آزاده کریمی، علی اشتیاق – یک پژوهشگر ایران باستان میگوید: «کتیبههای هخامنشی نخستین تلاش اقوام ایرانی برای به کتابت در آوردن زبانشان است. ادبیات هخامنشی از این جهت که تحت تاثیر سنت زبان شرق باستان بوده، بسیار خاص است. تنها نمونهای است که سنت هند و ایرانی و بینالنهرینی در آن تلفیق پیدا کرده است.»
نشست ادبیات کتیبههای هخامنشی با سخنرانی سهیل دلشاد پژوهشگر ایران باستان به همت «انجمن دوستداران اندیشه» و همکاری «جامعه ایرانیان آلمان» برگزار شد.
دلشاد دانشجوی دوره دکترای کالج مطالعات باستانشناسی برلین است که تز دکترای خود را در مورد «سنت شفاهی و کتابت در ایران باستان» و نگرشی نو به کتیبههای هخامنشی کار میکند. این پژوهشگر کارشناسی ارشد خود را در رشته فرهنگ و زبانهای باستان ایران از دانشگاه تهران دریافت کرده. همچنین حوزه مطالعاتی وی زبانهای ایران باستان و میانه، زبانهای حوزه فرهنگی خط میخی شامل سومر، اکدی و عیلامی، تاریخ دوران هخامنشی و سنتهای ادبی در کتیبههای شاهی ایران باستان است.
کتیبهها
دلشاد در ابتدای سخن به تعریف کتیبه پرداخته و گفت: «در نظر اول کتیبه برای اذهان عمومی نوشتهای است که میتواند مربوط به دورهای باستانی یا نو شود؛ همچنان که ما هم کتیبه داریم و سردر خیلی از ساختمانهای جدید و حتی پلاکها کتیبه محسوب میشوند. متن، مواد مورد استفاده و محل استقرار کتیبهها هر کدام برای ما مجهول باشد، تعریف ما را از کتیبه مجهول میکند. بر مبنای این سه اساس وقتی یک تعریف خاصی ارائه دهیم میتوانیم بگوییم با یک کتیبه روبرو هستیم.»
وی اضافه کرد: «برای کسانی که در حوزه کتیبه کار میکنند، ابتدای هخامنشی ۵۵۹ پیش از میلاد است و نه برای پژوهشگران حوزه هخامنشی به صورت خاص، چون ابتدای هخامنشی به قبل از کوروش دوم هم برمیگردد. انتهای این دوره هم برای ما، داریوش سوم است که مقدونیان هخامنشیان را شکست دادند.»
دلشاد در این باره که از کدام دوره شاهان هخامنشی کتیبه کشف شده، گفت: «از شاهان هخامنشی، کوروش دوم، داریوش نخست، خشایار نخست و اردشیر نخست، داریوش دوم، اردشیر دوم و اردشیر سوم کتیبه داریم. دلایل کتیبه نداشتن برخی شاهان، به سالهای اندک حکمرانی آنها برمیگردد و اینکه بعد از مرگ آنان، جانشینها با هم درگیری داشتند و تا شاهی با قدرت جانشین شود و بعد شروع به ساخت و ساز و کتیبهنگاری کند، طول میکشید.»
این پژوهشگر با اشاره به گستردگی اصطلاح «ایران باستان» در نزد حوزههای پژوهشی اضافه کرد: «اصطلاح ایران باستان یک اصطلاح قراردادی است و پژوهشگران زبانشناسی نقطه آغاز این دوره زبانی را از جدایی اقوام هند و ایرانی میدانند؛ در اواسط دوره هزاره دوم پیش از میلاد و کمی پس از هخامنشی قرن سوم و چهارم پیش از میلاد و پایان آن را در نظر میگیرند چون زبان به زبان باستان، زبان میانه و زبان نو تقسیمبندی میشود. این دورهها هم کاملا قراردادی هستند و ما نمیدانیم که دقیقا چه زمانی به پایان رسیدهاند.»
وی به دستهبندی کتیبههای شاهی و جایی که استقرار یافتهاند پرداخته و گفت: «ما ۴ نوع دستهبندی کتیبهها را بر اساس دوران شاهی، پراکندگی جغرافیایی، مواد مورد نیاز و محتوای کتیبهها داریم. کتیبهها معمولا روی استوانه، صخره، دیوار و نقوش برجسته، آجر لعابی، ستون، لوح گلی، سنگی، فلزی، ستون، مهر، وزنه، مجسمه، سنگ یادمان، دستگیره در، ظروف و در نهایت پاپیروس نوشته میشده.»
دلشاد توضیح داد: «بیشترین کتیبهها را از دوران داریوش نخست و سپس خشایار نخست داریم. کتیبه استوانه فقط از دوران کوروش دوم و داریوش نخست داریم. استوانهنویسی یک سنت بینالنهرینی است فقط دو نمونه از آن را پیدا کردهایم.»
به گفته این پژوهشگر ایران باستان بخش اعظم کتبیههای مکشوفه در استان فارس، تختجمشید و پاسارگاد پیدا شده «در شوش هم تعداد زیادی کتیبه داریم، شوش یک مرکز سیاسی خیلی مهم دوران هخامنشی بوده و آنجا خیلی ساخت و ساز کردند.»
محل و دوران و جنس کتیبهها
وی تاکید کرد، هر جا که ساخت و ساز زیاد باشد، کتیبه هم هست. هر جا معبد، کاخ و بنا باشد، کتیبه هم وجود دارد. نقش مهمی که کتیبهها داشتند همان علامتگذاری بوده، سنت کتیبهنگاری با سنت ساخت و ساز پیوند خیلی محکمی داشته است.
دانشجوی دکترای دانشگاه برلین با اشاره به کتیبههای یافت شده در همدان، اضافه کرد: «ما در همدان کتیبههای زیادی داریم که علاوه بر کتیبههای صخرهای وجود دارند. البته بدون اینکه اطلاعاتی داشته باشیم از اینکه کجا و در چه بافت باستانشناسی پیدا شدهاند. چون از بازار سیاه به دست پژوهشگران رسیده و اکثرا هم گفتهاند که منشأ آن همدان بوده.»
وی به پراکندگی کتیبههای یافتشده اشاره کرد که از فارس تا رومانی دامنه دارند و گفت: «در بیستون کتیبه بیستون را داریم که بزرگترین کتیبه سنگی خط میخی است. در وان دوره خشایارشاه کتیبه داریم؛ چه در شرق یا غرب آناتولی کتیبه وجود دارد. در غرب آناتولی دو نقطه کتیبه پیدا کردیم که روی ظروف است، در مصر هم کتیبههای زیادی پیدا شده، در الفانتین جنوبیترین منطقه مصر که نسخه آرامی کتیبه بیستون پیدا شده. در سوئز هم تعداد زیادی کتیبه پیدا شده از جمله یادمان داریوش که هنگام حفاری برای کانال سوئز یافت شده و شرح حفر کانال به فرمان داریوش است. در بابل و در منطقه سوریه که باز هم از بازار سیاه رسیده که نمیدانیم منابع اصلی آن کدام است. همچنین از قندهار تعدادی کتیبه کشف شده ولی از دهه ۷۰ به بعد کاوشی در این منطقه صورت نگرفته است، مشخص نیست در چه بافت جغرافیایی پیدا شده. در شمالیترین بخش هم کتیبه در رومانی در زمین کشاوری پیدا شده ولی اصلیت آن مشخص نیست.»
دلشاد در این باره که کتیبهها دارای چه جنس و بافتی هستند، عنوان کرد: «کتیبههای یافتشده از سنگ مرمر، گرانیک، ماسهای، بازالت، لاجورد، دیوریت و سیلیس ساخته شدهاند. هخامنشیان از ۳ فلز برنز، طلا و نقره استفاده میکردند که برنز اشیا کاربردی بوده که معمولا برای یک هدف خاصی طراحی شده و یک کتیبه هم روی آن نوشتهاند. از طلا و نقره لوح و ظروف داریم. گِل بسیار شایع بوده؛ آجر، آجر لعابی و گل خام در کتیبهها بسیار استفاده میشدند. از پاپیروس، چرم و چوب هم کتیبه داریم و در مورد چوب شواهدی داریم که شاهان آشوری روی چوب هم مینوشتند. کتیبههای صخرهای و کتیبههایی که روی دیوار نوشته میشد را هم داریم؛ همینطور که روی دیوار جنوبی تختجمشید وجود دارد. کتیبه روی نقوش برجسته، حتی دور تاقچهها در تختجمشید، دستگیره در و روی مجسمه، مثل مجسمه داریوش، بوده که ۴ خط و زبان نوشته شده، مجسمه را در شوش پیدا کردند ولی نوشتهها حاکی است که در معبدی در مصر بوده ولی بنا به دلایلی مجسمه را به شوش منتقل کردند.»
وی درباره کتیبههای سنگی و خاستگاه آنها گفت: «کتیبههای سنگی که روی الواح سنگی نوشته شده، شبیه لوح گلی است. از این الواح در پرسپولیس و تختجمشید، پاسارگارد و شوش زیاد پیدا شده. در دوران هخامنشی وقتی میخواستند بنایی بسازند، یک کتیبه زیر آن کار میگذاشتند و بعد پی بنا را میریختند که در آینده اگر این بنا خراب شد و شاهی خواست آن را بازسازی کند، این کتیبه را دید، بداند که چه کسی این بنا را ساخته. همین نقش را استوانه کوروش هم دارد که زیر یک معبد بوده، معبد را کوروش بازسازی میکند و این کتیبه را زیر بنا کار میگذارد. در همان کتیبه نوشته شده که موقعی که خواستند آن معبد را بازسازی کنند، کتیبهای از آشوریان پیدا شده. کتیبههایی که روی لوح گلی نوشته شده، بیشتر نقش زیربنا را داشتند. زبان روی کتیبهها اکثرا پارسی باستان، عیلامی و بابلی است، بعضیها سه زبان، بعضی یک زبان و بعضی سه شیء به سه زبان مختلف ولی با یک متن داشتند.»
دلشاد همچنین در این باره که کتیبههای استوانهای چه مشخصاتی دارند و چه نمونههایی از آن داریم، اضافه کرد: «از استوانهها دو نمونه داریم که یکی استوانه معروف کوروش بزرگ است. یکی بقایای دوران داریوش اول است که در شوش پیدا کردهاند که به زبان بابلی نو است و تنها نمونهها از استوانهنویسی دوران هخامنشی هستند. کاسه طلایی خشایار شاه هم کتیبهنویسی دارد که گفتهاند از همدان پیدا شده ولی نمیدانیم دقیقا کدام منطقه. خیلی از این نمونهها را ارنست هرتسفلد باستانشناس آلمانی در دهه ۲۰ و ۳۰ میلادی از یهودیان همدان خریداری کرده؛ بعضی از آنها تقلبی است و بعضیها هم ثابت شده که اصل هستند.»
وی به دیگر کتیبههای موجود اشاره کرده و گفت: «دستگیره برنزی هم در مصر پیدا شده که متعلق به دوران خشایارشاه است که برای حمل اشیاء مقدس مورد استفاده قرار میگرفته. لوحهای نقرهای و طلایی کتیبه داریم که در پی کاخ آپادانا در حفاریهای آلمانیها قبل از جنگ جهانی دوم پیدا شدند که در موزه ایران باستان هستند ولی یک نسخه آنها توسط امین اموال به سرقت رفته.»
کتیبهها چه میگویند؟
در بخش دیگری از این نشست، دلشاد بحث محتوایی کتیبههای هخامنشی را طرح کرد و گفت: «متن و محتوای کتیبهها میتواند حاوی عناوین شاهی باشد یعنی خیلی کوتاه نام شاه، تبار شاه، نیایش اهورامزدا و پس از داریوش دوم به بعد مهر و آناهیتا هم میآید یا نام کاخ هم باید باشد، بعضی ها هم افرادی را که تسلیم شدهاند و یا از شورشیان نیز نام میبرند.»
وی افزود: «در کتیبههای ساختمانی هم عموما یا روی مصالح ساختمانی نوشته شدهاند از دیوار و ستون و تاقچه یا در بافت ساختمان زیربنا طراحی شدهاند. در کتیبههای کانال سوئز که از این نوع کتیبههاست به اقدام عمرانی اشاره میکند و بعضیها هم شرحی از اقدامات سیاسی شاه دارند که اگر شورشی را سرکوب کرده در آن آمده است.»
این پژوهشگر همچنین در این باره که کتیبههای روایی و پیبنایی چه محتوایی دارند، اضافه کرد: «کتیبههای بلند روایی مثل بیستون، در مورد شرح اقدامات داریوش در سالهای اول حکومتاش است، یا در آرامگاه داریوش، توصیف شخصیت و توانایی شاه است و در انتهایش پند و اندرز میدهد. بعضی از کتیبههای پیبنا متنهای روایی دارند و داستانی تعریف کردهاند، از اتفاقاتی که افتاده، شورشی که شده و شاه دوباره نظم را برقرار کرده است.»
وی درباره ساختار متون هخامنشی گفت: «به طور کلی ساختار متون دارای معرفی شاه و تبار وی، نیایش اهورامزدا، شرح اقدامات سیاسی و نظامی (کتیبههای روایی)، شرح ساخت یا بازسازی بنا، توصیفات شخصی شاه (کتیبههای روایی از جمله در نقش رستم داریوش میگوید من کسی هستم با هر دو دست تیراندازی میکنم و نیزه میاندازم )، پند و اندرز و توصیههای اخلاقی (کتیبههای روایی داریوش در نقش رستم که راه راست را ترک مکن و شورش مکن)، دعا و نفرین (کتیبههای بلند) است. دعا برای کسانی که این کتیبهها را محافظت میکنند و متن کتیبهها را گسترش میدهد و نفرین برای آنها که محتوای این کتیبهها را دروغ میدانند و سعی میکنند این کتیبهها را خراب کنند. در نهایت در کتیبههای ساختمانی در آخر، دعا برای سرزمین و مردم داریم که نمونهاش کتیبه داریوش اول است.»
سهیل دلشاد سپس به شرح کتیبه بیستون از لحاظ محتوایی پرداخته و عنوان کرد: «ساختار کتیبه بیستون به صورت کلی از معرفی شاه با ضمیر اول شخص مفرد و معرفی تبار، شرح چگونگی رسیدن به قدرت، شرح نبرد علیه شورشیان در سالیان نخست حکومت، تلاشهای شاه در گسترش نسخههای متعدد و در نهایت دعا و نفرین است.»
کتیبهها، شاهدان تاریخ
وی درباره درونمایههای متون هخامنشی گفت: «درونمایههای که میتوانیم از متون هخامنشین بیرون بیاوریم و با متون شاهی بینالنهرین و عیلام مقایسه کنیم؛ یکی پیروزی بر دشمنان هر دو در یکسال بوده، که در کتیبه بیستون داریوش تاکید میکند که من همه کارها را در یکسال انجام دادم. سپس مقایسه اقدامات شاهان پیشین با اقدامات کنونی است؛ در کتیبه اردشیر در بازسازی کاخ شوش میگوید که این کاخ خراب شد ولی قبلتر داریوش این کاخ را ساخته بود و بعد شرح میدهد که چطور این کاخ را بازسازی کردم.»
دلشاد اضافه کرد: «همچنین درباره ثبت کتیبه جدید صحبت میشود و به تکرار میبینید که نوشته میشود «به خواست اهورامزدا»که تلاش شاه را برای کسب مشروعیت از اهورامزدا به عنوان قدرت برتر نشان میدهد. سپس شرح چگونگی رسیدن به تخت، پشتیبانی ایزدان از شاه است که در بسیاری از کتیبهها داریوش از اصطلاح «به خواست اهورامزدا» استفاده میکند و بعد تاکید بر حفظ کتیبه برای کسب خوشنودی ایزدان که در کتیبههای شاهی بینالنهرین وجود دارد ولی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در کتیبههای هخامنشی هم میبینیم. همچنین مسئله فرمانبرداری از ایزدان را در روز و شب داریم که به تکرار در کتیبهها میبینیم. حضور اهورامزدا به عنوان کسی که به شاه قدرت و مشروعیت میدهد و شاه همیشه خواستار پشتیبانی قدرت برتر هست برای انجام دادن کارهایش همگی درونمایه بینالنهرینی دارد.»
این پژوهشگر بخشهایی از کتیبه بیستون را به زبان فارسی ترجمه کرد: «گوید داریوش شاه، این است آنچه من انجام دادم همه در یکسال. همه به خواست اهورامزدا انجام گرفت. اهورامزدا مرا یاری رساند و دیگر خدایانی که هستند. و یا: گوید داریوش شاه، هنگامی که این کتیبه (پیکر نقش) را میبینی، آن را از بین نبر و تو را تا جایی که قدرت است از این کتیبه مراقبت کن. اهورامزدا تو را دوست باد و خاندانت بسیار شود و عمرت دراز باد و آنچه انجام میدهی آن را باشد که اهورامزدا موفق گرداند.»
سهیل دلشاد در بخش نتیجهگیری و پایانی سخنان خود تاکید کرد که: «کتیبههای هخامنشی نخستین تلاش اقوام ایرانی برای به کتابت در آوردن زبانشان هستند. ادبیات هخامنشی از این جهت که تحت تاثیر سنت زبان شرق باستان بوده، بسیار خاص است. تنها نمونهای است که سنت هند و ایرانی و بینالنهرینی در آن تلفیق پیدا کرده است.»
این پژوهشگر در انتها گفت: «حتما برای اینکه کتیبهها را بهتر بشناسیم باید به مواد، بافت تاریخی و اینکه در چه دورهای نوشته شده توجه کنیم، اینکه در چه بافت باستانشناسی پیدا شده اهمیت دارد، اینکه ساختار کتیبهها به چه شکل است و در نهایت اینکه به زبانشناسی تاریخی مرتبط است. پراکندگی این کتیبهها نشان میدهد که شاه قصد داشته تا مشروعیت و حضور خودش را به مللی که در زیرمجموعه قدرت وی بوده. بخصوص ملل غربی آسیا و مصر نشان دهد.»