شکوه میرزادگی – در آستانهی به اصطلاح «انتخابات» ریاست جمهوری، رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله خامنهای، در مراسم «بزرگداشت روز معلم» رسما و به طور واضح و روشن در مورد دو موضوع مهم صحبت کرده است.
آنچه او میگوید میتواند پاسخی به همهی کسانی باشد که همچنان تصور میکنند که حضورشان در رایگیری اثری در سرنوشت ایران و ایرانی دارد و، در نتیجه، مردم را تشویق به شرکت در انتخابات میکنند، و یا همچنان تصور میکنند این حکومت قابلیت اصلاح دارد و این تصور را به خورد مردم میدهند.
۱. خامنهای به روشنی به مردم گفت: شما همهتان هیچ کارهاید و این من و کارگزارانم هستیم که تکلیف شما را روشن خواهیم کرد. اما شما باید حتما رای دهید زیرا باید به جهانیان نشان دهید آمادهی دفاع از اسلام و نظام هستید.
عین این قسمت از سخنان او را ملاحظه کنید: «در انتخابات هرکس به هر نامزدی که بپسندد رای میدهد، اما موضوع اصلی و مهم، حضور همهی مردم در پای صندوقهای رای است تا نشان دهند که آمادهی دفاع از اسلام و نظام هستند و مصونیت کشور را حفظ خواهند کرد.»
۲. او در همین سخنرانی، باز به روشنی، خطاب به معلمین گفت: تبعیض، فساد، بدبختی، جنگ، عقبماندگی، ویرانی و بدبختی رسم و راه ماست و هیچ ریاست جمهوری و هیچ دولتی حق این که قدمی از آن فراتر بگذارد را ندارد. این من و کارگزارانم هستیم که وضعیت آموزش و پرورش بچهها و جوانهای ایران، و نسل فردا را بر اساس تبعیض و خشونت و جنگ تعیین میکنیم و زیر بار هیچ سازمان و کشور دیگری هم که بخواهد ما را وادارد که بر اساس مفاد اعلامیه حقوق بشر، و یا قوانینی امروزی و پیشرفته عمل کنیم نخواهیم رفت.
میگویید محال است که رهبر یک حکومت این گونه واضح و روشن رای به بدبختی مردم بدهد؟ پس به اصل سخنان ایشان در ارتباط با سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو توجه کنید: «سند ۲۰۳۰ یونسکو و امثال آن، مواردی نیستند که جمهوری اسلامی ایران تسلیم آنها شود، و امضای این سند و اجرای بی سر و صدای آن قطعا مجاز نیست و به دستگاه های مسئول نیز اعلام شده است.»
سند ۲۰۳۰ سندی بلند بالا با ۱۷ هدف اصلی و ۱۶۹ هدف ویژه است که در سازمان ملل و یونسکو در سپتامبر ۲۰۱۵ به تصویب رسیده و کشورهای عضو ملزم به رعایت آن شدهاند.
اساس این سند بر برابری جنسیتی در دستیابی به حق آموزش برای همه و از بین بردن تبعیض و خشونت جنسیت محور در مدارس تاکید دارد، و معتقد است که آموزش و پرورش باید به گونهای باشد که از بچهها و جوانها انسانهایی جهانی بسازد. یعنی محتوای آموزش باید سبکهای زندگی پایدار، حقوق بشر، برابرسازی فرصتهای اجتماعی برای زنان و مردان، ترویج فرهنگ صلح و عدم خشونت، شهروند جهانی شدن و احترام به تنوع فرهنگی و مشارکت فرهنگها در تحقق توسعه پایدار را ترویج و گسترش دهد.
در واقع، این سند، تئوریِ «نسبیت فرهنگی» را، به درستی، بیمعنا و بیهوده میکند. تجربیات چند دههی اخیر نشان داده است که «نسبیت فرهنگی» نه تنها در جهان کارساز نبوده بلکه نیمی از مردمان جهان را از برخورداری پیشرفت در آموزش درست محروم و آنها را گرفتار تبعیضهای ناروا، به ویژه تبعیض های جنسیتی، مذهبی، و فرهنگی کرده است.
همزمان با امضای سند بهوسیلهی بیشترین کشورهای جهان، وزارت آموزش و پرورش دولت روحانی نیز این سند را امضا کرد، اما نه تنها مجلس آن را تصویب نکرد، بلکه داد و فریاد آیتاللهها و کارگزاران حکومتی در آمد که: «امضای این سند یک خیانت به اسلام و نظام اسلامی است.»
و این همان سندی است که رهبر حکومت اسلامی، درست در روز معلم، روزی که ربط مستقیم با این سند دارد، آن را رد میکند و رسما میگوید: «شورای انقلاب فرهنگی باید مراقبت میکرد و نباید اجازه میداد که کار تا جایی پیش برود که اکنون ما مجبور به جلوگیری از آن شویم.»
خامنهای سپس به «انتخابات» ریاست جمهوری در ارتباط با این سند پرداخته و حرف آخرش را این گونه میزند: «انتخابات در نظام جمهوری اسلامی، برآمده از اسلام است. در این کشور مبنا اسلام و قرآن است. اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوب و ویرانگر و فاسد غربی بتواند اعمال نفوذ کند. در نظام جمهوری اسلامی پذیرش چنین سندی، معنا ندارد».
حال، بر اساس آنچه رهبر این حکومت میگوید، میتوان از اصلاحطلبان پرسید که شهروند ایرانی چگونه از میان بد و بدتر، و یا حتی خوب و خوبتر، کسی را انتخاب کند تا او بتواند از این همه سد سیمانی که حکومت اسلامی در مقابل پیشرفت، حقوق بشر، آموزش، صلح، آرامش، و رفاه انسان ایرانی قرار داده به آسانی بگذرد؟
آنها کی میخواهند باور کنند که با حضور حکومتی به نام «جمهوری اسلامی» این جا کشور ایران نیست، «اینجا کشور اسلام است» و هیچ قانون و رابطه و ضابطهای نمیتواند در آن جریان داشته باشد که با دنیای دموکرات، سکولار و پیشرفتهی امروز جهان همخوانی داشته باشد؟