(+ویدیو) پایگاه خبری کوارتز با اشاره به قوانین حکومتی ایران در مورد دگرباشان جنسی و تراجنسها در گفتگو با تعدادی از دگرباشان ایرانی، به وضعیت زندگی آنها با توجه به محدودیتهای قانونی و فرهنگی پرداخته است.
در این گزارش آمده، همجنسگرایی در ایران جرم است و برای مردان مجازات اعدام و برای زنان شلاق در پی دارد. اما ایران تنها کشور مسلمان خلیج فارس است که به شهروندان تراجنس اجازه میدهد هویت جنسی خود را داشته باشند و در قانون نیز به رسمیت شناخته شوند. در واقع جمهوری اسلامی نه تنها تغییر جنسیت را مجاز میداند بلکه برای انجام آن یارانه هم پرداخت میکند. از همین رو بسیاری از همجنسگرایان نیز مجبور میشوند برای داشتن یک زندگی عادی دست به عمل جراحی تغییر جنسیت بزنند.
قبل از انقلاب ۵۷ سیاست رسمی دربارهی تراجنسها و همجنسگرایان وجود نداشت و تا کمی پس از انقلاب نیز، در دولت دینی جدید، تراجنسها در همان شاخهای دستهبندی میشدند که همجنسگرایان نیز قرار میگرفتند و بر اساس احکام شرعی و قوانین رژیم جدید محکوم میشدند.
اما به دنبال تلاشهای مریم خاتون مُلکآرا بود که پس از دیدار با آیتالله خمینی و تلاش برای متقاعد کردن آیتالله خامنهای در سال (۱۳۶۵) ۱۹۸۶، فتوایی صادر شد که از آن پس جراحی تغییر جنسیت و هورمونتراپی به لحاظ مذهبی قابل قبول دانسته شد.
البته بسیاری معتقدند که حکومت ایران هنوز هم تراجنسها را به خودی خود یک گونهی جنسی مستقل نمیداند و معتقد است آنها مشکلات روانی- جنسی دارند.
زندگی در ایران برای سارا که یک تراجنس است، به دو بخش تقسیم میشود: قبل و بعد از جراحی تغییر جنسیت. سارا به عنوان کودکی که در دههی ۱۳۶۰ در تهران بزرگ شده، بسیار برایش سخت بود که لباس پسرانه بپوشد و با پسرها همبازی شود. در دبیرستان و در سن بلوغ بود که این نقشهای جنسیتی که سارا پذیرای آنها نبود، موجب افت تحصیلی او شد. دوستانش در مدرسه به او آزار جنسی میرساندند و او را «زنصفت» و «اوا خواهر» مینامیدند. سارا میگوید: «زندگی برای من در نوجوانی، جهنمی تمامعیار بود».
با وجود سیاست رسمی درمورد افراد تراجنس، این مسئله به صورت آشکار در ایران وارد بحثهای عمومی نشده است. از ۵۰۰ سایت اینترنتی مربوط به تراجنسها، نیمی از آنها فیلتر شده است. بنابراین سارا نه میتوانست دربارهی تغییرجنسیت تحقیقی کند و نه میتوانست با افراد مشابه خودش ارتباط برقرار کند. بالاخره در ۱۶ سالگی تصمیم گرفت تغییری در زندگی خود به وجود آورد. او میگوید: «با خودم گفتم اگر نمیتوانم مرد باشم، دستکم میتوانم فردی مولد باشم و خوشحال زندگی کنم». او هنوز به عنوان یک مرد زندگی میکند، اما اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده و در دانشگاه به موفقیتهای زیادی دست یافته است.
نگرش رسمی
یک ایرانی به طور رسمی میتواند پس از یک سری آزمایشهای پزشکی و طی مراحل قانونی از جمله گرفتن حکم دادگاه، به عنوان کسی که «اختلال هویت جنسی» دارد تشخیص داده شود. اگر کسی برخلاف سارا، کاملاً از فرایند قانونی آن مطلع باشد باز هم بیش از یکسال طول میکشد همهی این مراحل را طی کند.
روشهای پزشکی همیشه یاریدهنده نیست. امیر، ۲۶ ساله از شیراز، می گوید که پزشک او تلاش زیادی کرده که او را مرعوب و از عمل جراحی منصرف کند. در ایران گرچه عمل جراحی برای ترانسها اجباری نیست، اما عملاً برای تغییر مشخصات جنسیتی در اسناد رسمی باید جراحی کرد.
در سال ۲۰۰۸ خبرگزاری جهانی بیبیسی گزارش داد که ایران پس از تایلند مقام دوم را در جراحی تغییر جنسیت دارد و بیماران زیادی از خارمیانه و شرق اروپا برای انجام این عمل به ایران مسافرت میکنند. طبق آمارهای دولتی، بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴، حدود ۱۴۰۰ نفر برای کسب مجوز فرایند تغییر جنسیت اقدام کردهاند.
حتی فیلمهای سینمایی ایرانی نیز گاه به این موضوع پرداختهاند. فیلم «آیینههای روبرو» از نگار آذربایجانی، نقطهی عطفی در اینباره بود.
با وجود این، «داغ ننگ» هنوز باقی است و با دستهبندی پدیدهی تراجنسیتی به عنوان یک مشکل پزشکی تشدید هم شده است. گزارشها نشان میدهد که تراجنسها اغلب قربانی خشونتهای خانگی و آزار و اذیت و تبعیضهای اجتماعی میشوند. کارفرمایان به سختی به آنها کار میدهند و پیدا کردن آپارتمان اجارهای مشکلی بزرگ برای آنهاست. خانوادهها هم اغلب دوست ندارند داماد یا عروسشان، تراجنس باشد و آنها امکان اندکی برای ازدواج دارند.
سارا در اوایل دههی ۲۰ زندگیاش خانوادهاش را از تراجنس بودن خود مطلع کرد. او تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود اما چندان برای بیرون آمدن از خانه احساس راحتی نمیکرد و میگفت: «فقط خانواده و دوستان نزدیکم از این موضوع خبر دارند. من باید همه چیز را پنهان کنم». او در مورد جراحی تغییر جنسیت معتقد بود: «از یک طرف دلم میخواست این کار را بکنم و از همهی مشکلات گذشته خلاص شوم، از طرفی میترسیدم هر چیزی تا الان به دست آوردم، مدرک دانشگاهی و شغل و همه چیز را از دست بدهم».
سارا بالاخره در ۲۸ سالگی جراحی تغییر جنسیت را انجام داد. حالا میگوید: «من با نسخهی جدیدی از خودم آشنا شدهام که عاشقانه دوستش دارم». سارا همچنین معتقد است در حال حاضر آزادتر از گذشته است چون دستکم میتواند از بعضی حقوق اساسیاش برخوردار شود. او میگوید نگران این بوده که در روند قانونی عمل جراحی مقامات او را سر بدوانند و اذیت کنند. اما به گفتهی او «همه مانند یک قدیس با من رفتار میکردند، مرا تحسین میکردند و برای شجاعتم احترام قائل بودند»؛ چیزی که سارا اصلاً انتظارش را نداشت.
اما همه در ایران مانند سارا چنین تجربهی مثبتی ندارند. عسل، زن تراجنس ایرانی میگوید که پس از عمل جراحی در تایلند و در راه بازگشت به ایران ماموران پلیس مرزی ایران مدارک پزشکیاش را دست به دست می چرخاندند و به او میخندیدند. عسل میگوید: «احساس میکردم مانند میمونی در باغ وحش هستم».
هزینههای جراحی تغییر جنسیت در ایران حدود ۱۳هزار دلار و هورموندرمانی حدود ۲۰ تا ۴۰ دلار در ماه است. این در حالیست که درآمد ماهانه در ایران به طور متوسط حدود ۴۰۰ دلار بیشتر نیست. به گزارش خبرگزاری جهانی بیبیسی، در سال ۲۰۱۲ دولت اعلام کرد که شرکتهای بیمه باید همهی مخارج جراحی تغییر جنسیت را تامین کنند. اما گزارش ها حاکی از این است که شرکتهای بیمه هنوز هم پوشش این مراقبتهای پزشکی را به بهانهی اینکه این جراحی جزو عمل زیبایی است و نه پزشکی، قبول نمیکنند.