وزارت خزانهداری آمریکا روز پنجشنبه ۱۳ آوریل (۲۴ فروردین)، سازمان زندانهای استان تهران و سهراب سلیمانی برادرِ قاسم سلیمانی، فرماندهی سپاه قدس (شاخهی برونمرزی سپاه) را به لیست تحریمهای خود افزود.
این وزارتخانه اعلام کرده او به دلیل سوابقاش در نقض حقوق بشر به عنوان رییس پیشین سازمان زندانهای استان تهران بر شکنجه و بدرفتاری با زندانیان در زندان اوین و دیگر زندانها نظارت داشته است.
وزارت خزانهداری آمریکا تاکید کرده همچنان موارد نقض حقوق بشر، آزمایش موشکهای بالستیک، تروریسم و بیثباتی منطقه از سوی حکومت ایران بررسی میشود و تحریمها ادامه پیدا خواهد کرد. آمریکا اعلام کرده تحریمهای وضع شده، کاملاً در چهارچوب توافق هستهای ایران میگنجند.
در عین حال، کنگرهی آمریکا اوایل آوریل پیشنویس تحریمهای جدید علیه رژیم ایران را به طور موقت از دستور کار خارج کرد. نمایندگان کنگره اعلام کردند دلیل این تعلیق مصلحتسنجی و در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری در ایران است و منتظر خواهند بود تا بینند نتیجهی آن چه خواهد شد.
مخالفان رژیم و گروههای اپوزیسیون خارج از کشور پیشبینی کرده بودند که با وضع تحریمهای جدید علیه ایران از جمله تحریم بانک مرکزی، تحریم نفت و قرار دادن سپاه در لیست سازمانهای تروریستی و حتی بررسی دوبارهی برجام توسط دولت دونالد ترامپ بر انتخابات جمهوری اسلامی تاثیرگذارد و فشار بر رژیم ایران را بیشتر کند.
در روزهای اخیر شاهزاده رضا پهلوی در گفتگو با آسوشیتدپرس گفته جمهوری اسلامی به خاطر ماهیتش اصلاحپذیر نیست و مردم امید خود به اصلاحات را از دست دادهاند و فکر میکنند باید تغییری بنیادی اتفاق بیافتد. او خواستار انقلاب مسالمتآمیز در ایران شده و گفته این تحول میتواند با اعتصابهای سراسری کارگری آغاز شود.
اما دولت دونالد ترامپ چه برنامههایی در مورد ایران دارد و چه فرصتهایی برای ایجاد تغییر در ایران مهیاست؟
در تغییر در رژیم جمهوری اسلامی هیچ وقت بحث جنگ نبوده
امیرعباس فخرآور، فعال سیاسی و عضو کنگره ملی ایرانیان آمریکا در گفتگو با کیهان لندن میگوید: «روی کار آمدن دولت ترامپ فرصت بسیار عالی برای دموکراسیخواهان است و ما باید از این فرصت استفاده کنیم و منافع مردم ایران در مسیر دموکراسی و آزادی را در طرحهای دولت آمریکا بگنجانیم و رژیم جمهوری اسلامی را تغییر دهیم. وقتی صحبت از تغییر میکنیم عدهای ذهنشان اول به سراغ جنگ میرود، خیر حرف از جنگ نیست، در گفتگوهایی که با وزرای آمریکا داشتیم هیچ وقت بحث جنگ نبوده و همیشه بحث اصلی استفاده از روشهای سیاسی است که محور آنها تحریمهای کوتاهمدت مثل تحریم نفت و بانک مرکزی است که پول را از دست جمهوری اسلامی خارج میکند».
به گفتهی فخرآور «دلارهای نفتی صرف مخارج سپاه و بسیج برای سرکوب و توسعهطلبی میشود. با همین پولها گروههای تروریستی در خاورمیانه از طرف ایران حمایت میشوند. جمهوری اسلامی در دوران اوباما خود را دوباره تثبیت کرد. قابل پیشبینی است تحریمهایی که میتواند سرنوشتساز باشد تحریم نفت و بانک مرکزی ایران است و این یعنی خلاء سلاح دولت حاکم بر جمهوری اسلامی».
تحریمهای آمریکا علیه ایران بین شش ماه تا یکسال آینده دوباره وضع میشود
سامان صنعتنما از فعالین ایرانی مقیم آمریکا و عضو دیگر کنگره ملی ایرانیان نیز در این باره به کیهان لندن میگوید: «دولت باراک اوباما به جمهوری اسلامی بیش از اندازه و به اشتباه اعتماد کرد، ما کنگره ملی ایرانیان از مدتها پیش برای فشار و تحریم بیشتر به رژیم جمهوری اسلامی با کنگره و دولت آمریکا و همینطور اتحادیه اروپا گفتگوهای جدیدی را آغاز کردیم».
این فعال سیاسی در ادامه میگوید: «تحریم نفت، تحریم بانک مرکزی و موسسات مالی از جمله برنامههایی است که برای وضع مجدد آن گفتگو میشود و امیدواریم بین شش ماه تا یکسال آینده دوباره وضع شود و هدف اصلی زدن ضربه اقتصادی به نظام جمهوری اسلامی است که منجر به ریزش نیروهای آن میشود».
به گفته او «در کابینه دونالد ترامپ افراد باهوشی حضور دارند که بهخصوص در وزارت خارجه و نهادهای امنیتی این کشور که به خوبی به رفتار جمهوری اسلامی آگاهند از آزادیخواهان ایران شروع به حمایت کردند و ما هم به دنبال تشکیل آلترناتیو هستیم، تحریمهای کوتاهمدت و حمایت از نیروهای دموکراسیخواه در بلندمدت محور برنامههای ترامپ در دولت آمریکاست و این را هم تاکید میکنم ما با جمهوری اسلامی در جنگ روانی تمامعیار قرار داریم و این نظام امکانات بسیار زیادی دارد».
اما علاوه بر سیاستهای دولت و کنگرهی آمریکا، جریان تحولخواه ایران نیز طی چهار دههی گذشته برنامههایی برای ایجاد تغییر و همچنین براندازی رژیم جمهوری اسلامی را پیگیری کرده که با آسیبها و نواقصی روبرو بوده است.
۱۸ تیر سال ۷۸ و جنبش سبز ۸۸ نقطهی عطفی برای تحولخواهان بود
امیرعباس فخرآور، در این زمینه میگوید: «بیشتر از اینکه جریانات دموکراسیخواه مقصر در عدم موفقیت باشند باید به فاکتورهای بیرونی قضیه نگاه کنیم. درجهی اول اینکه شرایط آماده نبود. انقلاب اسلامی تمام ساختارهای ایران را به هم ریخته، در چنین ویرانهای نمیشود انتظار داشت که اپوزیسیون سریع و درست شکل بگیرد. تا چهره واقعی انقلاب خود را بروز دهد زمان لازم است».
به گفته او در این چهار دهه کشور به ورشکستگی کامل رسید، زیرساختهای اقتصادی نابود شده، صدهانفر اعدام و زندانی شدند. شرایط جهانی هم آمادهی تغییر بود و شاید تا ۱۸ تیر سال ۷۸ که جدیترین جریان دانشجویی خود را نشان داد دنیا باور نمیکرد قدرت درونی منتقدین نظام چقدر است. نقطهی عطف دیگر، جنبش سبز ایران بود و آن وقایع سطح مشروعیت جمهوری اسلامی را نشان داد.
فخرآور میافزاید: «در چنین شرایطی اگر تا دیروز میگفتیم اپوزیسیون به دلایل بیرونی موفق نبوده، از این به بعد عدم موفقیت جریان اپوزیسیون به حساب خود آن نوشته میشود چون تمام شرایط برای ایجاد تغییر در ایران آماده است، هم مردم آمادهاند و هم دنیا».
او در مورد آسیبهای جریان دموکراسیخواه بیرون از ایران نیز عنوان میکند: «در بین نسل قدیم اپوزیسیون گروهی برای خود حق آب و گل قائل هستند و به اصطلاح حاضر به سپردن چوب در این دوی امدادی به جوانترها نبودهاند. بعضی از اینها روشهای شکست خورده را بارها امتحان کردند و دیدند که ادامهی این روش بیسرانجام است. شاید باید خیلی زودتر از اینها به نسل جوان اعتماد میشد و از استعدادها و خلاقیتهای آنها بهره برده میشد».
این عضو کنگره ملی ایرانیان در ادامهی گفتگو با کیهان لندن عنوان کرد: «به عنوان مثال باید به جلساتی که سالی سه چهار بار برگزار میشود اشاره کرد که معدودی افراد همیشه بحثهای تکراری داشتند و در نهایت هم دچار انشعاب شدند و به هدف نرسیدند. اما در درجهی اول باید ایران آزاد شود تا به موارد بعدی پرداخت».
بین دیدگاههای نسل قدیم و جدید فاصله وجود دارد
سامان صنعتنما نیز درباره این موضوع میگوید: «اپوزیسیون در گذشته نواقصی داشت که نسل جوانتر به دنبال ترمیم آن است. در واقع یکی از ضعفهای اپوزیسیون فاصله در نوع نگاه نسل قدیم و جدید اپوزیسیون به تحولات است. یکی از این ضعفها عدم سازماندهی مشخص و واحد بود. همچنین عدم ارتباط موثر با دولتهای خارجی، اثرگذار برای آگاه کردن آنها از مواضع خطرناک جمهوری اسلامی و همین طور عدم ارتباط با مردم داخل ایران از دیگر مواردی است که میتوان از آنها به عنوان کمبود یاد کرد. به طور طبیعی آنچه نسل امروز درون ایران میخواهد بسیار متفاوت از مطالبات نسلهای قبلی است».
این فعال سیاسی معتقد است یکی از مشکلات، میدان ندادن بعضی از این افراد به نسل جوان فعالین سیاسی خارج از کشور بود، که البته خیلیها هم هم کمک زیادی به نسل جدید اپوزیسیون کردند، نسل جوان هم نیاز به تجربه داشت و طبیعی بود که اشکالات و اشتباهاتی در مسیر خود داشته باشد.
وی در پایان گفتگو با کیهان لندن تاکید کرد: «هر جریان سیاسی نیازمند کمک مالی است و اگر کمک مالی هم وجود دارد، از جانب برخی کشورها این ابهام به وجود میآید که آیا آنها را بپذیریم یا نپذیریم».