آزاده کریمی، علی اشتیاق(+ دو آلبوم عکس) پس از ۴۰ سال عکسهای تاریخی از مراحل آمادهسازی و افتتاحیه موزه هنرهای معاصر تهران برای اولینبار در معرض دید عموم قرار گرفت.
این عکسها همراه با نمایش مستند «گنج پنهان» از شبکه تلویزیونی آرته، میبایست جای خالی نمایشگاه «گنجینهی موزه هنرهای معاصر در برلین» را پر کنند.
گالری «نقاشی» برلین که قرار بود ماه دسامبر ۲۰۱۶ و یا ژانویه ۲۰۱۷ میزبان بخشی از گنجینه موزه هنرهای معاصر باشد، مستندی با عنوان «گنجینه پنهان» ساخته ناتالی امیری مستندساز، روزنامهنگار و خبرنگار رادیو و تلویزیون آلمان را به نمایش گذاشت.
امیری برای ساخت این مستند به ایران و برخی کشورهای اروپا سفر کرده و با شهبانو فرح پهلوی، کامران دیبا معمار و طراح موزه، هرمان پارتسینگر (رئیس بنیاد پروس)، پرویز تناولی، فیروز شهبازی (نگهبان گنجینه) و ژیلا دژم (عکاس و مسئول عکاسی موزه هنرهای معاصر) درباره تاریخچه و وقایع اخیر منع نمایش آثار موزه در آلمان مصاحبه داشته است.
کامران دیبا: ۳ میلیون و ۶۲۷ هزار و ۷۷ دلار هزینه خریداری آثار موزه شده
این محصول شبکه آرته، به زبان آلمانی تهیه شده و فضای امروز جامعه ایران و تلاش هنرمندان جوان را برای بروز خلاقیتهای خود باوجود سلطهی محدودیتها نشان میدهد.
از نکات مهم «گنجینه پنهان» به تصویر کشیدن فهرست برخی از آثار موزه و اعلام مبلغ نهایی آثار خریداری شده در دوران مدیریت کامران دیبا بر موزه هنرهای معاصر تهران است.
کامران دیبا، گردآورنده و اولین مدیر موزه هنرهای معاصر، برای اولینبار فهرست آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر و جزییات خرید آنها را به دوربین امیری نشان میدهد و میگوید: «میگویند مدیران موزه هنرهای معاصر لیست آثار موزه را گم کردهاند اما من هنوز این فهرست را دارم و در کتابخانهام نگهداری میکنم.»
وی همچنین تاکید میکند که این فهرست در دوران مدیریت وی کاملا روشن است.
بر اساس این اسناد، مجموع تابلوها و مجسمههای موزه هنرهای معاصر با مبلغ ۳ میلیون و ۶۲۷ هزار و ۷۷ دلار خریداری شده و جزییاتی چون عنوان آثار، ویژگی و نام گالری فروشنده آنها درج شده. به طور مثال در این اسناد ذکر شده، آثاری از جان چمبرلین ۱۸ هزار دلار، روی لیشتن اشتاین ۱۱۰ هزار دلار، رابرت موریس ۳۵ هزار دلار، دن فیوین ۱۱ هزار دلار، رابرت اسمیتسون ۲۵ هزار دلار، کیت سونیر ۱۵ هزار دلار و اندی وارهول (The American Indian) بیست و هفت هزار دلار خریداری شدهاند.
شهبانو فرح پهلوی: ایده اولیه موزه از ایران درودی بود
در این مستند با شهبانو فرح پهلوی نیز مصاحبه شده؛ فرح پهلوی با اشاره به انگیزههای تاسیس موزه هنرهای معاصر میگوید: «برایم همیشه هنر مهم است و زندگیام بدون هنر خالی است. ما از کشوری میآییم که قرنها تمدن، فرهنگ و هنر دارد و در مناطق مختلف هنرمندان فوقالعادهای در معماری، شعر و نوشتار داشتهایم.»
وی درباره چگونگی تاسیس موزه هنرهای معاصر همچنین اضافه میکند: «وقتی برای نمایشگاه یک هنرمند به همین جایی که الان تئاتر شهر است، رفته بودم (که قبلا کافه شهرداری ناماش بود و آثار هنرمندان را در آنجا به نمایش میگذاشتند)، ایران درودی گفت، خوب بود جایی را برای نمایش آثار هنرمندان در نظر بگیریم. فکر میکنم این ایده از آنجا میآید که ما یک موزه برای هنرمندان ایرانی داشته باشیم.»
در «گتج پنهان» با فیروز شهبازی نگهبانی که نزدیک به ۴۰ سال از آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر مراقبت کرده نیز مصاحبه شده است. او که ابتدا به عنوان راننده موزه در قبل از انقلاب فعالیت میکرده، گفت که پس از انقلاب، انقلابیون برای تصاحب موزه آمدهاند و به جز او بقیه را بیرون کردهاند.
این کارمند موزه که پیش از این از ارزش گنجینه بیاطلاع بوده، حالا میگوید این آثار را بسیار دوست میدارد و میافزاید خدا او را دوست داشته که در موزه است.
ناتالی امیری: نمایشگاه گنجینه در برلین یک دیالوگ بود که برقرار نشد
ناتالی امیری کارگردان این مستند به کیهان لندن درباره ساخت این مستند میگوید: «برای من مهم این بود که فقط درباره گنجینه حرف نزنم که بیشتر تاریخاش به قبل از انقلاب ربط دارد. میخواستم با دیدی مثبت مردم ایران را نشان دهم، چون از خارج به شکل کلیشه به ایران نگاه میکنند. من در کارم با افراد بسیار روشنفکر و خوب طرف میشوم؛ مخصوصا نسل جوانی که زندگیشان آسان نیست ولی میجنگند و یک شخصیت برای خودشان درست کردهاند. سعی کردم با کارم این را نشان دهم و اینکه اروپا یا آلمان با دید مثبتتری به مردم ایران نگاه کنند.»
این خبرنگار و گزارشگر شبکه یک آلمان درباره چگونگی ساخت «گنجینه پنهان» میگوید: «به عنوان خبرنگار از مدتها قبل از برگزاری این نمایشگاه خبر داشتم و در جریان بودم که خیلی از موزههای دنیا این آثار را برای نمایش میخواهند. بعد از اینکه قرارداد بسته شد، دیدم درباره این گنجینه داستانهای مختلفی وجود دارد و برای همین مطالعه کردم که چه کسانی در این موزه مهمترین آدمها بودند. اول سراغ کامران دیبا رفتم که مدیر موزه و معمار ساختمان بود و بعد با اشخاص دیگر حرف زدم. ولی همینطور افراد بیشتری درباره این نمایشگاه حرف زدند و من مجبور بودم همه آنها را دنبال کنم، شایعاتی که پیش آمد و یکباره دیدم که همه دارند درباره این نمایشگاه حرف میزنند و مدام همه چیز پیچیدهتر شد.»
امیری در این باره که چرا به نظرش این داستان پیچیده شد، به کیهان لندن میگوید: «از نظر من مشکل اصلی این بود که کسانی که این نمایشگاه را برنامهریزی کردند، واضح شرح ندادند که چه اتفاقی دارد میافتد. آنها باید یک کنفرانس مطبوعاتی میگذاشتند و درباره بیمهی آثار و بیمهی بازگشت آنها اطلاعرسانی میکردند. و اینکه دولت آلمان با قانون تضمین کرده که تابلوها بازگردانده شوند و وقتی هم که اعلام کردند، دیگر خیلی دیر شده بود. باید میگفتند که تابلوهای ایرانی و خارجی در چنین جایی (اشاره به موزه بزرگ نقاشی برلین) قرار است نمایش داده شود و طوری هم نیست که یک جای کوچک به هنرمندان ایرانی بدهند و بقیه روبروی تابلوی جکسن پولاک بهبه و چهچه کنند. این کمبود باعث شد حتی هنرمندان ایرانی که با دیالوگ موافق هستند، بترسند و با این نمایشگاه مخالفت کنند و نتیجه این شد که دیالوگی برقرار نشد.»
امیری درباره وضعیت این آثار میگوید: «دو انبار وجود دارد که تابلوهایی مثل تابلوی شاگال در یکی از آنهاست و مجسمه پرویز تناولی که در فیلم هست هم در یک انبار دیگر است. آنها اجازه دادند که ما یکی، دو ساعت فیلمبرداری کنیم. اول فکر میکردند ما میخواهیم همه چیز را منفی نشان دهیم، که مثلا سوسک نشان دهیم یا بگوییم کولر ندارد یا همه تابلوها به هم ریخته و ایرانیها کارشان را درست انجام ندادند. مسئولین موزه نسبت به آثار بسیار حساس بودند ولی من نمیتوانم بگویم آیا تمام ۳۷ سال هم حساس بودند یا نه.»
وی درباره که آیا موارد منفی در انبار موزه مشاهده کرده، گفت: «من ندیدم، من خبرنگارم و سعی کردم تصویر بگیرم و کارشناس هنر نیستم که بتوانم بگویم یک تابلو چطور باید نگهداری شود که خراب نشود و اطلاعات ندارم که بگویم این تابلوی شاگال اصل است یا نه، من فقط میخواستم یکیِ، دو ساعت بتوانم فیلمبرداری کنم که تا حدی آن چیزی که در انبار هست را نشان دهم.»
ناتالی امیری میگوید: «قصد این بود که یک دیالوگ با جمهوری اسلامی شروع کنند، دیالوگ یک چیز مثبت است و خیلی از گروههای داخلی و خارجی هستند که این دیالوگ و کار مثبت را دوست ندارند و اپوزیسیون در آلمان هم میگویند با سیستم کار نکنید و حق دیالوگ ندارید و حق حتی عرضه تصویر مثبت ندارید ولی گروه تندروی داخلی هم مسلما نمیخواهند کشور باز شود. اینها میخواستند یک دیالوگ برقرار کنند ولی از هر طرف کوبیده شد به این دیالوگ و به پروژه حمله شد و آخرش یک جورهایی هم برنده شدند چون ایران اجازه خروج تابلوها را نداد و باید دید دور دیگر اگر روحانی انتخاب شود، این را جرات میکند یا نه (چون من این کار را جرات میدانم). به این دولت از طرف تندروها خیلی حمله میشود و اگر میخواهند این نمایشگاه برگزار شود، باید پشت آن بایستند و بگویند میخواهیم این تبادل هنری را داشته باشیم.»
نمایش عکسهای افتتاحیه موزه هنرهای معاصر بعد از ۴۰ سال
گالری «اتاق آزاد» برلین نیز در پی نمایش مستند «گنجینه پنهان» و عدم برگزاری نمایشگاه گنجینه موزه هنرهای معاصر در آلمان، اقدام به برگزاری نمایشگاه عکسی از جشن افتتاحیه عمومی موزه هنرهای معاصر کرد.
عکسهای این نمایشگاه از آثار خانم ژیلا دژم عکاس و مسئول عکاسی موزه هنرهای معاصر است که برای نخستین بار پس از نزدیک به ۴۰ سال با حضور کامران دیبا، ناتالی امیری و خود عکاس در معرض دیدم عمومی گذاشته شد.
این مجموعه شامل تصاویری متنوع است از جمله پرفرمنس گروه رقصنده مقابل تابلوی «نقاش و مدلش» اثر پیکاسو، شهبانو فرح و دانا استاین (طراح مجموعه عکسهای موزه) و مراحل نصب و راهاندازی حوضچه روغن سوخته اثر «نوریوکی هاراگوچی» با حضور این هنرمند ژاپنی و همچنین گروه اجرایی.
در بین عکسها تصاویری نیز از خوشآمدگویی شهبانو فرح و کامران دیبا به کارمندان موزه هنرهای معاصر پیش از گشایش موزه، پردهبرداری از تابلوی «نقاشی دیواری روی زمینه قرمز هندی» از جکسن پولاک توسط دیوید گالووی (مسئول خرید آثار موزه)، فرح پهلوی و کامران دیبا و پرفرمنسهای مختلف ایرانی و بینالمللی در فضای باز و سالنهای مختلف موزه در مراسم افتتاحیه عمومی انتخاب شده است.
عکسهای جشن افتتاحیه اولیه ظاهرا دیگر موجود نیست
بر اساس اطلاعات گالری «اتاق آزاد» و آنچنان که ژیلا دژم در فیلم «گنجینه پنهان» اظهار داشت، عکسی از افتتاحیه اولیه موزه هنرهای معاصر با حضور محمدرضا شاه پهلوی و شهبانو فرح موجود نیست چرا که نگاتیوهای این مراسم به دلیل فرو رفتن دست محمدرضا شاه در داخل حوضچه روغن سوخته توسط سرویسهای اطلاعاتی جمعآوری و از بین برده شده.
ژیلا دژم درباره شروع فعالیتاش در موزه هنرهای معاصر به کیهان لندن میگوید: «مردادماه سال ۵۶ قبل از افتتاح موزه شروع به کار کردم و تا سال ۸۴ که بازنشسته شدم، همه نمایشگاههای موزه و هر رخداد هنری در هر دوره تاریخی را در موزه مستندسازی و عکاسی کردم. این اسناد برای مستندکردن آثار و وقایع موزه انجام میشد و کسی اجازه نداشت از کارهای هنری دیگران سوء استفاده کند.»
وی اضافه کرد: «قبل از اینکه موزه را بشناسم، در زمان دانشجویی برای انجام تحقیقاتیام منابع بسیار اندکی وجود داشت. وقتی به تلویزیون رفتم، آقای کامران عدل رئیس بخش عکاسی، آرشیو خوبی تشکیل داده بودند. برای همین وقتی به موزه رفتم، هدفم این بود که باید آثار هنری و وقایع موزه را مستندسازی کنم تا نسل بعد به عنوان پایههای تحقیقی از آن استفاده کند. خوشبختانه آرشیو کنونی که با کمک دوستان موزه تهیه شد، برای دانشجویان و محققین بسیار مفید است.»
این عکاس قدیمی ضمن ابراز خرسندی از برگزاری این نمایشگاه در برلین، آن را «دومین مراسم افتتاحیه موزه هنرهای معاصر» دانست.
ژیلا دژم در پاسخ به اینکه در دوران فعالیتاش آیا اسناد اموال موزه گم شده بود یا نه، میگوید: «بعید میدانم موزه فهرستی نداشته باشد. من حتی یک کپی از آن داشتم که بر اساس آن از آثار گنجینه عکاسی کردیم. آذر لاریجانی تمام آثار موزه را ثبت کردند و تحویل وزارت دارایی دادند؛ ایشان چون مترجم بودند حتی اسناد خرید موزه را هم داشتند ولی از سال ۸۴ به بعد نمیدانم دیگر چطور شده ولی برای من عجیب است چون تا آن موقع اسناد بود.»
وی درباره اولین روزهای حضورش در موزه هنرهای معاصر تهران میگوید: «وقتی به موزه آمدم هنوز داشت نازککاری گالریها انجام میشد، میخواستند شیشهها را نصب کنند و موزه برق نداشت، برای همین در تاریکی و به طور اشتباهی از در پارک وارد شدم ولی موزه به سرعت تکمیل شد. در زمان دانشجویی هر وقت از مقابل موزه رد میشدم، فکر میکردم این ساختمان عجیب چیست که مدتهاست میخواهند بسازند. وقتی برای مصاحبه استخدامی با آقای دیبا به موزه رفتم، متوجه شدم که این ساختمان موزه است و خوشحال شدم که در این ساختمان زیبا و عجیب کار خواهم کرد.»
ژیلا دژم با اشاره به عکسهایی مربوط به حضور شهبانو فرح پهلوی در موزه هنرهای معاصر میگوید: «یک ماه قبل از افتتاح موزه، وقتی همه آثار خریداری و از گمرک ترخیص شده بودند، ایشان برای بازدید و آشنایی با آثار و کارمندان و کارشناسان به موزه آمدند و من از آنها عکاسی کردم.»
وی افزود: «هر هنرمندی خصوصا در کارهای حجمی میآمدند تا آثارشان را نصب کنند مثلا مجسمههای کارل اشلامینگر عکاسی کردم. مراحل تکمیل «سینماتک» و تمام مراحل تکمیل پروسه موزه مستند شده، البته قبل از پیوستن من، آقای کامران دیبا خودشان زحمت عکاسی از این مراحل را میکشیدند.»
این عکاس همچنین درباره عکاسی از افتتاحیه عمومی موزه میگوید: «من واکنش هر قشری را ثبت میکنم، چه روشنفکر یا مردم عادی. مردم عادی نسبتا پرفرمنسهای ایرانی را میشناختند ولی با هنر غربی بیگانه بودند و جور عجیب و غریبی نگاه میکردند، من همه این واکنشها و نگاهها را عکاسی کردم.»
دژم موزه هنرهای معاصر را یک شروع ارزیابی میکند و میافزاید: «قرار بود در شهرهای دیگر ایران هم موزه هنرهای معاصر احداث شود، مثلا موزه اصفهان و چندین شهر دیگر. موزه هنرهای معاصر تهران شروع یک حرکت بود و فضای هنری و محیط جالبی به وجود آورد و برای خودم هم عجیب بود که این اتفاق دارد میافتد.»