روشنک آسترکی – مردم استان سیستان و بلوچستان در ماه گذشته شاهد سفر مقامات دولتی به این استان بودند. برای مردم این استان اتفاقی غریب بود که سه مقام دولتی در طول یک ماه به این استان سفر کنند و هر کدام مدعی باشند آمدهاند گرهای از گرههای کور محرومیتها و کمبودهای حاکم بر این استان باز کنند.
حمیدرضا عظیمیان، مدیر عامل سازمان ملی زمین و مسکن، هفته نخست خردادماه ۹۶ به استان سیستان و بلوچستان سفر کرد و مدعی شده بود هدف از سفر به این استان حل مشکلات اداره راه و شهرسازی در بخش زمین و مسکن است.
او در این سفر گفته بود: «با توجه به اینکه تقریبا نصف جمعیت شهر زاهدان در بخش حاشیهنشین هستند تمرکز کار ما در بخش ساماندهی همین وضع موجود، رفع مشکلات و ساماندهی آنها که از طریق سازمان عمران و بهسازی در وزارتخانه که مشاوران و طراحان در حال کار هستند صورت گرفته ما هم از طریق واگذاری ملک و زمین پشتیبانی را برای آنها انجام میدهیم.»
چند روز پس از سفر مدیر عامل سازمان ملی زمین و مسکن، محمدباقر نوبخت، معاون ریاست جمهوری، و حمید چیت چیان، وزیر نیرو، راهی استان سیستان و بلوچستان شدند.
وزیر نیرو که گفته میشد به دستور روحانی و پیرو درخواست استاندار سیستان و بلوچستان به این استان سفر میکند، قرار بود به مشکلات سخت زیست مردم استان سیستان و بلوچستان به دلیل افت ولتاژ برق و کمبود منابع آبی در فصل گرم بپردازد و گزارش مشکلات را به هیئت دولت ارائه کند.
نوبخت نیز پس از سفر به این استان از اختصاص بودجهای برای طرحهای آب و برق استان سیستان و بلوچستان خبر داد و گفت: «۱۸ هزار میلیارد ریال اعتبار برای اجرای طرحهای آب و برق در سیستان و بلوچستان هزینه میشود که ۶۲۰ میلیارد ریال آن مربوط به طرحهای بخش آب است.»
در آخرین هفته خردادماه نیز اسحاق جهانگیری، معاون اول حسن روحانی با مجمع نمایندگان استان سیستان و بلوچستان نشستی در نهاد ریاست جمهوری داشت.
اسحاق جهانگیری در صفحه اینستاگرام خود با انتشار عکسی از دیدار با مجمع نمایندگان استان سیستان و بلوچستان نوشت: «امنیت مردم ایران خط قرمز است. ایران در مبارزه با تروریسم صادق و مقتدر است. توان موشکی ایران بازدارنده و در خدمت صلح و ثبات و امنیت منطقه است.»
توجه مقامات دولت یازدهم به استان سیستان و بلوچستان آن هم در ماههای پایانی کار دولت جالب توجه بود. مشخص نیست علت این توجه رای ۷۸ درصدی مردم این استان به حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر بود یا اینکه دولت در پی تکمیل سفرها و وعدهها برای کسب نمره قبولی برای رسیدگی به مصائب مردم سیستان و بلوچستان است.
اما علت هرچه باشد، نگاهی به وضعیت استان سیستان و بلوچستان از یک سو نشان میدهد میزان محرومیت مردم استان چگونه است و از سوی دیگر نشان میدهد با توجه به ظرفیتهای خوبی که آن استان دارد میزان بیتفاوتی دولت نسبت به این استان تا چه اندازه بوده است.
زاهدان، صدرنشین حاشیهنشینی
زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان، صدرنشین حاشیهنشینی است. از سال ۹۳ شهر زاهدان رکورد آمار حاشیهنشینی در ایران را زد. اکنون ۳۰ درصد از جمعیت و مساحت این شهر در تصاحب حاشیهنشینی است.
خبرگزاری مهر در گزارشی پیرامون حاشیهنشینان زاهدان نوشت «خدمات رفاهی و امکانات شهری زاهدان از سمت جنوب به شمال روندی معکوس داشته تا حدی که بیش از۱۵۰ هزار نفر از ساکنان این منطقه حتی از داشتن آب شرب بهداشتی و برق محروم هستند و به گفته مسئولان محلی ۳۰۰ هزار نفر از جمعیت ۸۰۰ هزار نفری این شهر در حاشیه قرار دارند.
قوانین جاری، ساکنان خانههای خشت و گلی غیرمجاز در مناطق حاشیهای زاهدان را به دلیل نداشتن سند به رسمیت نمیشناسند و از همین رو دولت از ارائه خدمات به این شهروندان غیررسمی خودداری میکند و سالها است که توجهی به نیازهای اولیه این افراد نشده است.
غالب منازل احداث شده در حاشیه شهر فاقد آب لولهکشی بوده و لذا وجود حمام و چشمههای بهداشتی در این منازل به شکل ابتدایی و صحرایی بوده و سالها است که نیازهای اولیه ساکنان این محلات به دست فراموشی سپرده شده است.
در این مناطق اغلب خانوارها تنها در یک یا دو اتاق زندگی میکنند و نزدیک به ۸۰ درصد واحدهای مسکونی فاقد پروانه ساختمان است. وجود مسیرهای روباز فاضلاب و فضاهای غیربهداشتی در سطح شهر که منجر به شیوع انواع بیماریها شده از دیگر آثار فضایی و کالبدی حاشیهنشینی در این ناحیه شهری است.»
اما این تنها زاهدان نیست که با امکانات محدود و حاشیهنشینی دست و پنجه نرم میکند. سیاستهای نادرست عمرانی و توسعهای جمهوری اسلامی در۴ دهه گذشته این استان را به ویرانهای تبدیل کرده که اکنون دولت یازدهم برای اینکه بگوید کاری هم برای استان کرده است مجبور میشود از دو معاون و دو وزارتخانه همزمان مایه بگذارد اما باز هم دست مردم استان در پوست گردوی وعدهها باقی بماند.
ناتوانی دولت در گرفتن حق آبه ایران از افغانستان یکی از چالشهای مهمی که مردم استان سیستان و بلوچستان با آن روبرو هستند، بحران خشکسالی یا بهتر بگوییم بیآبی است. بحرانی که نه تنها عوامل طبیعی چون گرم شدن کره زمین بر آن موثر بوده بلکه بیش از آن ناتوانی دولت در گرفتن حق آبی ایران از افغانستان باعث این ویرانی شده است.
سدسازیهای پی در پی افغانستان بر رود هیرمند باعث شده این رود زمانی که به ایران میرسد نتواند حق آبه ایران از این رود را تامین کند. آبی که در افغانستان به صورت غیرقانونی پشت سدها ذخیره شده مهمترین عامل خشک شدن دریاچه هامون بوده است.
دریاچهای که با خشک شدنش دست کم ۳۰۰ روستا در سالهای گذشته خالی از سکنه شد و اقتصاد استان سیستان بلوچستان در زمینه کشاورزی و دامداری را با مشکلی بزرگ روبرو کرده است.
تمام دشتهای اطراف هامون امروزه به کویر و شورهزاری تبدیل شده است که رد پای یک بحران ژئوپلیتیکی مهم پیرامون رود هیرمند در آن دیده میشود؛ بحرانی که توان دیپلماسی دولت یازدهم هم، که به اعتقاد طرفداران دولت «توانست به برجام مفتخر شود»، نتوانست آن را حل کند.
در پی خشک شدن دریاچه هامون نه تنها صدها هزار تن از مردم استان سیستان و بلوچستان از روستاهای اطراف هامون پراکنده و به حاشیه شهرهای بزرگ مهاجرت کردند، بلکه بحرانی مهم را پیش همه استانهای شرق کشور قرار داده است.
زمین داغ و بیبرقی
امسال اما مردم استان سیستان و بلوچستان در کنار خشکسالی و بیآبی، گرمای شدید هوا و قطع مکرر برق را نیز تجربه میکنند.
در حالی که سازمان هواشناسی در خردادماه سال جاری دمای هوای استان سیستان و بلوچستان را روی مرز ۵۰ درجه سانتیگراد عنوان میکند اما برخی رسانههای محلی در سیستان و بلوچستان خبر از آن میدهند که دمای واقعی استان بیشتر از دمای اعلام شده از سوی این سازمان است.
افزایش دمای هوا در استان سیستان و بلوچستان امسال با بروز گرد و خاک و کاهش شدید دید همراه بوده است. گرمای هوا همچنین در نیمه خردادماه به ۵۶ درجه سانتیگراد رسید که باعث آتش گرفتن ترانسهای برق و قطع برق در چند روستا شد.
در واقع آن چیزی که شرایط را برای محروم این استان غیر قابل تحمل کرده، گرمای هوا نیست بلکه قطع شدن مکرر برق و افت ولتاژ برق در شهرهای جنوبی این استان است.
به گزارش رسانههای محلی استان سیستان و بلوچستان نوسان ولتاژ برق در این استان باعث سوختن و از کار افتادن لوازم برقی در خانههای مردم شده است. همچنین کشاورزان نیز در گفتگو با خبرگزاریهای محلی گفتهاند برق دستگاههای برقی و موتور پمپهای کشاورزی به دلیل نوسان ولتاژ از کار افتاده است.
این خبرها البته مربوط به مناطقی است که برقکشی شدهاند. شاید باورش سخت باشد اما در استان سیستان و بلوچستان روستاهای زیادی هستند که هنوز به برق و آب لولهکشی دسترسی ندارند.
مسئولان استان البته در توجیه اینکه چرا هنوز روستاهای زیادی در این استان برق ندارند میگویند: «پراکندگی مشترکین مهمترین چالش برقرسانی در سیستان و بلوچستان است.»
هر چند اکنون محمدباقر نوبخت از اختصاص ۱۸ هزار میلیارد ریال اعتبار برای اجرای طرحهای آب و برق در سیستان و بلوچستان خبر داده است اما تا این بودجه اختصاصی در طرحها و پروژهها هزینه شود، اگر شود، بدون شک مردم این استان باید شاهد ماهها و حتی سالها محرومیت پی در پی باشند.
نادیده گرفتن ظرفیتها، عامل تشدید محرومیتها
یکی از مهمترین مشکلات استان سیستان و بلوچستان فقر است. هر چند خشکسالی در سالهای گذشته فقر و بیکاری را در استان رشد داده است. همچنین یکی از دیگر مشکلات این استان بیتوجهی مسئولان به ظرفیتهای نهفته در این استان است که پرداختن و توجه به آنها میتواند رونق اقتصادی قابل توجهی در این استان به وجود آورد. یکی از این ظرفیتها کرانه ساحلی پهناور سیستان و بلوچستان است.
ایران دارای ٣٠٠ مایل حریم دریای مکران از جمله بندر چابهار است که استان سیستان و بلوچستان را به کلید دسترسی کشورهای محصور در خشکی آسیای میانه، افغانستان و قفقاز جنوبی به آبهای آزاد بدل کرده است.
در این میان اما تمام ظرفیت این سواحل به پروژه ترانزیتی چابهار خلاصه شده است. از مبدا پهنه اقیانوسی تا استان هرمزگان تقریبا خالی از سکنه و آبادی است در حالی که با ایجاد رونق اقتصادی، این پهنه میتواند چند میلیون جمعیت کارآمد را در خود جای دهد و زندگی آنها تامین کند.
در واقع جمهوری اسلامی بهرهمندی از فرصتهای اقتصادی و زیستی این کرانه را به فراموشی سپرده و تنها به وجه نظامی آن توجه میکند.
اما این تنها ظرفیت نادیده شده استان سیستان و بلوچستان نیست. استان سیستان و بلوچستان جدا از مرز ۲۷۰ کیلومتری که در در قسمت جنوب با دریای عمان دارد، در سمت شرق با کشور پاکستان ۹۰۰ کیلومتر و با کشور افغانستان ۳۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارد.
مرز مشترکی که اگر سیاستهای کارآمد اقتصادی بر روی آن پیاده میشد پتانسیل مهمی برای ایجاد رونق و اشتغال در این استان را فراهم میکرد.
در حالی که بازار شهرستانهای مرزی این استان مانند زابل و هیرمند در سالهای اخیر به دلیل رکود خالی و تعطیل شدند، مرزهای سیستان و بلوچستان با کشورهای پاکستان و افغانستان تنها به محلی برای عبور و مرور غیرقانونی مهاجران و حتی تروریستها تبدیل شده است.
در همین رابطه محمد احسان فر، یکی از کارآفرینان استان سیستان و بلوچستان میگوید: «تنها معبر موجود که میتوان از آن جهت صادرات به کشور افغانستان استفاده کرد «پل ابریشم» است که حداکثر ظرفیت آن پاسخگوی میزان صادرات فعلی نیست و در حقیقت مجرای خروجی تناسبی با اندازه صادرات استان ما ندارد.»
جادههای نامناسب این استان نیز از دیگر مشکلاتی است که سرمایهگذاران را برای استفاده از ظرفیتهای این استان بیرغبت میکند. این جادههای پر خطر تنها در مردادماه سال ۹۳ به مرگ ۲۲۵ نفر در این استان منجر شده است.
در نهایت مشخص نیست روند بیتوجهی به محرومیت مردم استان سیستان و بلوچستان از یک سو و بیتوجهی به ظرفیتهای موجود برای ایجاد رونق دوباره در این استان از سوی دیگر تا چه زمانی قرار است ادامه پیدا کند و آیا روزی میرسد که مقامات جمهوری اسلامی به جای توجه به مردم این استان برای آمار رای زیاد در انتخابات به نابرخورداری مردم استان سیستان و بلوچستان از امکانات رفاهی، بهداشتی، آموزشی نگاهی بیاندازند و برای تغییرات پایهای و زیرساختی در این استان دست و آستین بالا بزنند یا خیر؟!