سارا دماوندان – شانزدهم اسفند ۱۳۵۷ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله خمینی برای نخستین بار در جمع طلاب قم دستور حجاب اجباری را در کشور مطرح کرد: «زنان اسلامی باید با حجاب اسلامی بیرون بیایند. نه اینکه خودشان را بزک کنند. زنها هنوز در ادارات با وضع پیشین کار میکنند. زنها باید وضع خودشان را عوض کنند. به من گزارش دادهاند که در وزارتخانههای ما زنها لخت هستند و این خلاف شرع است. زنها میتوانند در کارهای اجتماعی شرکت کنند ولی با حجاب اسلامی.»
موضوع حجاب در ایران از دوران قاجار تا به امروز دستخوش تغییرات بسیاری شده است.
ارتباطات درباریان قاجار و مسافرتهای ناصرالدینشاه به اروپا و مشاهداتاش از وضعیت پوشش زنان اروپایی و پیشرفتهای آن دوران در اروپا، کمکم پای موضوع «کشف حجاب» را به عنوان یک امر تجددخواهانه (مدرن) به محافل روشنفکری از جمله اشعار شعرا باز کرد. رضاشاه بر اساس این زمینههای اجتماعی و نیاز به مشارکت زنان برای پیشرفت کشور و همچنین خواستی که زنان و مردان آگاه آن دوران داشتند، در ۱۷ دی ۱۳۱۴ دستور «کشف حجاب» را اعلام کرد و خود با همسر و دختراناش که از پوشش چادر به در آمده و کت و دامن به تن و کلاه بر سر داشتند در انظار ظاهر شد.
سالهای زیادی نگذشت که موضوع داشتن یا نداشتن حجاب به یک امر عادی در جامعه تبدیل شد و در دهههای چهل و پنجاه خورشیدی میشد زنان را در انواع و اقسام پوشش در خیابانها و مدارس و ادارات دولتی شهرهای مختلف ایران دید. موضوع حجاب اما در بخشهای سنتی و مذهبی جامعه از جمله شهرهای کوچکی که بافت مذهبی داشتند به عنوان یک مسالهی حل نشده باقی ماند تا پیروزی انقلاب اسلامی…
با وقوع انقلاب و تأسیس جمهوری اسلامی، این بار موضوع حجاب زنان به مشکل حکومت تبدیل شد.
اگرچه سخنان خمینی که در بالا به آن اشاره شد، با اعتراض گروهی از زنان و مردان در تهران روبرو شد که در ۱۷ اسفند ۵۷ نخستین تظاهرات اعتراضی را با شعار «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» بر پا کردند، اما فقط دو سه سال فرصت لازم بود تا جمهوری اسلامی با تثبیت خود، حجاب اجباری را در همه جا اجباری کند.
اینک سالهاست که از یک سو به این حجاب تحمیلی به اشکال گوناگون اعتراض میشود و از سوی دیگر، زنانی که به آن اعتقادی ندارند، اعتنایی نیز به آن نمیکنند و تمامی دم و دستگاه جمهوری اسلامی برای مقابله با زنان «بدحجاب» و گسترش فرهنگ حکومتی که در خط اول آنها زنان و پوشش آنها قرار دارد، ناکام مانده است.
تشکیل نهادهای گوناگون «امربه معروف و نهی از منکر»، استقرار ماشینهای نیروی انتظامی برای مبارزه با «بدحجابی»، برخورد، دستگیری، جریمه و گاهی شلاق و زندان برای زنان به اصطلاح «بدحجاب»، نصب پلاکاردهای گوناگون در مراکز خرید وامکان عمومی با عنوان «ورود افراد بدحجاب اکیدا ممنوع»، پاشیدن اسید بر سر و صورت زنان و دخترانِ «بدحجاب»، و همچنین تاکید پی در پی در مراسم گوناگون مبنی بر داشتن حجاب و حفظ عفت عمومی از سوی مسئولین، همه نشانگر این ناکامی است. البته باید یادآوری کرد که گاهی مردان جوان نیز از سرکوب به دلیل پوشش و پیرایش در امان نماندهاند.
در طول سالهای گذشته زنان نامآشنای بسیاری برای حقوق زنان از جمله حق پوشش اختیاری تلاش و فعالیت کردهاند. از شاعر بزرگ ایران سیمین بهبهانی تا حقوقدانانی چون شیرین عبادی و مهرانگیز کار و همچنین نسرین ستوده و نرگس محمدی که کار آنها به دستگیری و بازداشت و بازجویی و زندان نیز کشید. ولی جامعهی زنان نیز هرگز از پای ننشست.
جامعه و پوشش اختیاری
مریم براتی یکی از دانشجویانی است که در خارج از کشور مشغول به تحصیل است و بنا به گفته خودش سالی یکبار به ایران سفر میکند. از او میپرسم: «تصور تو از پوشش اختیاری در ایران چیست؟» پاسخ میدهد: «به نظر من اگر این اتفاق در ایران رخ بدهد بدون شک با یکسری مشکلات روبرو خواهیم شد. چون همگان این مسئله را نمیپذیرند. عدهای مثل من با آغوش باز و عدهای دیگر به دلیل اعتقادی که به حجاب دارند بر روی اعتقادشان پافشاری خواهند کرد.»
میپرسم: «در خانوادهی خودت چطور؟ آیا پوشش اختیاری است؟» میگوید: «من در خانوادهای بزرگ شدم که تقریبا تمامی زناناش حجاب دارند. در نتیجه اگر بخواهم با آنها رفت وآمد داشته باشم باید همرنگ آنها بشوم چون برای آنها پذیرفتن بیحجابی بسیار سنگین است. در نتیجه سعی میکنم رفت و آمدهایم محدود باشد.»
مریم در پاسخ به این پرسش من که اگر روزی در ایران حجاب به یک امر اختیاری تبدیل شود واکنش افراد بخصوص تندروها چگونه خواهد بود، میگوید: «مسئله به نظر من روبرو شدن این دو گروه با هم و درک همدیگر است که نیاز به ساختن یک فرهنگ جدید دارد.»
در کشورهای انگشتشماری، زنان موظف به رعایت حجاب اجباری هستند. برخی کشورها داشتن حجاب برای مناطقی خاص اجباری است و در کشورهای دیگر چون ایران و عربستان داشتن حجاب اجباری در تمامی مناطق و محافل عمومی تحمیل شده است.
از سال ۱۳۵۹طبق دستور آیتالله خمینی ورود زنان بدون حجاب به ادارات دولتی ممنوع شد و در سال ۱۳۶۲ با تصویب قانون مجازات اسلامی در مجلس شورای اسلامی ایران، عدم رعایت حجاب در معابر عمومی نیز با حکم حد شرعی ۷۲ ضربه مجازات میشود.
اما اگر قانون حجاب اجباری در ایران لغو شود، جامعه با آن چه برخوردی خواهد داشت؟ برای بررسی این موضوع با شادی مهرپرور جامعهشناس و دکترای تغییرات اجتماعی به گفتوگو پرداختم.
خانم مهرپرور معتقد است: «جامعه ایران، از لحاظ طیفهای مذهبی بسیار متنوع است. بخشی از مردم حجاب را به عنوان مسئلهای شرعی قبول و بدون اینکه به اجبار حکومت کاری داشته باشند، آن را انتخاب کردهاند پس تغییر شرایط هم برایشان چندان تفاوتی نخواهدکرد. برای گروهای دیگر از زنان رسیدن به فرصتهای بهتر شغلی و دست یافتن به سطوح بالای مدیریتی در سیستم، پذیرفتن حجاب در شرایط فعلی گزینه مطلوبی است، این افراد نیز اگر امتیازشان پابرجا باشد و از این نظر خطری احساس نکنند تغییر شرایط، یعنی لغو حجاب اجباری را میپذیرند، عدهای هم به حجاب اعتقادی نداشته و به دلیل اجبار حکومت آن را کم و بیش رعایت میکنند که حتما از لغو آن استقبال خواهند کرد. اما گروه سومی نیز وجود دارد که حجاب را به عنوان ارزشهای انقلاب پذیرفته و آن را مساله ایدئولوژیک انقلاب اسلامی میداند. حضور طیفی ثابت از افراد جامعه در انتخاباتهای گوناگون و تجمعات مذهبی، نشانگر این است که همیشه یک طیف خاص همراهان همیشگی انقلاب بوده و هستند. حال این جانبداری یا به دلیل عقیده شخصی است و یا اینکه در این حمایت نفعی وجود دارد. برخوردهای همراه با خشونت و ایجاد رعب و وحشت در میان اعتراضهای مردمی در طی این چند سال اخیر، همه نشانگر این است که این افراد برای آنکه پایبندی خود را به نظام و حکومت ثابت کنند از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد.»
-کدام گروه تاب تحمل پذیرش پوشش اختیاری را ندارد؟
-از نگاه من شرایط برای گروهی که حجاب را از ارزشهای انقلابی میدانند و تعصب آنها تعصبی انقلابی و ایدئولوژیک است سخت خواهد شد. عدهای از این بابت به منافعی رسیده ولی عدهای نیز در حقیقت توسط ایدئولوژی رام شده و به سمت نوع بدخیمی از جهالت سوق داده شدهاند و اجرای قوانین انقلابی را را در مسئولیت خود میدانند. در نتیجه وقتی جامعه با تغییر روبرو شود این گروه تمام تلاششان را خواهند کرد با اقداماتی مانند ماجرای قتلهای کرمان یا اسیدپاشی در شهرهای گوناگون، دیگرانی را که به تفسیر آنها بر خلاف مشی انقلاب اسلامی حرکت میکنند به شدیدترین صورت مجازات کنند.
-چگونه میتوان امنیت زنان را در جامعهای که پوشش آنها از اجبار به اختیار رسیده تأمین کرد؟
-به طور عادی تغییر اجتماعی فرایندی است، آرام و نا محسوس. این خصوصیت به افراد فرصت تجدید نظر و تغییر نگرش میدهد. اگر روزی قرار به لغو قانون حجاب اجباری باشد، در گام نخست خود قانون و نهادهای قانونی باید از زنان حمایت کنند. یعنی تغییر نگرش ابتدا باید در این نهادها صورت گیرد و این نهادها مسئولانه خود را موظف به اجرای قانون کنند. در کنار آموزش، کارکرد رسانهها و مراکز آموزشی می توان ذهن مردم را آماده پذیرش شرایط جدید کرد. امروزه ظرفیتهای زیادی برای ایجاد تغییر نگرش وجود دارد. دوران انقلابهای ایدئولوژیک سپری شده و حالا انقلاب فناوری منشاء تغییر نگرش در معنای انسان بودن و زیست اجتماعی شده است، کما اینکه هم اکنون نیز شبکههای اجتماعی فعالانه در حال اشاعه اطلاعات هستند که گاه هدفمند و زمانی بدون هدفاند. آموزش هدفمند جامعه مدنی میتواند در تمامی سطوح جامعه اثرگذار باشد.
بنا به گفتههای این استاد دانشگاه، «اگر حجاب بخواهد از حالت اجبار بیرون بیاید، به شکل پروژه نباید انجام شود، بلکه باید به صورت فرایندی صورت بگیرد که بتوان کانونهای تندرو را کنترل کرد و در بلندمدت نیز کمکم این فرایند از یک نقطه، مثلا لغو اجبار پوشش برای زنان خارجی و اقلیتهای مذهبی، حذف گشتهای ارشاد و سپس لغو قانون حجاب اجباری توسط حکومت به ویژه برای مدارس ابتدایی و… به تدریج جامعه را به شرایط جدید عادت داد. بدیهی است که در کوتاهمدت بخشی از جامعه ایران تحمل پذیرش این مساله را نداشته باشد. چون تغییر نگرشی که منجر به یک تغییر اجتماعی شود، یک شبه اتفاق نمیافتد و به زمان نیاز دارد.»