کتایون حلاجان (+عکس، صدا) عباس معیری نقاش است. شاعر، مجسمهساز، بازیگر و نوازنده نیز هست اما خود میگوید تنها دستی در آنها دارد.
در میان ظرافتها و هنرهایی که برشمردیم اما او نقاشی را بر بلندای خواستههایش نشانده و بیش از هفتاد سال است که به طور حرفهای به آن میپردازد. او در حرفه بازیگری تئاتر نیز تجربههای برجستهای داشته و همکاری با خجسته کیا، بهمن محصص، آربی آوانسیان، ایرج انور، پیتر بروک، شهرو خردمند و دیگرانی را در کارنامه خود دارد.
عباس معیری جزو معدود هنرمندانی است که در زمان حیات و دوران جوانیاش شناخته شد. او در سنین جوانی و پس از اتمام تحصیلاتش چندی در تهران به تدریس پرداخت و سپس با دریافت بورسی به نام «بورس علیاحضرت فرح» در ۱۰ دسامبر ۱۹۷۰ برای ادامه تحصیل به پاریس آمد و تا به امروز ساکن این شهر است. در میان تعداد زیاد هنرمندانی که موفق به دریافت این بورس شدهاند نامهای آشنایی چون حسین کاظمی، سهراب سپهری و بهجت صدر برجسته است.
معیری تا به حال حدود ۲۰ جایزه معتبر در سراسر دنیا کسب کرده و بیش از ۵۰ کنفرانس در مورد سنت و ریشه نقاشی ایران برای فارسی زبانان و علاقمندان در شهرهای مختلف اروپا برگزار کرده است. در سال ۲۰۱۶ نیز به دعوت دولت کره جنوبی به آنجا سفر کرد و یکی از تابلوهای وی نیز برای موزه سئول خریداری شد. در ۱۹۷۳ پس دریافت جایزه معتبری در شهر «نیس» نام او به عنوان نقاش در دانشنامه هنرهای زیبا و کتاب کلکسیونرها در فرانسه به ثبت رسید.
پس از اتمام بورس یک ساله «علیاحضرت فرح» معیری تصمیم میگیرد در پاریس بماند و به تهران باز نگردد. وی با فروش تابلوهایش و کمکهایی که از طرف خانواده و خصوصا پدرش دریافت میکرد توانست هزینههای اقامت در این شهر را تأمین کند.
آوازه این شهر و جنبشهای هنری شکل گرفته در آن و مهمتر از همه چتر آزادی بر این شهر، بر جهانبینی و کارهای عباس معیری بسیار موثر بوده است. به گفته خودش توانست زبان خاص خود را در کارهایش پیدا و دنبال کند. در سالهای اولیه سکونت وی در پاریس، هنوز رد پای جنبشهای فرهنگی و هنری مانند دادائیسم، سوررئالیسم و کوبیسم بسیار تازه بود.
عباس معیری با آنچه از هنر و ادبیات ایران در خود نگاه داشته بود و همچنین تجربه و مهارتهایی که از استادانی مانند بهزاد در زمینه مینیاتور، اسماعیل آشتیانی در زمینه نقاشی و همچنین شکوه ریاضی و خانم لیلیت طریان آموخته بود را در هم آمیخت و نقشی تازه در هنر خود رقم زد. او همیشه خود را وامدار این اساتید میداند.
در نقاشیهای وی تاثیرات کوبیسم و همینطور مینیاتور ایرانی و شور و شیدایی ادبیات و شعر فارسی هویدا است. گردنهای بلند زنان در نقاشی او بیشباهت به نقاش ایتالیایی مورد علاقهاش، آمادئو مودیلیانی، نیست. اما آنچه آثار عباس معیری را یگانه میکند سبک و روش منحصر به فرد اوست.
عباس معیری در پاریس نیز تدریس را ادامه داد. او سالها به فرانسویان مینیاتور ایرانی را آموزش داده است و هنری را که در نظر آنان مرده به شمار میآمد روح و جانی دوباره بخشید. در سال ۲۰۱۴ نمایشگاهی از شاگردان فرانسوی و ایرانی او در زمینه مینیاتور در موزه هنرهای ملی ایران برگزار شد.
عباس معیری به کیهان لندن میگوید: «از این نظر به خود میبالم که این مهم به دست من جامه عمل پوشید و خداوند این شانس را در اختیار من قرار داد تا بتوانم بخش مهمی از هنر اصیل ایران را در خارج از سرزمین ام در جایی که پایتخت هنری دنیا محسوب میشود بشناسانم و آن را گسترش دهم. امروز آثار شاگردان من در گالریهای معتبر فرانسه به نمایش در میآید و این باعث سربلندی است.»
تنها نمایشگاه انفرادی عباس معیری در ایران به سال ۱۹۷۷ در گالری «لیتو» بر میگردد و این هنرمند پس از آن دیگر نمایشگاهی در ایران نداشته است.
با عباس معیری گفتگویی درباره مینیاتور و نقاشی در ایران داشتم.
– تاریخچه مینیاتور در ایران به چه زمانی بر میگردد؟
– اساسا تاریخچه نقاشی و مینیاتور در ایران به قرن سوم و عصر مانی بر میگردد. نقاشی در آیین مانوی نوعی عبادت محسوب میشد. استفاده از رنگ طلا و نقره در مینیاتور نیز از همان دوران رواج داشت زیرا نشانی از نور و روشنایی است. بعد از حمله اعراب صورتگری و نقاشی ممنوع شد زیرا علمای اسلامی آن را حرام میدانستند. احادیث متعددی هم در این زمینه وجود دارد. به طور مثال میگفتند در خانهای که سگ، نقاشی و زنگ وجود داشته باشد فرشتهها در آن حضور نمییابند یا میگفتند روز قیامت خداوند کسانی را که تصاویر انسانی کشیدهاند احضار میکند و از آنها میخواهد که در آن تصاویر روح بدمند و چون نمیتوانند آنها را راهی جهنم میکند. از قرن سیزدهم آرام آرام نقاشان دوباره شروع به کار کردند زیرا قدرت فرهنگ ایرانی همیشه بر مهاجمان مسلط شده است. اگر تاریخ را نگاه کنید، بیهیچ نگاه ناسیونالیستی، به راحتی این مهم را در مییابید. فرزندان تیمور گورکان (ملقب به تیمور لنگ) و یا چنگیز مغول بعدها مشوق هنرمندان ایرانی شدند تا جایی که عصر تیموری بهشت هنرمندان بود. عموزادههای تیموری که در نقاط مختلف ایران حکومت میکردند هر کدام در رقابت با یکدیگر سعی داشتند هنرمندان بیشتری را نزد خود نگاه دارند.
– بعد از ورود اسلام چه تغیراتی در نقاشی و مینیاتور ایرانی ایجاد شد؟
– مینیاتور ایرانی از پیش از اسلام هم ریشه مذهبی داشت زیرا به عصر مانی و مذهب مانوی بر میگردد بنا بر این تغییر عمدهای در آن ایجاد نشد. اساسا نقاش ایرانی از دست، بدن و طبیعت الهام نمیگیرد برای او طبیعت بهانه است برای بالاتر و فراتر رفتن، همانطور که در عرفان ایرانی هم میبینیم. نقاشان ایرانی به نوعی بهشت را نقاشی میکنند جایی بیزمان و مکان که شکلها و تصویرهای انسانی در آن حالتی شناور و بیوزن دارند گویی روی زمین نیستند. در مینیاتور سایه و روشن و یا تاریکی نمیبینیم و تصاویر بیشتر حالت روحانی دارند.
– اروتیسم در مینیاتور ونقاشی ایرانی چه جایگاهی دارد؟
– اروتیک به آن معنی که در غرب هست در کارهای ایرانی وجود ندارد. در نقاشیهای ایرانی بیشتر حالتهای عاشقانه، پیوند و یا بوس و کنار تصویر شده است. ندرتا آثاری از قرن هفدهم داریم که حالتهای اروتیک دارند و یا داستان خلقت آدم و حوا که برهنه نقاشی شدهاند.
اگر به تاریخ بشر در غرب نگاه کنیم در ابتدا خدایان در آسمان بودند و هر چه بشر پیشرفت کرد خدایان پایینتر آمدند تا در آخر به قلعه «المپ» میرسند. اما در شرق برعکس است و خدایان از زمین به آسمان میروند و در آخر به خدای یگانه میرسیم. تفاوت این دو دیدگاه پایهگذار هنر شرق و غرب است. غرب کمال برایش عین طبیعت است اما در شرق انسان دنبال چیزی والاتر و بالاتر از مادیات و امر زمینی و طبیعت است.
– سوژه بیشتر نقاشیهای شما زنان هستند با پستانهای برجسته، و همچنین اسب و پرنده… این تصاویر چه فلسفهای در خود دارند؟
– پستان زنان و در واقع وجود زن به معنای حیات و روح زندگی است. دنیای بدون زنان را تصور کنید که در آن زندگی وجود ندارد و این مهم همیشه الهام بخش من بوده؛ حیات مساوی است با وجود زن. پرندهها سمبل آزادی و صلح هستند، اسب نمادی از حرکت و مردانگی است و همینطور سرو که علامت نامیرایی است و بر میگردد به زرتشت که سرو کاشمر را با دست خودش کاشت و گفت هر کس این سرو را قطع کند از بین خواهد رفت، یکی از خلفای عباسی سرو را ریشه کن کرد تا برای قصر و تاج و تخت اش استفاده کند اما خلافت عباسی منهدم شد.
– پیشرفت هنر مدرن در ایران را چگونه میبینید؟
– به دور از حب و بغض باید از نقش سازنده ملکه فرح پهلوی در اعتلا و شناساندن هنر ایران یاد کنم تا آنجا که به یاد میآورم تا پیش از آنکه ایشان ملکه ایران شوند بیش از دو گالری دولتی در ایران وجود نداشت نظیر «تالار رضا عباسی» وابسته به اداره کل هنرهای زیبا که بعدها به وزارت فرهنگ و هنر تغییر نام داد و دیگری «تالار فرهنگ» که در اختیار وزارت آموزش و پرورش بود. به غیر از آن محل دیگری برای نمایش آثار هنرمندان ایرانی وجود نداشت.
پیگیری و تشویق این بانوی هنردوست باعث شد که گالریهای متعدد در ایران ایجاد شود و هنر نقاشی و خصوصا هنر مدرن ایران رونق پیدا کند تا آنجا که اکثر دستاندرکاران حکومت پهلوی بودجهای برای خرید آثار هنرمندان کنار گذاشته و اکثرا در نمایشگاهها حضور پیدا میکردند و به یکدیگر برای خرید تابلوها تأسی میجستند. ابتکار دیگر ایشان ایجاد جشن هنر شیراز بود، که جدا از بعضی زیادهرویها، باعث شناسانده شدن هنر و هنرمندان ایرانی در سطح جهانی شد و باز مهمتر از همه جمع آوری و خرید آثار هنرمندان بزرگ دنیا توسط فرح پهلوی که خود گنجینهای است و میتواند پشتوانه مالی ارزشمندی برای ملت ایران باشد. امروز در ایران هنرمندان، هر چند کم داریم، آثار ارزشمندی تولید میکنند و در خارج از ایران هم موفقیتهایی کسب میکنند و این جای بسی امیدورای است. اما در این میان هم کسانی هستند که کارهایشان کپی آثار دیگران است و هیچ خلاقیتی از خود ندارند که خوب بعد از مدتی هم کنار گذاشته میشوند.
در پایان نظر عباس معیری را نسبت به بازارهای راه افتاده در جهان برای خرید آثار هنری خصوصا آثار هنرمندان ایرانی جویا شدم که پاسخ وی را می شنوید: