فرانسه برای نخستین بار دارای برنامهای ضد تنبیه بدنی کودکان در خانواده شد و این، قدمی برای پایان بخشیدن به یک پرورش تازه بدون سیلی و تنبیه کودکان توسط پدرمادر و بزرگترها در خانواده است.
تربیت کودکان بدون کتک و دعوا به آرامی جای خود را باز میکند گرچه هنوز عده زیادی بر آنند که ضربۀ مختصری به کودکان اشکالی ندارد.
هنگامی که من در سال ۲۰۱۴ تربیت بدون تنبیه بدنی در خانواده را عنوان کردم وزیر وقت «خانواده، کودکان و حقوق زنان» در روزنامه «لا کروا» با ناباوری و تمسخر و بطور کلی دشمنانه با من برخورد کرد. امروز افراد زیادی طرفدار پیشنهاد من برای آموزش کودکان بدون تنبیه بدنی هستند. حتی در همین ماه ژانویه، دولت بر آن بود که تغییر و تبدیلی در برنامۀ خود برای مبارزه با تنبیه کودکان در خانواده بدهد. در واقع اصلاحیهای که در تأیید تربیت بدون تنبیه در قانون گنجانیده شده بود مورد مخالفت شورای قانون اساسی قرار گرفت و به اصطلاح سانسور شد. البته این مخالفت به خاطر مشکل طرح پیشنهادی بود نه مضمون و متن آن. بنابراین مواد قانون مدنی درباره اقتدار خانوادگی تغییر پیدا نکرد. ولی به هرصورت معلوم بود که این اقتدار خانواده پابرجا و ابدی نخواهد ماند.
پایان بخشیدن به هرگونه رفتار آمیخته با خشونت و بیرحمی
این اصلاحیه درواقع جنبهی نمادین داشت و هدف آن ایجاد آگاهی در جامعه بود که نشان دهد میتوان کودکان را بدون تنبیه بدنی تربیت کرد.
ماده ۱ـ۳۷۱ قانون مدنی فرانسه میگوید: در اقتدار خانوادگی مجموعهای از حقوق و وظایف هست که هدف اصلی آن، تأمین منافع کودک میباشد. این حق تا زمان رسیدن کودک به بلوغ و با خروج کودک از اقتدار خانوادگی ادامه دارد و هدف آن حمایت و حفظ کودک، تندرستی و تربیت خلقیات کودک است تا بتوان آموزش او را تأمین کرد و به او اجازه و امکان آن را داد که با احترامی که شایستۀ اوست، وارد جامعه شود و پیش رود. در اصلاحیه، این عبارات اضافه شده است: «احتراز و دوری و حذف هرگونه رفتار بیرحمانه و خشونتآمیز و از جمله به کار بردن هرگونه تنبیه بدنی».

این توضیح نشانۀ تحول ضروری طرز تفکر قانونگذاران است. با این احوال، این تدابیر مانع آن نشد که مطبوعات این تصمیم قانونی را سرسری بگیرند و آن را محدود ساختن تنبیه کودک در خانواده بدانند. روزنامه لوموند به عنوان مثال نوشت: «اصلاحیه علیه تنبیه بدنی و وارد آوردن تنبیه آرام کودکان در خانواده مورد قبول قرار نگرفت و بررسی تربیت کودکان بدون تنبیه بدنی به دست فراموشی سپرده شد. چه نکتهها که درباره آن گفته شد و چه اشخاصی اعلام کردند که در کودکی درد تنبیه پدرمادر و بزرگترها را تحمل کردهاند و نمردهاند.»
شاید بتوان اهمیت تنبیهات بدنی علیه کودکان را از بررسی دادههای ناهنجاریهای فراگیر برآورد کرد. هر سال بیش از ۲۵۰ مورد نوزادکشی اتفاق میافتد. این آمار بر پایهی پژوهش علمی یکی از مؤسسات معتبر فرانسه در فاصله ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۰ به دست آمده است. یکصد و هشتاد تا دویست مورد از رفتار والدین (بیشتر مادر) علیه نوزاد دیده شده که به خاطر تکانهای شدیدی که به نوزار وارد میآورند سبب مرگ او شدهاند. چنین جنایتی در کشوری مانند فرانسه روی میدهد که از لحظه به دنیا آمدن نوزاد، به مادران توصیه و تأکید میشود که با نوزاد چگونه رفتار کنند و از ارتکاب چه اعمالی در مورد نوزادان احتراز کنند. تازه این ارقام مربوط به نوزادان زیر یک سال است که با وجود اینکه تعدادشان زیاد به نظر نمیرسد، جنایتبار و وحشت انگیز است.
رفتار ناهنجار نسبت به کودکان در همهی جوامع صورت میپذیرد. فهرستی که بر اساس یک همهپرسی به وسیله اتحادیه «دوران کودکی آبی» در سال ۲۰۱۵ انجام یافته چشمگیرتر است. بر پایه این همهپرسی، ۱۴درصد از اشخاصی که مورد پرسش قرار گرفتند اعلام کردند که در دوران کودکی در معرض رفتار بد و نادرست بدنی، جنسی یا روانی قرار گرفتهاند. ۴۵درصد از آنان به یاد دارند که لااقل یک بار از اطرافیان نزدیک خود مانند خانواده، همسایه، همکار و یا دوستان نزدیک مورد رفتار بد و نادرست بدنی قرار گرفته اند. به عقیدۀ کثریت اشخاص مورد پرسش، بدرفتاری با کودکان بسیار است (۷۲درصد). در تمام طبقات اجتماعی وجود دارد (۸۸درصد) و موضوعی غیرقابل تغییر و تابو است (۷۲درصد).
در این صورت چگونه میتوان نتیجه همه پرسی سال ۲۰۱۵ فرانسه را فهمید که از هر ۱۰ فرانسوی ۷ نفر با ممنوعیت تنبیه بدنی نسبت به کودکان مخالفند و لزومی نمیبینند که این ممنوعیت قانونی شود؟
به این نحو روشن میشود که سه چهارم فرانسویان بر این باورند که در کشورشان بدرفتاری با کودکان، رفتاری رایج است و همین تعداد نیز بر آنند که سیلی و تنبیه نرم کودکان اقدامی قابل قبول است. این تناقض باورها نزد فرانسویان نتیجهی آن است که به نظر پدرمادرها رفتار ناهنجار از دیگران سر میزند و خود آنان از این عیب بری هستند. بهعبارتی دیگر، به اقدامی توسل میجویند و آن را به حساب دیگران میگذارند.
تأدیب بدون تردید
دست اندرکاران حرفهای حمایت کودکان به دفعات متعدد، به کودکانی برخورد کردهاند که به خاطر ضربات وجراحات، زیر نظر پزشکان قرار دارند و پدران و مادران کودکان اظهار داشتهاند که هرگز و هرگز با فرزند خود بدرفتاری نکردهاند. این پدران و مادران لااقل میپذیرند که ممکن است تنبیه کودکانشان کمی شدید بوده ولی غیر از آنچه شد چه میتوان کرد و به چه طریق دیگری میتوان کودک را به راه راست راهنمایی کرد؟ و چگونه میتوان آنان را مورد نکوهش قرار دارد و حال آن که همسایگان آنان رفتاری بسیار بدتر و ناشایستتر از آنان نسبت به کودکان خود روا میدارند و آنان را در کوچه به دنبال خود میکشند.
اعمال شدید آموزشی اقدامی پیش پا افتاده و معمولی شده است و شدت عمل ربطی به ریشۀ اجتماعی ندارد. جالب اینجاست که مقامات رسمی دولتی که دائماً در پی آنند که هزینۀ سنگین تأمین بهداشت مردم را سبکتر کنند به این جنبۀ انسانی و اجتماعی توجه ندارند!
پیامدهای شدت عمل مرسوم در آموزش و پرورش کودکان مدتهاست همانطور که در مقالهای در سال ۱۹۹۸ در نشریه «دفتر امنیت داخلی» زیر عنوان «کودکان کمتر از سه سال وعواقب تندخویی و تندرفتاری با آنان» نوشتم، امری پابرجا و قابل قبول شده است.
یک تحول شناختهشد ولی مورد اختلاف
یک کودک تحقیرشده یا کتک خورده و به طریق اولی کودکی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته به یک به مجروح روانی تبدیل میشود. به این معنی که همه روح و روانش تحت تأثیر قرار میگیرد. چنین وضعیتی بر شناخت او اثر میگذارد و در نتیجه نیازمند آموزش بیشتری میشود. موفق به تحصیل در رشتههای تخصصی نمیشود و غالباً با عدم توفیق در تحصیل روبرو میشود؛ ترک تحصیل میکند و دیپلم نمیگیرد.
بیشترین تعداد آشفتگی شخصیت چه در میان نوجوانان خطاکار و مجرم و چه در بین جوانان مایل به خودکشی و دور افتاده از اجتماع، آنانی هستند که به اصطلاح به آخر خط رسیدهاند. بیشتر آنان در معرض تمایلات درونپریشی، اعتیاد، خودکشی، تجاوزکاری، بخصوص عدم تمایل به ادامۀ تحصیل هستند. از سال ۱۹۷۰ بدون تردید و با قاطعیت ثابت شده است که تقریباً تمام این نشانهها ناشی از تجربهی رفتار نادرست در دوران کودکی است.
به عبارتی دیگر، شدت عملی که بر کودکان صورت میگیرد در آنان عدم توانایی آمیخته شدن با اجتماع و گوشهگیری، اتکای به دیگران و نوعی آسیبپذیری به وجود میآورد که ناگزیر باید به پزشکان و بخصوص کارشناسان بیماریهای کودکان، روانشناسان و مددکاران اجتماعی برای درمان آنان مراجعه کرد
شکنندگی در سالهای بلوغ
این جراحات جسمی و روانی در سالهای دیرتر عوارض جسمی و روانی به بار میآورد و موجب گوشهگیری شخص و گریز او از اجتماع میشود. بسیاری از مداواگران از این نکات آگاهی ندارند زیرا توجه به دوران کودکی یک بیمار امروز دیگر اعتباری ندارد و کمتر مورد توجه قرار میگیرد. امروز متجددتر از آن است که از «روحیه و تجاوز روانی» صحبت کنند تا شکنندگی بیمارگونهای که بیمار در نخستین سالهای زندگی خود تحمل کرده است.
پیشگیری از آشفتگیهای خانوادگی و اجتماعی
انگیزش آموزش بدون خشونت و درشتی در بادی امر در جهت مفاد کنوانسیون بینالمللی حمایت از کودک است. سپس پیشگیری از آشفتگیهای خانوادگی و اجتماعی و مبارزه علیه تفکر پلید و نادرست عادی بودن خشونت با کودک در خانواده است.
همچنان که در کنوانسیون ملی سازمانهای حمایت از کودک در اعلامیه مورخ ۳۱ژانویه ۲۰۱۷ اعلام شده است تربیت بدون توسل به خشونت بدان معنی نیست که کودک را به حال خود بگذارند و او را سلطان خانوداه تلقی کنند به طوری که دارای تمام حقوق و امتیازات باشد. کاملا برعکس، لازمۀ تربیت کودک، صبر و حوصله، برخورد افکار و ادای توضیح دائمی است. به این ترتیب و به این قیمت است که کودکان امروز که با دقت و حوصله و متانت تربیت شدهاند به سن بلوغ رسیدگان فردا خواهند شد که آنچه لازمۀ احترام، صلحجویی و تفاهم با دیگران است با وجودشان آمیخته است.
این تحول تنها با گذشت زمان و از طریق تربیت و احترام به حقوق دیگران صورت میپذیرد و حاصل آن ایجاد نسل جدیدی خواهد بود. این نسل حقوق و حدود خود را خواهد شناخت و به حقوق و حدود دیگران احترام خواهد گذاشت. باید به این نکته توجه داشت که توانایی احترام به دیگران مستلزم آن است که شخص احترام خود را نگهدارد. مدرسه با همکاری کودکشناسی، کار اجتماعی و روانی (پسیکولوژیک) در مرکز این آموزش قرار دارد حتی در صورتی که بدانیم آموزگاران و ارباب فنون وابسته به آموزش و پرورش برای انجام وظایف خود تربیت نشدهاند.
در این زمینه پیشنهاد میشود: بخشی از فعالیتها مانند باغبانی، نقاشی یا بازی شطرنج را صرف هیجانات درونی کودک کرد و به آنان امکان داد که آن را از درون خود بیرون بریزند. در سایۀ چنین آموزشی، کودکان باید بتوانند از ترس و وحشت خود و از تحقیرهای پیش پا افتاده و ناچیز، از کم اعتنایی پدران و مادران خود که نه مقدمۀ خشونت بلکه خود خشونت است، صحبت کرده و آرامش پیدا کنند.
*منبع: The Conversation France
*ژان لوک Jean Luc استاد دانشگاه در نرماندی است.