کامیار بهرنگ- در سالهای اخیر شهروندان دو تابعیتی در ایران به تکرار بازداشت و زندانی شده و با تبدیل به ابزار فشار علیه کشورهای غربی به ویژه آمریکا مورد معامله قرار گرفتهاند.
شناختهشدهترین مورد، دستگیری و قتل زیبا (زهرا) کاظمی شهروند ایرانی- کانادایی بود که حتی به مجلس شورای اسلامی (دور ششم) کشیده شد و البته بدون آنکه از نظر حقوقی به نتیجهای برسد.
پس از روی کار آمدن دولت روحانی در چهار سال پیش، این بازداشتها بیشتر و به گروگانگیری تبدیل شد.
در حال حاضر سعید ملکپور، کمال فروغی، رویا نوبخت، سیامک نمازی، باقر نمازی، نازک افشار، نازنین زاغری، احمدرضا جلالی، کارن وفاداری، آفرین نیساری و رضا شاهینی به عنوان شهروندان دو تابعیتی در زندان بسر میبرند. این در حالیست که خانوادههای برخی از زندانیان دوتابعیتی به گمان اینکه اعلام نکردن نام عزیزانشان میتواند به آزادی آنها کمک کند، بازداشت آنها را پنهان میکنند و به همین دلیل آمار دقیقی از زندانیان دوتابعیتی در دست نیست.
برخی از زندانیان دوتابعیتی که خبرهای جسته و گریخته از آنها شنیده میشود در وضعیت روحی و جسمی بسیار بدی قرار دارند؛ بر اساس آخرین خبرها، نازنین زاغری دچار ریزش مو شده و تعادل خود هنگام راه رفتن را از دست داده است.
در این میان، در هفته گذشته تعدادی از روزنامهنگاران و فعالان سیاسی، سکوت در مورد وضعیت رضا شاهینی شهروند ایرانی- آمریکایی را شکستند و در مورد او اطلاع رسانی گستردهای را آغاز کردند. بخشی از این پیامهای ویدیویی در صفحه فیسبوکی «کارگاه آموزش شهروندیار» منتشر شده است. حسن شریعتمداری، پژوهشگر و فعال سیاسی از اولین کسانی بود که در این زمینه اقدام کرد. وی در گفتگویی با کیهان لندن به بررسی دستگیری و زندان رضا شاهینی و همچنین موضوع بازداشت و گروگانگیری شهروندان دوتابعیتی پرداخته است.
– آقای شریعتمداری، شما یکی از اولین کسانی بودید که در روزهای گذشته برای آزادی رضا شاهینی، شهروند ایرانی- آمریکایی که در حال حاضر در زندان به سر میبرد کارزاری به راه انداختید. دلیل این اقدام چه بود؟
– در بین دو تابعیتیهایی که چندین سال گذشته دستگیر شدهاند تا به واسطه آنها نظام با کشورهای غربی مذاکره کند ایشان وضعیت خاصی دارد. خاص بودن از آن جهت که فرد یا نهادی به طور مشخص پیگیر وضعیت او نبود و بعد از اینکه حکماش به اجرا درآمد بنا به اطلاعاتی که به دست من رسید، اعتصاب غذا کرده بود که حتی خبرش هم در همان موقع منتشر نشد. از سوی دیگر در زندان گرگان با بدرفتاری بسیاری مواجه شده؛ مجموعه این عوامل بود که دیدم باید صدای بیصدایان باشیم. افرادی که در شهرستانها زندانی هستند اغلب بیشتر مورد ظلم قرار میگیرند چرا که واکنشی در مقابل این ظلمها وجود ندارد. نمیخواهم بگویم باید میان زندانیان فرقی قائل شد اما از این جهت وی دارای اهمیت بیشتری در این مقطع زمانی است و ما باید یک مورد مشخص را برجسته کنیم تا نشان دهیم جمهوری اسلامی چگونه هموطنان خود را به گروگان میگیرد و آنها را وسیلهای برای معامله قرار میدهد.
– بحث معامله بر سر این شهروندان دو تابعیتی سابقه طولانی دارد. به باور شما نظام از این اقدامات به دنبال چه اهدافیست؟
– در حقیقت با این کار جمهوری اسلامی میخواهد با حساس کردن افکار عمومی فشاری به روی دولت آمریکا یا یک دولت غربی دیگر بیاورد. حالا این فشار منجر به یک داد و ستد یا گفتگوی پنهانی میشود که هدف اصلی جمهوری اسلامیست یا اینکه یک عدم تعادل در دستگاه سیاسی آن کشور اعمال میکند. هر کدام از اینها باشد در واقع جمهوری اسلامی موفق شده و به هدفاش رسیده است.
اما باید بگویم که ماجرا عمیقتر از این است. جمهوری اسلامی اصولا نظامیست دشمنانگار که به هرکسی که در خارج از ایران باشد و به نوعی با دستگاههای مربوط به نظام در تماس نباشد یا خودش را به آنها نزدیک نکند با دیده شک و امنیتی نگاه میکند. از دید آنها این افراد با دشمن نظام در داد و ستد هستند، بخصوص اگر در حال رفت و آمد به ایران باشند. حال اگر موردی را پیدا کنند که این فرد در فیسبوک یا هر رسانه اجتماعی دیگری فعالیتهایی را که مطابق سلیقه آنها نیست داشته باشد آن وقت این تئوری توطئه تکمیل میشود و شخص را دستگیر و محاکمه میکنند.
در این محاکمه، داستان یک زاویه دیگر هم پیدا میکند. نهادهای امنیتی و قضائی از پیش سناریویی را تعریف میکنند و فرد را تحت فشارهای گوناگون قرار میدهند تا آن را بپذیرد. اگر ما روزی فقط یک دادگاه انقلاب داشتیم که به نوعی خودمختار بود حالا با کل یک دستگاه قضائی روبرو هستیم که شعبهای از سازمان اطلاعات سپاه شده. در این ساختار بازجو و قاضی یا یکی میشود یا قاضی کاملا تحت تاثیر بازجو قرار دارد و تنها خواستههای او را اجرا میکند. بنابراین ایرانیهای دوتابعیتی که در چنین سازمانی اسیر میشوند مجبور به اجرای سیاستهای از پیش تعیین شده آنها میشوند و در انتها با حضور در یک شو تلویزیونی تمام آنها را اجرا کنند. به همین جهت من تاکید میکنم که باید از این هموطنان دوتابعیتی خود دفاع کنیم و صدای آنها را به گوش همه برسانیم.
– در مصاحبههایی که با برخی از این شهروندان دو تابعیتی آزاد شده از زندان داشتم به درگیریهای داخلی نظام و تاثیر آن به روی دستگیری آنها اشاره کردهاند. از دید شما تا چه حد معادلههای داخلی نظام میتواند در این موضوع دخالت داشته باشد؟
– یکی از جنبههای کار در این سناریوی چند وجهی همین موضوع است که به آن اشاره کردید. یک بخش از حکومت بر این عقیده است که باید با غرب روابط عادی و بدون تنش داشته باشیم و در مقابل جناح دیگر به «انقلاب در انقلاب» باور دارد. این جناح به اصطلاح انقلابی، غرب را دشمن خود معرفی میکند و بر این باور است که وحدت درون نظام و پویایی آن «انقلاب در انقلاب» تنها زمانی محقق میشود که دشمنی ما با غرب همواره برجسته باشد. بر اساس همین تحلیل، این جناحهای درون حکومت با هم رقابت میکنند و به دنبال سهم بزرگتری از قدرت هستند تا سیاستهای خود را پیش ببرند.
ایرانیان دو تابعیتی هم که معمولا توسط دستگاه امنیتی سپاه پاسداران دستگیر میشوند به عنوان شاهدی معرفی میشوند که دستگاههای جاسوسی غرب آنها را به استخدام خود در آورده و از آنها برای مقاصد امنیتی در ایران استفاده میکنند. از سوی دیگر این دستگاههای اطلاعاتی خودشان را حافظ امنیت ایران نشان میدهند و میخواهند اینطور تفهیم کنند که آن سوی دیگر نظام که به دنبال رابطه عادی با غرب است، در واقع عامل کشورهای غربی است و میخواهد سیاست آنها را پیاده کند. در این نگاه این ایرانیان دوتابعیتی رابطه پنهانی با بخش دیگر نظام دارند که دستگاه امنیتی سپاه آنها را به تعبیر خودش کشف و خنثی میکند.
– دولت روحانی در این میان چه نقشی دارد؟ تا امروز ما اقدامی صریح و علنی از دولت برای آزادی و یا مقابله با این روند شاهد نبودیم.
– جمهوری اسلامی از گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران شروع کرد و با این کار در حقیقت برای همیشه خودش را از یک نظام روادار بینالمللی به یک نظام ناهنجار تبدیل کرد و تا امروز ما هزینه آن را همچنان میپردازیم. این گروگانگیری حالا به درجهای رسیده که دیگر به شهروندان دوتابعیتی که در واقع اتباع خودش هستند رسیده. اگر پیش از این با دولت ریگان بر سر شهروندان آمریکایی مذاکره کرد و مزایایی به دست آورد بعدها ما پرونده جیسون رضائیان و دیگرانی را داشتیم که وسیلهی گرفتن امتیازاتی از دولت اوباما شد. حالا این به یک رویه و متد ثابت برای جمهوری اسلامی و نیروهای امنیتیاش بخصوص سپاه پاسداران تبدیل شده است.
شما نگاه کنید که دولت از یکسو ایرانیان خارج از کشور را به سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال در ایران دعوت میکند و بعد اینها توسط سپاه و نیروهای امنیتی دستگیر میشوند یا تحت فشار قرار میگیرند. اگر آقای روحانی و دولتاش که با این همه سر و صدا منشور حقوق شهروندی را ارائه کرده در مقابل این روند سکوت کند، اینگونه میتوان برداشت کرد که با این روند موافق هستند و تقسیم کار انجام شده. یعنی یک عده دانه میپاشند و ایرانیان خارج از کشور را به ایران میکشانند و عدهای دیگر آنها را دستگیر میکنند و وسیلهی معامله قرار میدهند. آقای ظریف و دیگران مهمانی میدهند و ایرانیان را به بازگشت تشویق میکنند اما وقتی بعضی از همانها به ایران بازمیگردند و دستگیر میشوند، در همان مجامع از اقدام سپاه دفاع میکنند و ذرهای به آن انتقاد وارد نمیکنند. سکوت آقای روحانی و دولت این رویکرد را تایید و تشدید میکند مگر اینکه به صراحت در مقابل آن ایستادگی کند که تا امروز چنین نکرده است.
– نقش رسانهها و اقدامات سازمانهای حقوق بشری در این مورد را چگونه ارزیابی میکنید؟
– سابقه نشان داده که امکان تاثیرگذاری وجود دارد. وقتی به اندازه کافی این صداها بلند شده و در مطبوعات خارجی و مجامع دیپلماتیک منعکس شدند، فشارهایی به نظام ایران وارد میشود که واکنش مناسبی را نشان میدهند. دستکم آن بدرفتاریهای اولیه که در خفا انجام میدادند کمتر میشود.
اما باید تاکید کنم که صرف نظر از نتیجه باید بگویم در بدترین حالت نباید اجازه دهیم این انسانها و شهروندان مظلوم به فراموشی سپرده شوند و خودشان هم این حس را پیدا کنند که انگار هیچ کس صداشان را نمیشنود. من وقتی با برخی از آنها که امروز آزاد هستند صحبت کردم همگی تاکید میکنند که وقتی خبر این حمایتها به گوش آنها در زندان میرسید موجب افزایش روحیهشان میشد. بنابراین باید این صداها شنیده شود و صد البته که امیدواریم به نتیجه خوبی هم منتهی شود.