سبب میشود اسراییل و همپیمانان اصلی آن شامل ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی و همچنین هم پیمانان تازه اسراییل شامل کشورهای عربی به خصوص عربستان در پی تلاش برای تضعیف یا از بین بردن توان بازدارندگی و یا تهاجمی ایران بر بیایند و در پی تغییرات نظم سیاسی موجود به سمت اهداف از پیش تعیین شده بربیایند و چنین به نظر میرسد که ترمیم و بهبود روابط ایران با بسیاری از کشورهای مطرح در جامعه جهانی در گرو و رهن” پرونده روابط ایران و اسراییل” و فرجام آن و چگونگی روند و شکل گیری آن است و از این دریچه قابل بررسی و ارزیابی است.
امروزه تصمیمات برخی از کشورها برای گسترش روابط با ایران بدون بهبود روابط ایران و اسراییل مشکل شده است و از جمله میتوان به روابط ایران با ایالات متحده،آلمان و مصر و غیره اشاره داشت و به طور مثال دولت آنگلا مرکل پیش شرط سفر صدراعظم آلمان به ایران و گسترش مناسبات را برداشتن تهدیدات موجودیتی اسراییل توسط ایران اعلام کرده است. و کشورهای مختلفی در تنگناها و معذوریتهای مسایل امنیتی متعددی قرار دارند و بهبود روابط با ایران بدون اقدامات مسالمتجویانه ایران در قبال اسراییل میتواند برای آنها مخاطره آمیز باشد و میتواند اتحادها و پیمانهای راهبردی شان را در صحنه جهانی و به ویژه در ارتباطهایشان با ایالات متحده و اسراییل مورد مخاطره قرار دهد.
نتیجهگیری
به نظر امروزه در واقع نیاز است به نوعی موجودیت و حیات اسراییل در نزد نخبگان ایران قابل حل و ارزیابی واقع گردد تا بدین وسیله بتوان میزان چانهزنی و قدرت ایران را در برخی اختلافات بنیادین ایران با برخی اعضای جامعه جهانی قابل حل نمود و درسهای تاریخی متعدد باید به نخبگان ایرانی بیاموزند که برای ماندن و بقا باید همواره کارت برگ برندهای در جیب داشت و آن امروزه میتواند گذار مسالمت آمیز از بحران روابط ایران و اسراییل و فلسطین باشد. بخش قابل توجهی از منافع ایالات متحده در همکاری گسترده در موضوعات مختلفی همچون دوستی نزدیک وابدی با اسراییل و تعهد تزلزل ناپذیر نسبت به تامین امنیت اسراییل تعریف شده است و بسیاری از سندهای تهدیدی و اعلامی ایالات متحده علیه ایران متوجه تامین امنیت اسراییل است. از این رو میتوان گفت رویکرد امنیت ملی ایالات متحده در حوزه منطقه خاورمیانه با امنیت ملی اسراییل اشتراکات فراوانی دارد و در واقع استراتژی امنیت ملی امریکا ضمن حضور پرنقش ایالات متحده در نظام بینالملل از طریق همکاری با متحدین به ویژه با اسراییل، تهدیدات علیه ایران را گریزناپذیر ساخته است و لذا با توجه به جایگاه ایالات متحده در نظام بینالمللی و تاثیر گذاری اتحاد آمریکا و اسراییل و سایر هم پیمانان بر امنیت ملی ایران در مقطع حساس کنونی ضرورت و نیاز است که رابطه سیاسی و امنیتی ایران و اسراییل مورد ارزیابی و بازبینی قرار بگیرد در واقع تمام دکترینهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی درسایه دکترین امنیت ملی و تامین منافع ملی و امنیت پایدار و بلندمدت ایران قرار گیرند و در واقع آیینهای عمل ایران در قبال اسراییل و فلسطین در ساحتهای گوناگون متاثر از آیین عمل “امنیت ملی” قرار گیرند و میتوان روابط ایران و اسراییل را به سمت فقدان تهدید نسبت به ارزشهای اساسی یا نادر تئوریزه وکانالیزه نمود و فلسطینیها نیز از چنین فرآیندی ثمرات بسیارسیاسی، امنیتی و به ویژه اقتصادی بهره خواهند برد و این ارتباط میتواند راههای پیشبرد منافع ایران را در چهار حوزه رشد و تثبیت “امنیت داخلی”، “شکوفایی ملی”، ” ارزشهای ملی و انسان دوستانه” و “نظم و امنیت بینالملل” در بر داشته باشد.
منابع:
*فلاح نژاد، علی (۱۳۸۱)، مناسبات ایران و اسراییل در دوره ی پهلوی دوم، تهران، انتشارات مرکز اسنناد انقلاب اسلامی.چاپ اول
*حسنوند،مظفر (۱۳۹۲)، دیپلماسی هستهای ایران و تاثیر آن بر نظم منطقهای خاورمیانه، شیراز، دانشگاه شیراز
*نوروزی،هادی (۱۳۸۰)، اثرات منافع استراتژیک امریکا و اسراییل بر منافع ملی ایران، تهران، دانشگاه بهشتی