ورود محمود احمدینژاد به انتخابات ریاست جمهوری و خروج او با تصمیم شورای نگهبان، با ابهامات بسیاری همراه بود. ابهاماتی که در بسیاری موارد هنوز برطرف نشده و همچنان باقی ماندهاند.
بازیگری بدون نقش
محمود احمدینژاد برخلاف آنچه برخی میتوانند تصور کنند در «آخرین لحظه» در انتخابات ثبتنام نکرد. از مدتها پیش رئیس جمهور سابق تصمیم به ورود به انتخابات را اتخاذ کرده بود. «توصیه» علی خامنهای به محمود احمدینژاد برای عدم شرکت در انتخابات، حکایت از این دارد که از ماهها قبل رئیس جمهور سابق چنین سودایی را در سر داشت.
اعلام کاندیداتوری حمید بقائی، هفتهها قبل از آغاز ثبت نام کاندیداها و سفرهای استانی او با همراهی محمود احمدینژاد، برای رئیس جمهور سابق این فرصت را به وجود آورد که زمینه را برای کاندیدا شدن مجدد او فراهم سازد. با توجه به این پیشزمینهها قابل تصور و قابل قبول نیست که محمود احمدینژاد در آخرین لحظه با کد ملی و شناسنامه به ستاد انتخاباتی رفته باشد و در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرده باشد.
چرا محمود احمدینژاد که به ویژه دوره دوم از ریاست جمهوریاش او را به یکی از منفورترین دولتمردان جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در خارج از مرزهای کشور تبدیل کرده بود، تصمیم به ورود مجدد به صحنه سیاست فعال گرفت، خود پرسشی است که ذهن بسیاری را مشغول کرده است. این ورود میتواند دلایل بسیاری داشته باشد، ولی بدون شک از پشتیبانی بالاترین مقامها و مراجع حکومتی برخوردار نبود.
حضور محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری اردیبهشت ۱۳۹۶، سناریوی از پیش طراحی شده نظام را به هم میریخت. در مهندسی این انتخابات نقشی برای محمود احمدینژاد در نظر گرفته نشده بود. نه علی خامنهای و نه سپاه پاسداران حسابی به نام محمود احمدینژاد، نه تنها برای ریاست جمهوری ۴ سال آینده، بلکه برای حضور او در کارزار انتخاباتی نیز باز نکرده بودند.
بحرانهای داخلی و خارجی
نظام در بحرانیترین موقعیت از زمان تشکیل جمهوری اسلامی بسر میبرد. انزوای ایران در منطقه گستردهتر از زمان جنگ ۸ ساله با عراق است. کشورهای عربی، و تمامی کشورهای منطقه، جمهوری اسلامی را نه تنها کشوری مورد اطمینان نمیدانند، بلکه این نظام را خطری برای ثبات و امنیت خویش به حساب میآورند. نگاهی به اظهارات و اقدامات رهبران این کشورها، برای تصور موقعیتی که امروز جمهوری اسلامی در آن قرار دارد کافی است.
در سطح بینالمللی نیز با تغییر مستاجر کاخ سفید، ایران دیگر نمیتواند روی سیاستهای منفعل آمریکا حساب کند. مقامات بلندپایه آمریکا، و در صدر آنها دونالد ترامپ، در هفتههای اخیر به روشنی و در موارد مختلفی به نظام حاکم بر ایران هشدار دادهاند. هشدار نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد که با عکسی از ندا آقاسلطان در نشست شورای امنیت هشدار داد این بار آمریکا صدای مردم ایران را نادیده نخواهد گرفت، با نگاه به انتخابات پیشرو بود.
مشکلات جمهوری اسلامی تنها به حوزه بینالمللی خلاصه نمیشود. وضعیت اقتصادی در کشور در چنان شرایطی بسر میبرد که برای نظام نیز دیگر امکان ارائه آماری که حقیقت را وارونه نشان دهد، وجود ندارد. با بیش از ۷۰ درصد جمعیت زیر خط فقر، اعتصابات مداوم کارگران و حقوقبگیران، نه برای بهبود وضعیت معیشتی بلکه برای دریافت دستمزد عقبمانده، و تعطیلی واحدهای تولیدی که قرار بود با پایان تحریمها وارد دوران شکوفایی شوند، چهره دیگری از بحرانی است که جمهوری اسلامی با آن درگیر است.
عنصر نامطلوب نظام
در چنین شرایطی، برگزاری انتخاباتی که از کنترل نظام به نوعی خارج شود، غیر قابل تصور است و میتواند هزینه بسیار بالایی داشته باشد. هزینهای که میتواند به بحرانی دامن بزند که به متلاشی شدن نظام بیانجامد. در این انتخابات گرم کردن تنور انتخاباتی و کشاندن شمار بیشتری از مردم به پای صندوق رای، در صدر اولویتهای نظام قرار ندارد، اگرچه هنوز هم یکی از اهداف اصلی باقی میماند.
هدف اصلی نظام، مهندسی انتخاباتی است که بدون «مشکل» برگزار شود. تقلب و دستکاری در حوزههای انتخاباتی، که میتواند توجه هواداران این یا آن کاندیدا را جلب کند، در دستور کار قرار ندارد. این وظیفه به کامپیوتر مرکزی ستاد انتخاباتی محول شده که با چند حرکت ساده آرا را از کاندیدایی به کاندیدای دیگری منتقل سازد. تجربه انتخابات ۱۳۹۲ نشان داده است که اینگونه دستکاری اگر در سطح قابل قبولی انجام گیرد، جنجالآفرین نخواهد بود. البته «همکاری» کاندیداها نیز در این زمینه بسیار مهم است.
محمود احمدینژادِ امروز با محمود احمدینژادِ دور اول ریاست جمهوریاش تفاوت دارد. او دیگر عنصر قابل کنترلی نیست که بتوان برای مهندسی از نوع جدید روی او حساب بازکرد. واکنش محمود احمدینژاد به رد صلاحیت خود و حمید بقائی ،انتقادهای تند وی از ولی فقیه حتی قبل از رد صلاحیتاش، و حمله او به صدا و سیما پس از عدم احراز صلاحیت، همه حکایت از این دارند که رئیس جمهور سابق قصدا دارد نقش «یاغی» را در نظام کنونی ایفا کند.
انتقادهایی که محمود احمدینژاد در نامه خود خطاب به علی عسگری، رئیس کنونی صدا و سیما، مطرح کرده و این نهاد را به «عدم رعایت موازین اخلاقی و انسانی» متهم ساخته، دقیقا در سال ۱۳۸۸ از سوی اکبر هاشمی رفسنجانی، در نامه مشابهی، مطرح شدند. آن زمان هم در مناظرههای انتخاباتی انتقاداتی از سوی کاندیداها به دولتهای قبل مطرح شدند، بدون آنکه روسای جمهور قبلی امکان پاسخگویی داشته باشند.
سرنوشت محمود احمدینژاد پس از عدم احراز صلاحیت او در انتخابات پیشرو چه خواهد بود، پرسش دیگری است که باید به دنبال پاسخی برای آن بود. در ۲۷ سال عمر جمهوری اسلامی تمامی روسای جمهور، البته اگر علی خامنهای را مستثنی سازیم، از صحنه سیاست به نوعی حذف شدند و یا در حاشیه قرار گرفتند. حتی شخصیت بانفوذی چون اکبر هاشمیرفسنجانی نیز نتوانست بار دیگر به خیابان پاستور بازگردد.
محمود احمدی نژاد، پس از رد صلاحیت اخیر، دو گزینه در مقابل خود دارد. گزینه اول ترک میدان سیاست و فاصله گرفتن از هرگونه اقدام و سخنان حاشیهساز است. گزینه دیگر تبدیل شدن به چهرهای خبرساز و خاری در پشت نظام و ولی فقیه است. در این حالت دوم، با توجه به حمایت محدودی که محمود احمدینژاد میان مردم از آن برخوردار است، و نمونه آن را در شب عدم احراز صلاحیت شاهد بودیم، حذف کلی او از سوی نظام کار دشواری نخواهد بود. باید در نظر داشت که میرحسین موسوی و مهدی کروبی که از پشتیبانی بسیار گستردهتری برخوردار بودند، به آسانی از معادلات قدرت حذف شدند، و امروز شمار کسانی که خواستار رفع حصر آنها هستند نیز روز به روز کاهش پیدا میکند.
احمد رأفت