آوازه – از سالهای آغازین ۱۳۰۰ که کتاب «نظری به موسیقی» از سوی علینقی وزیری انتشار یافته تا امروز که در تیر ماه سال ۱۳۹۶ نفس میکشیم حتی یک کتاب که جنبه تحلیلی جدی از منظر روان- جامعهشناسی و یا از نگاه تاریخی در ایران داشته باشد منتشر نشده است.
اصلا جامعه موسیقی ایران عادت دارد همه چیز را شفاهی یاد بگیرد و به خیال خودش نیازی به دفتر و دستک ندارد. شاگرد هر چه را که لازم دارد رو در رو با معلم فرا میگیرد و در هر بحث و فحصی نخستین حرفها و نظرات معلم خود را پس می دهد. نتیجه اینگونه کج اندیشیها این شده است که موسیقیدانان ایرانی غالبا از نظر بحث و گفتگو بیمایه یا دست بالا کممایه جلوه میکنند.
در میان کتابهایی که از زمان وزیری در ایران منتشر شده است تا بخواهید سرگذشت موسیقی ایران مورد توجه و عنایت بوده. میرزا علی اکبر خان فراهانی با تارش نیمه شبها به بام خانه میرفت تا با خداوند باریتعالی مناجات کند! یا جبیب سماعی دوست داشت همیشه لباس نظامی بپوشد و یا از اینگونه داستانهای غالبا مندرآوردی را در قالب تاریخ موسیقی ایران کتاب میکردهاند. هنوز بعد از نود سال که از انتشار «نظری به موسیقی» تالیف علینقی وزیری میگذرد کسی به فکر نیفتاده این کتاب را زیر ذرهبین نقد بگذارد.
هنوز بعد از هفتاد سال کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» در دو جلد و یک جلد دیگر که بر آن افزوده شده اثر روحالله خالقی معتبرترین کتاب تاریخ موسیقی ایران است. آیندگان پس از وزیری و شاگردانش هم به چشم تحلیل در آن ننگریستهاند. یک مشت فاکتهای معمولی در تغییرات موسیقی به نام تاریخ به خورد مردم داده شده است. برجستهترین موسیقیشناسی که دراین زمینه کار کرده زندهیاد ساسان سپنتاست. کار او نیز در نگاه به تاریخ تفاوت چندانی با دیگران ندارد. از موسیقی پیشرو که سابقه صد ساله دارد در کتاب او جز اشاراتی به دست نمیآید. او به همه دل و جان تاریخ موسیقی ایران را به تشریح تحریر و چهچه محدود کرده است. سپنتا مهمترین چیزی که نظرش را جلب کرده بود استفاده از دستگاه الکترو آکوستیک برای تشخیص ارتفاعات صوتی بود. بی آنکه بدانند و بدانیم این دستگاه چه مشکلی را از مشکلات فراوان جامعه موسیقی ایران حل میکند. در کتاب او که «چشمانداز موسیقی ایران» نام دارد همچنان به قصههای قدیمی تاریخ موسیقی میپردازد.
تاریخ موسیقی ایران خود به خود از تواریخ موسیقی دیگر کوتاهتر است. مختصر و مفید آنچه برای ما باقی مانده بازمانده موسیقی باشکوهی است که رمقاش را اعراب و صفویان کشیدهاند. این موسیقی بیشترین بهره را به جانشینان تازیان داد تا در بارگاههای خلفا به عنوان تزیین صوتی به کار گرفته شود. بالا گرفتن اختلافات قومی و مذهبی از یک سو و جنگ با کشورهای همسایه از سوی دیگر چیز زیادی برای ما باقی نگذاشته که دستمایه ساختن و پرداختن آینده باشد. نتیجه جستارها و رفتارهای تاریخنویسان ما این بود که مجموعه چهارصد، پانصد گوشه ردیف موسیقی ایران را از نو بازخوانی کنند تا فراموش نشود. از آن پس ما ندانستیم که از مجموعه یاد شده که در حدود سه هزار ملودی زیبا را در خود جای داده چگونه میتوان مصالحی برای آینده موسیقی کشور فراهم کرد. ندانستیم چگونه باید این بدنه پر بار را به به شکلی غرس کنیم که شاخ و برگ انبوه به بار بیاورد. در برابر این همه تغییرات که در دنیا به وجود آمد ما نشستیم و تماشا کردیم. تاریخنویسان ما هم در این تماشا با ما سهیم شدند!
از حق نگذریم موسیقی ایران نیز تکانهایی در این دوران خورده است. از زمان وزیری موسیقی پیشتاز، یعنی آن موسیقی که از سازهای بینالمللی و تکنیک جهانی برای نوآوری استفاده میکند، مدتهاست که جان تازهای گرفته. ولی بنیادگرایان سنتی که هیچ تغییری را در موسیقی ما تحمل نمیکنند آن را جزیی از فرهنگ معاصر ایران تلقی نمیکنند و حرکت موسیقی پیشتاز را کند میسازند.
با این همه حرکتهای اخیر موسیقی ایران زیر چشم ماست. این موسیقی به آینده خود خیلی جدی مینگرد و نوآوری را مایه ادامه حیات خود میداند و از تاریخنویسان معاصر انتظار دارد که ارزشهای این نوآوریها را در هر حوزهای از موسیقی که هست به درستی ثبت کنند. این همه کتاب تاریخ داریم ولی هنوز کسی در مورد موسیقی پاپ در ایران چیز دندانگیری نگفته است. موسیقی عامیانه هنوز ارزشهای خود را نشان نداده و همچنان مورد بی مهری طبقه روشنفکر است. موسیقی بومی نیز جای خود دارد و به کار تاریخ میآید. در جهان امروز حوزههای دیگری نیز در موسیقی ایران گشوده شده است. موسیقی صحنهای برای همراهی با تئاتر و فیلم از جمله آنهاست.
کوتاه کنیم، جامعه موسیقی ایران ناسُفته باقی مانده است. جامعهای که مهیبترین رویاروییها را با بیگانگان و با واپسگرایان داشته و همچنان سر پا ایستاده است. جامعه در حال انکشاف است. باید درون موسیقی ایران را بکاود و ارزشهای نهفته در این ناسفته را به دست آورد و تاریخ نویسان را مجذوبانه به دنبال خود بکشد.