برزو فارسی – سپاه پاسداران مدعی است برای مقابله با نفوذ داعش به مرزهای ایران، میدان جنگ با گروه دولت اسلامی را در سوریه و عراق نگه داشته تا با بهرهگیری از «عمق استراتژیک» (strategic depth) شعاع امنیتی مقابله با تهدیدات احتمالی این گروه تروریستی را افزایش دهد.
عمق استراتژیک، فاصلهی مرزهای یک کشور تا کانون تهدید است. جغرافیای طبیعی منطقه، امکانات و تسلیحات نظامی و توانایی نیروی انسانی مواردی هستند که میتوان بر اساس آنها عمق استراتژیک را ایجاد و شعاع آن را افزایش داد.
اگر در نظر بگیریم که این استراتژی سپاه درست بوده، با این حال تنها یکی از مجموعه دلایلی است که داعش در ایران هنوز موفق به انجام عملیات تروریستی نشده است.
موقعیت جغرافیایی اراضی غربی ایران
در مرزهای غربی ایران با عراق، دیوارههای غربی رشتهکوههای زاگرس کمک بزرگی به افزایش میدان دید و تسلط نیروهای نظامی ایران به دشت مجاور کرده و این خصوصیت طبیعی باعث شده در مورد داعش عمق استراتژیک ایجاد شود.
ادعای علی خامنهای در مورد اینکه «اگر در سوریه با داعش نجنگیم باید در کرمانشاه و همدان و تهران بجنگیم» در بهترین شرایط، در مورد مرزهای غربی ایران صدق میکند. جایی که عوارض طبیعی امتیاز میدانی در اختیار ایران قرار داده است.
از طرفی، حضور نیروهای مورد حمایت رژیم ایران در خط مقدم جنگ سوریه، برای نیروهای اطلاعاتی و امنیتی وابسته به رژیم این امکان را فراهم میکند تا با روشهای مختلف اطلاعات بیشتری از آرایش نیروهای درگیر در جنگ داشته باشند و از نزدیک عملکرد آنها را رصد کنند.
اما اولاً فراموش نکنیم جمهوری اسلامی همواره تاکید کرده در سوریه حضور مستشاری دارد و دوم اینکه سپاه پاسداران و نیروهای تحت حمایت ایران بیش از آنکه در سوریه با داعش درگیر باشند با گروههای مخالف بشار اسد مثل النصره سابق (فتحالشام) در اطراف حلب و دمشق میجنگند و اساساً هنوز جبههای مستقل علیه داعش نداشتهاند که به تشکیلات «دولت اسلامی» ضربه بزنند و داعش نیز بخواهد به صورت فورسماژور واکنش نشان دهد.
حتی در مواقعی، درگیری نیروهای دولتی سوریه و نیروهای مورد حمایت ایران با مخالفین اسد که همزمان با داعش نیز در جنگ بودهاند به نفع این گروه تمام شده است.
داعش و جذابیت میان شهروندان کشورهای هدف
یکی از دلایل با اهمیت برای پاسخ به این سوال که چرا داعش برای انجام عملیات در خاک ایران ناموفق بود، ضعف آنها در عضوگیری از بین ایرانیهاست. این شهروندان ایران هستند که تا کنون به دام این گروه نیفتادهاند.
تجربه نشان داده عاملین انتحاری داعش که در نقاط مختلف اروپا یا عراق و سوریه اقدام به عملیات تروریستی میکنند یا ساکن کشورهای هدف هستند، یا تابعیت آن را دارند و یا بخشی از زندگی خود یا نزدیکانشان با کشوری که در آنجا دست به عملیات زدهاند گره خورده است.
همچنان که عامل بمبگذاری مترو سنپترزبورگ ساکن روسیه و قرقیزتبار بود و یا عامل حادثهی تروریستی پل وست مینستر لندن یک بریتانیاییتبار بود که به اسلام گرویده و در پایتخت بریتانیا دست به عملیات تروریستی زد. این نکتهی مهم در مورد حوادث پاریس، بروکسل و برلین هم صادق است.
انجام عملیات انتحاری یا خرابکاری در کشوری غیر از کشورهایی که مقرّ اصلی تروریستها نیست کار سخت و پیچیدهای است. در واقع این طور نیست که عاملین انتحاری، بمب یا هر نوع مادهی منفجره دیگر را از عراق و سوریه با خود حمل کنند، و یا اسلحه بردارند و راهی یک کشور دیگر شوند.
علاوه بر برنامهریزیهای ویژه شامل تامین هزینههای مالی عملیات و امکانات لازم برای انجام عملیات تروریستی، شناسایی نیروی انسانی مطمئن و آموزش دادن آنها نیز مهم است.
تیمهای تروریستی از طریق واسطهها باید افرادی را شناسایی کنند که زمینهی ذهنی و ایدئولوژی لازم برای انجام عملیات را داشته باشد. سپس استعدادهای او سنجیده میشود و بعد آموزشهای لازم را فرا میگیرد. بسیاری از آنهایی که دست به عملیات انتحاری زدهاند مجرمین سابقهدار بودند که در کشورهای خود پروندهی امنیتی داشتند. انجام ماموریتهای انتحاری و بیبازگشت علاوه بر آموزش، نیاز به باورهای ذهنی خاص دارد که رساندن فرد مورد نظر به آن سطح، بسیار زمانبَر است زیرا شستشوی مغزی به تدریج انجام میگیرد و داعش در سالهایی که در عراق و سوریه قدرت گرفت نتوانست جاذبههای لازم را برای جذب نیروی کافی در ایران ایجاد کند.
چرا داعش نتوانست در بین ایرانیها جاذبه پیدا کند؟
جدا از اینکه یکی از زمینههای ناکامی جذابیت داعش در ایران، تجربهی تر و تازهی ایرانیان با حکومتی دینی و مشابه داعش است، در عین حال بنیانهای فکری داعش با اصول رفتاری و اعتقادی شیعه نیز همخوانی ندارد، شاید آنها در عمل نتیجهی یکسانی داشته باشند، اما اصول جداگانهای برای رسیدن به اهداف خود دارند و از این رو پرورش نحلههای فکری آن در ایران تا کنون میّسر نشده است. به عنوان مثال هم رژیم جمهوری اسلامی و هم داعش از سنین کودکی افراد را با باورهای دینی شستشوی مغزی میدهند و آنها را تحت تعالیم دینی و نظامی خود قرار میدهند. اما این پروسهی آموزشی در ایران ناماش ترویج فرهنگ ایثار و شهادتطلبی است و در مقابل، رژیم ایران همین سیستم آموزشی از سوی داعش را سیستم تروریستی و انتحاری مینامد.
در منطقهی خاورمیانه هیچ کشوری به اندازهی ایران درگیر حکومت آغشته به ایدئولوژی دینی نیست و شهروندان هیچ کشوری به اندازهی مردم ایران از این مدل حکومتی گریزان نیستند. سطح سواد و سطح علمی شهروندان ایران در ایران بسیار فراتر از کشورهای دیگر منطقه است. عموم کشورهایی که داعش در آنها جذاب به نظر میرسد دارای مردمانی کمسواد و یا بیسواد هستند. داعش توانست بخش عمدهی مردم شهرهایی چون موصل در عراق و رقه در سوریه را با خود همراه کند، اما حتی در بین مردم کمسواد و بیسواد ایران نتوانست جذابیت ایجاد کند چون آنها نیز ساختار حکومت و سیاست را آغشته به دین کرده و با شیوههای به شدت افراطی دنبال میکنند حال آنکه مردم ایران نتیجهی این مدل حکومت را از ابتدای انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ تا کنون تجربه کردهاند و هیچ تمایلی به نوع دیگری از آن ندارند.
بر همین اساس، بازوی قدرتمندی از داعش برای انجام عملیات تروریستی در ایران تشکیل نشده است. معدود نیروهایی احتمالی هم که آمادهی اجرای عملیات در ایران شدند آنقدر ناکارآمد بودند که همگی آنها توسط سرویسهای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی شناسایی و دستگیر شدند چون زمینه و پایگاه اجتماعی برای ترویج بنیانهای فکری آنان در ایران فراهم نیست.
احتمال ضربهپذیری از کدام ناحیه زیاد است؟
تخمین زده میشود که حدود ۳۰ هزار خارجی در صفوف داعش میجنگند و یک سوم آنها اهل قفقاز، آسیای میانه و روسیتبار هستند. سابقه نشان میدهد به نسبت مرزهای شرقی، غربی و جنوبی ایران، مرزهای شمالی چندان برای جابجاییهای زمینی از جمله قاچاق انسان مطلوب نیست. آمار پایین رفت و آمد قاچاقچیان پیاده از مرزهای شمالی برای ورود به استانهای شمالی و یا آمار پایین افراد مشکوک که برای خروج از مرزهای شمالی اقدام کردهاند نشاندهندهی وجود موانع (طبیعی و امنیتی) است که محدودیتآفرین است. از طرفی فاصلهی زیادی بین مناطق داعشخیز در آسیای میانه تا مرزهای شمالی ایران وجود دارد و طی کردن این مسیر برای اجرای عملیات، کار آنها را سخت میکند.
مقایسه جغرافیای طبیعی مرزهای ایران با یکدیگر نشان میدهد مرزهای شرقی مجاور افغانستان و پاکستان آسیبپذیرترین نقاط برای ورود نیروهای داعش به ایران هستند.
ترکیب جمعیت آسیبپذیر
حدود دو و نیم تا سه میلیون افغان در ایران ساکن هستند و یا به خاک ایران رفت و آمد دارند، ایجاد عمق استراتژیک مرزهای شرقی به علت شرایط جغرافیایی میسر نیست. از طرفی داعش در غرب ایران، در سوریه و عراق مستقر شده و موقعیتی ثابت دارد، اما اعضای این گروه به ویژه در افغانستان در دستههای پراکنده زندگی میکنند. یعنی ایجاد عمق استراتژیک پاسخگو نیست.
احتمالِ آسیب آنجا افزایش پیدا میکند که بین پایگاههای قوی داعش در افغانستان و جمعیت افغانهای مقیم ایران ارتباط برقرار شود. ارتباطی که به واسطه فرهنگ و زبان و فاصلهی جغرافیایی آسانتر برقرار میشود.
ترکیب جمعیتی در مرزهای غربی افغانستان به سود شیعیان است، بر همین اساس هم حدود ۲۰ هزار شیعه افغان به عنوان نیروهای «مدافع حرم» در لشکر فاطمیون و همینطور صدها پاکستانی در گردان زینبیون در سوریه به نفع بشار اسد میجنگند. همزمان همین موقعیت، رفت و آمد افغانها در مرز و داخل خاک ایران آسان میکند. بعلاوه اینکه شباهت ظاهری و زبانی شهروندان شرقی ایران با افغانها، امکان زیست آنها در اجتماع را راحتتر میکند. بر این اساس، داعش میتواند هم از نظر فکری و اعتقادی به طور غیرمستقیم افرادی را تحت تاثیر قرار داده و آنها را به انجام عملیات تشویق کند، و هم به طور مستقیم نیروهای وفادار به خود را مامور انجام عملیات تروریستی در خاک ایران نماید.
دولت اسلامی در افغانستان ۱۰ هزار عضو دارد. جمعیت افغان ساکن ایران به چند دلیل آسیبپذیر هستند که احتمال همکاری آنها با داعش را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، دانسته یا نادانسته فراهم میکند.
در میان افغانهای ساکن ایران نارضایتی از رژیم جمهوری اسلامی کم نیست. شهروندان افغان که عموماً در حاشیهی شهرها ساکن هستند از بسیاری حقوق و امکانات اولیه شهروندی برخوردار نیستند. هزاران نفر از آنها در شرایط سخت مالی قرار دارند. بسیاری از افغانهای ساکن ایران خانواههای پرجمعیتی هستند که حتی تهیه خوراک و غذا برای آنها مقدور نیست. بسیاری از کارگران افغان در بعضی فصول سال بیکارند و هیچ منبع درآمدی ندارند. بعضی از آنها که نتوانستند کار ثابت پیدا کنند به فروش مواد مخدر و مشاغل سیاه روی میآورند. آنها از نظر اجتماعی نتوانستهاند با جامعهی ایرانی خو بگیرند و دچار واخوردگی هستند. پروندههای قضایی آنها در محاکم و دادگاهها کم نیست و در مجموع، بستر ناراضی این جامعهی سه میلیون نفری برای نفوذ داعش، ظرفیتِ بالقوه دارد.
این مسائل دست به دست هم میدهند تا ضریب آسیبپذیری امنیتی در خاک ایران، با واسطه قرار دادن جمعیت افغان از سوی داعش، افزایش پیدا کند.