مانی تهرانی – شب شعر همواره یکی از سنتهای دیرین شاعران و شعردوستان بوده. دستکم به زبان پارسی و درجغرافیای ایران از گذشتههای دور رسم بر این بوده که شاعران چه در دربار و چه در محافل عمومی گرد هم آمده و به شعرخوانی، مشاعره و در کنار آن بزم و همنشینی مشغول میشدند.
این رسم کهن با دیگر رسوم فرهنگی ایرانیان نیز در هم تنیده و به شکل تفعل و شعرخوانی در شب یلدا و پای سفره هفتسین و حتی موقع گره زدن سبزه نوروز نیز حضور یافته. امروز اما «شب شعر» را که در شبکههای مجازی جستجو میکنیم به موارد اندکی در خارج از ایران بر میخوریم و بقیه، جلساتی است از گردهمایی مداحان در حضور رهبر جمهوری اسلامی که در آن اشعاری عمومأ در مدح و ثنای ایدئولوژی حاکم خوانده میشود. در شرایطی که علاوه بر ممیزی و سانسور، وضعیت معیشت شاعران و نویسندگان و به طور کلی نشر و کتاب بر کسی پوشیده نیست، صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران میگوید بر اساس تحقیقاتی که انجام داده سالیانه شش هزار میلیارد تومان بودجه فرهنگی در کشور به ترویج فرهنگ حجاب و عفاف و مداحی و به طور کلی سبک زندگی اسلامی اختصاص داده میشود. بودجهای که در پی انجام همین تحقیق، حاصل آن هیچ اعلام شده است. با توجه به تأکید آیتالله خامنهای در پیام نوروزیاش بر اهمیت مداحی، درک سهم مداحان از این بودجه دشوار نیست.
مریم زهدی شاعر و روزنامهنگار و عضو شبهای شعر مِهری است که به صورت ماهیانه در دانشگذاه سواس لندن و با همراهی جمعی از شاعران نامدار تبعیدی برگزار میشود. با او که مداحی را از شاعری جدا میداند و خواستار بیرون کشیدن پای سیاست از ادبیات است، درباره شبهای شعر مهری، اوضاع شعر و شاعران ایرانی و همچنین سمت و سوی آن صحبت کردهام که میخوانید.
– بسیاری از شاعران ایرانی معتقدند تیغ سانسور به سمت شعر تیزتر است و دستکم در سالهای اخیر به حکم زندان مصطفی بادکوبهای، هیلا صدیقی، محمدرضا عالی پیام (هالو)، یغما گلرویی اشاره میکنند. آیا تأثیر شعر از فیلم سینمایی بیشتر است؟ این حساسیت از کجا میآید؟
-در عرصه فرهنگی کشور محدودیت وجود دارد، اما نمیتوان رتبهبندی کرد که در شعر بیشتر است یا در سینما کمتر. در هر شاخهای اگر دقیق شویم و به جزئیات نگاه کنیم محدودیتها باعث نگرانی و کند شدن مسیر حرکت بسیاری از هنرمندان شده. شعر ابزار فرهنگی تأثیرگذاری است و نگرانی از نوع تأثیر آن خیلی هم بی مورد نیست. در سالهای اخیر فهرستی از واژهها منتشر شده که اجازه انتشار آنها در مجموعههای شعر صادر نمیشود.
– محافل شعرخوانی هم در ایران هر روز محدودتر میشود. تأثیر فرهنگی این محدودیت چیست؟ آیا میتوان کمرنگ شدن سنت شعرخوانی از جمله پای سفره هفتسین و شب یلدا را از جمله این تأثیرات دانست؟
-الان زمانه مدرنیته، اینترنت و شبکههای اجتماعی است و در شرایط جدید بستر خلق و تولید و عرضه اثر هنری و نوع تقاضا و استفاده مخاطب تغییر میکند. به تصور من محافل شعر و شاعری در کشور جای خودش را دارد و شاعران ما در ایران مشغول فعالیت هستند، گرچه به سختی و با محدودیت، اما از طرفی هم نباید شرایط امروز را با بیست یا سی سال پیش مقایسه کنیم. امروز تعداد جوانان خلاقی که شعرهای خوب میسرایند به مراتب از دهههای گذشته بیشتر شده. بله، شکل عرضه و تقاضا تغییر کرده، اما کمیت شاعران و تعداد مخاطبان آنها بیشتر شده. نشر ثالث در تهران که مجموعه خوبی از اشعار معاصر منتشر کرده، شبهای شعر هم برگزار میکرد که به گمانم دیگر برگزار نمیشود و دقیقأ نمیدانیم چرا. مخاطبان مشخص خودش را هم داشت. یافتن علت این تعطیلیها به تحقیقات میدانی نیاز دارد که شناسایی آن برای ما و از خارج کشور میسر نیست.
– با توجه به اینکه از حافظ و سعدی و خیام تا ایرج میرزا و… شعرهایی در مذمت روحانیت و مذهب سرودهاند، آیا میتوان گفت محدودیتهای امروز شعر در ایران با تضاد تاریخی این دو گروه اجتماعی ارتباط دارد؟
-حکومت ایران در عصر حاضر علاقه دارد شعر را در جهت طرز فکر خود کانالیزه کند، اما در این بین روحانیونی هم بودهاند که خودشان شعر سرودهاند. در خصوص رابطه شعر و مذهب هم بهتر است وارد این بحث پیچیده و آکادمیک نشویم.
– اگر شعر را حاصل جمع ذوق، فکر و ادراک عمومی تعریف کنیم، بسیاری از معممین معتقدند بیشتر مداحان حتی از حداقل سواد عمومی در زمینه اطلاعات مذهبی هم برخوردار نیستند و همزمان که شاعری برای بسیاری در ایران نمیتواند شغل محسوب شود، بودجههای هنگفتی برای مداحان هزینه میشود و حتی تلاش میشود آنها را شاعر معرفی کرده و مداحی را جایگزین شعر کنند. فکر میکنید تأثیر این اتفاق بر فرهنگ مردم چه باشد؟
-در بسیاری از نقاط جهان، شاعری نمیتواند یک شغل تمام وقت و منبع درآمدی برای زندگی باشد. بحث ادبی را سیاسی نکنیم. به نظر من مخاطبان مداحان با مخاطبان شاعران متفاوت هستند. تأثیرات اجتماعی این مسئله را هم باید با جامعهشناس در میان بگذارید.
– بیراه نیست اگر بگوییم ماندگارترین و موفقترین غالب شعرهای فارسی فضای تلخ و زخمی دارند، آیا این ویژگی از استمرار شرایط بد اجتماعی در تاریخ ما ناشی شده یا اصولأ همین شرایط بد، نبوغ شاعر را به کار انداخته؟
-بهتر این است که شعر خوب و شعر بد و یا حتی شعر موفق و شعر نا موفق را تعریف نکنیم. حتی به سادگی نمیتوان گفت که نوشتهای شعر هست و نوشته دیگری حتمأ شعر نیست. میتوانیم بگوییم شعرهایی «پاپیولار» هستند و مردم دوستشان دارند و بیشتر دیده میشوند، اما نمیتوان گفت شعری که کمتر دیده شده و کمتر خوانده شده و یا مخاطب کمتری داشته، الزامأ شعر بدی بوده. از همان زمان ایرج میرزا تا امروز که به زروِیی نصرآبادی و بیابانکی و عمران صلاحی میرسیم، همیشه در ایران شاعران طنز بسیار خوبی داشتهایم. اینها شعرهای قوی و پر مخاطبی دارند. اگر شاعر بتواند همذات پنداری مخاطب را برانگیزد، شعر چه طنز باشد و چه تلخ، موفق شده. نظریهای هم وجود دارد که تلخی، سختی، فشار و سانسور در شاعر خلاقیت ایجاد میکند. خیلی از شاعران میگویند که وقتی ناراحت هستند بهتر شعر میگویند و موقع خوشحالی دست و دلشان به سمت شعر گفتن نمیرود. به هر حال شعر چه معناگرا باشد چه شعرِ ساختار، غلیان احساسات است.
– بسیاری از شاعران نامدار معتقدند امروز مرز شعر نو با ترانه کمرنگ شده و این وابستگی شعر نو به ملودی، همزمان که تعداد مخاطبان را افزایش میدهد، موجب ابتذال شعر است.
-شعر کلاسیک اوزان و قواعدی دارد که باید تحصیل شود. اما در شعر نو همانند رباعی، غزل و مثنوی و غیره قالب وجود ندارد. شعر نو یا باید یا وزن و ریتم بیرونی داشته باشد و یا وزن و ریتم درونی. یعنی میتواند ساختاری یا مفهومیباشد.
– ریتم و وزن بیرونی همان وابستگی به ملودی نیست؟
-جدا کردن و مرزبندی شعر و ترانه به همان بحثی میانجامد که بر سر اهدای جایزه نوبل ادبیات امسال به باب دیلان شکل گرفت و من جزو معدود موافقان این انتخاب بودم. چراکه دیلان را شاعر میدانم و متوجه نمیشوم که چرا بعضی میگویند این ترانهسرا، شاعر نیست. مگر ترانهسرا جز تولید شعر چه کاری انجام میدهد؟ به هر حال هر چه مینویسد نوعی شعر است، چه ما مخاطباش باشیم و چه نباشیم.
– ولی ترانه هویت مستقل ندارد و به ملودی وابسته است...
-همیشه که این طور نیست. روشهای متفاوتی وجود دارد. گاهی برای ترانه آهنگ ساخته میشود و گاهی هم روی آهنگ، ترانه سروده میشود. ممکن است در مواردی موسیقی دست و پای ترانه را ببندد، اما چگونه میتوان هنرمند بزرگی مثل باب دیلان را که در طول سالیان موفق شده خودش را در لابلای خطوط سرودههایش به مردم عرضه کند و این همه مخاطب مشتاق و پیگیر داشته باشد، شاعر ندانیم.
به نظر من واژه و مفهوم ابتذال در هنر به طور کلی خیلی موجه نیست. از کجا معلوم همان شاعری که بعضی افراد شعرهایش را شعر نمیدانند یا میگویند مبتذل است، در آینده شعری نگوید که تمام شعرهای دیگرش را در سایه قرار دهد! یا اصلا در زمان خودش مبتذل دیده شود و نسلهای آینده نظرشان چیز دیگری باشد! حکم قطعی صادر کردن در مورد شعر به عنوان قطعه ادبی کار سادهای نیست.
– فضای جدید اینترنت و شبکههای اجتماعی از طرفی هر گونه حصار و سانسور را بر میدارد و از سوی دیگر نوعی پراکندگی هراسناک ایجاد میکند که چه بسا شاعر برای دیده شدن و ماندگار شدن به ناگزیر سطحی شود. ازدیاد شاعران و انواع و اقسام گونههای شعری هم جذب و ماندگاری مخاطب را از گذشته دشوارتر کرده. آیا به همین دلیل در دوره ما امثال نیما، فروغ، شاملو و… رشد نمیکنند؟
-در مراسمیکه چندین سال قبل برای بزرگداشت زندهیاد سیمین بهبهانی با حضور خودش در لندن برگزار شد، یکی از حاضران شبیه همین نظر را داشت و گفت «چه خبر است که هر جوانی را میبینی یک دفتر شعر زیر بغلاش گرفته و از مجموعه شعرش خبر میدهد و همه شاعر شدهاند» خانم سیمین بهبهانی پاسخ شسته و رفتهای داد و گفت «اشکالاش چیست که همه بخواهند شعر بنویسند؟ اشکالاش چیست که همه بخواهند امتحان کنند؟ و اشکالاش چیست که هر شخصی یک دفتر یا کتاب شعر داشته باشد؟» زمان و مخاطب در ماندگاری این شعرها عوامل تعیین کننده هستند. بعد از صد سال تعداد کمی از این شاعران ماندگار میشوند همانطور که در گذشته چنین بوده، اما بقیه هم در حال آزمون و خطا هستند و هیچ ایرادی ندارد و اتفاقأ خیلی از جوانان در همین دوران گذار به هدفهای جدیدی دست پیدا میکنند. نسلهای جدیدی که در اینترنت و مثلأ در فیسبوک شعر مینویسند، نسلهای آگاهی هستند. بعضی از آنها به دنبال جذب مخاطب هم نیستند، کار خودشان را میکنند. الان از دوره نیما و شاملو (که شاعر بی بدیلی بود) خیلی گذشته و درباره نسل جدید هم تاریخ قضاوت خواهد کرد و الان زود است. البته جایگزین فروغ و شاملو و… نداریم. اینها منحصر به فرد و محصول زمانه خود بودند. امروز زمانه و ابزار تغییر کرده و باید منتظر اتفاقات جدید باشیم.
– از شبهای شعر مِهری در دانشگاه سواس بگویید که از کجا شکل گرفت و برنامهاش چیست؟
-نشر مِهری در لندن فعال است و با دیگر ناشران ایرانی اروپا نیز ارتباط تنگاتنگی دارد.هادی خوجینیان مدیر این انتشارات تصمیم گرفته ماهی یکبار شب شعری را در دانشگاه سواس لندن برگزار و علاقمندان را دور هم جمع کند و اهداف جالبی هم دارد. از جمله اینکه مرزهای سانسور را پشت سر بگذارد و سعی کند شاعرانی را که در پی سانسور دلسرد و دلزده شدهاند به کار تشویق کند. هدف دیگر ایشان بلند کردن صدای شاعران و مخصوصأ شاعران زن است که بسیاری از آنها حذف و محدود شدهاند و حتی در ویکی پدیا هم نام و نشانی از آنها نیست. زنان زیادی هستند که کلی حرف برای گفتن دارند و توانایی و قابلیت دارند، اما جریان اصلی رسانهای از اینها بی خبر است و بنابراین مردم و مخاطبان هم از وجود این افراد بی اطلاع هستند. هدف شبهای شعر مِهری تریبون دادن به این استعدادهای نهفته و صداهایی است که کمتر به گوش کسی میرسد.
– در پوستر گروه، اسامیشاعران مختلف و متفاوتی دیده میشود. آیا گردهمایی فقط بر سر شعر است و یا جهانبینی مشترکی هم وجود دارد؟
-تا جایی که من میدانم این گروه کاملأ به دور از ایدئولوژی و خط و ربط سیاسی است و فقط بر اساس ذات شعر و ادبیات گرد هم آمده و دیگر هیچ.
-خودِ شما در شعر به دنبال چه میگردید؟
-شعر نوشتن در آغاز برای من امری کاملأ شخصی و خصوصی بود و به همین دلیل به اشتراک شعرهایم با دیگران علاقه ای نداشتم. کم کم در طول زمان به این حس رسیدم که شعرهایم را کسی بخواند تا بدانم چقدر میتوانم ارتباط برقرار کنم. در دوران محمد خاتمیمجموعهای از شعرهایم را از ابتدای سرودنام تا همان موقع منتشر کردم و با اینکه شاعر شناخته شدهای نبودم، بعد از انتشار کتاب شعرم دیدم که شعرهایم مخاطب دارد و دستهای از مردم با آنها ارتباط برقرار میکنند. میزان درک و ارتباط مخاطب و انرژی که از آنها گرفتم برایم خیلی جالب و عجیب بود. از ابتدا به این فکر نکرده بودم. البته این اتفاقات خواه ناخواه رخ میدهد چون به هر حال زیستبوم آدمیمشترک است.
در لندن این موضوع که شعرهایم را منتشر کنم و به دست بعضی از مخاطبانم برسد یا اینکه منتشر نکنم چون ممکن است به دست مخاطبان داخل کشور نرسد، برای من به یک چالش تبدیل شده بود و در نهایت به این نتیجه رسیدم که باید با جریان آزاد اطلاعات، نوشته و شعر و ادبیات زندگی کرد و از هر طریق ممکن با مخاطب ارتباط برقرار کرد. من آثارم را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنم و دو مجموعهی آماده چاپ دارم به نامهای «نامه به روزهای نیمه رسمی» و «مظنون سوم» که به زودی منتشر خواهند شد.