هلن، تنها بازمانده جنگ‌ جهانی دوم، در ایران درگذشت

- هلن درباره ورودش به ایران گفته بود: ایرانی‌ها خیلی محبت داشتند. گیلک‌ها مرتب کلوچه و کشمش به لهستانی‌ها می‌دادند و با دیدن وضع ما همواره گریه می‌کردند.
- زندگی‌نامه هلن استلماخ توسط همسرش محمدعلی نیک‌پور در کتابی با عنوان «از تهران تا ورشو» به زبان فارسی به چاپ رسیده است.

پنج شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ برابر با ۲۷ آپریل ۲۰۱۷


رسانه‌های داخلی ایران به نقل از مدیرعامل انجمن دوستی ایران و لهستان از مرگ تنها بازمانده لهستانی‌تبار جنگ جهانی دوم در ایران خبر دادند.

هلن استلماخ

رضا نیک‌پور، رئیس انجمن دوستی ایران و لهستان و پسر هلن استلماخ، با اعلام این خبر گفت: «مادرم که تنها بازمانده لهستانی‌تبار جنگ جهانی دوم در ایران بود پس از گذراندن دوران سخت بیماری در بیمارستان مصطفی خمینی تهران درگذشت.»

هلن استلماخ که از ابتدای دوران کودکی خود در جریان جنگ جهانی دوم به سیبری تبعید شده بود، بعد از گذراندن دوران سخت اسارت به همراه مادر خود و جمعی از آوارگان لهستانی به ایران پناه آورد که پس از آن در ایران ماندگار شد و ایران را به عنوان وطن دوم خود انتخاب کرد.

بر اساس این گزارش، زندگی‌نامه وی توسط همسرش، محمدعلی نیک‌پور، در کتابی با عنوان «از تهران تا ورشو» به زبان فارسی به چاپ رسید.

پیکر وی روز پنج‌شنبه در قبرستان دروازه دولاب در کنار هموطنان لهستانی خود به خاک سپرده می‌شود.

به گفته هلن، خانواده استلماخ مزرعه‌ای در شرق لهستان داشتند. پس از آغاز جنگ جهانی دوم که حمله آلمان به غرب لهستان را در پی داشت، گروه‌های بسیاری از آوارگان جنگ به مزرعه خانواده استلماخ پناه آوردند.

وی درباره اسارت و تبعید به سیبری گفته بود: «روس‌ها نزدیک سپتامبر سال ۱۹۴۰ میلادی، نیمه‌های شب، با ماشین سربازی، آمدند و گفتند آمده‌ایم شما را بگیریم. ملک ما تقریبا خراب شده بود. گفتند چون پدر تو افسر ارتش بود، شما را به مسکو می‌بریم.»

هلن و خانواده‌اش توسط ارتش سرخ دستگیر و به تبعیدگاهی در سیبری برده شدند. پس از گذشت نزدیک  به دو سال تبعیدیان را آزاد کردند تا به جاهای دیگر بروند.

هلن درباره ورودش به ایران گفته بود: «ایرانی‌ها خیلی محبت داشتند. گیلک‌ها مرتب کلوچه و کشمش به لهستانی‌ها می‌دادند و با دیدن وضع ما همواره گریه می‌کردند. لهستانی‌ها هم گریه می‌کردند. عده‌ زیادی مردند و آنهایی که زنده ماندند، سوار اتوبوس‌هایی شدند که راننده‌هایشان ایرانی بود. یکی از اتوبوس‌ها در مسیر رشت به تهران در رودخانه سپیدرود سقوط کرد و همه سرنشینان آن کشته شدند. انگار ما فقط برای گریستن و درد کشیدن خلق شده بودیم. اما امیدمان را از دست ندادیم، به ویژه آن که مادرم استوار و مصمم بود تا در برابر رنج‌ها پایداری کند. همه‌مان آرزوی بازگشت به کشورمان را داشتیم. سرانجام با همین اتوبوس‌ها به تهران رسیدیم.»

وی درباره فرارش از کمپ مخصوص لهستانی‌ها در تهران در سال ۱۳۲۱ خورشیدی که منجر به ماندنش در ایران شد تصریح کرده بود: «مادرم تصمیم گرفت از کمپ فرار کنیم. او به من گفت اگر در ایران بمانیم این امیدواری هست که روزی به ورشو برگردیم.»

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=72834