سیاهکاران تاریخ

چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶ برابر با ۰۵ ژوئیه ۲۰۱۷


آوازه – تاریخ جهان سرشار از بدی‌ها و سیاهکاری‌ها است.در این میان سیاهکاری‌هایی که با پشتوانه قوای قهریه جریان یافته دستاوردهای ننگین و سنگینی برجای گذاشته است.

خوانده‌ایم که آرسن لوپن‌ها چه کرده‌اند ولی باز دریافته‌ایم که دست بالای دست بسیار است.آرسن لوپن به گرد پای مافیا نیز نمی‌رسیده است. بعد که با حیرت به تاریخ نگاه کردیم دیدیم که اگر اینها دولتی را در اختیار نداشتند هرگز به این جلال و جبروت نمی‌رسیدند. نمونه‌های بارز قدرت‌های فسادپرور را در قرن بیستم فراوان داشته‌ایم. یکی در آلمان و دیگری در ایتالیا محشری به پا کردند و رکورد جنایت و خشونت را شکستند. از نیمه دوم قرن بیستم به بعد بس که تعداد جنایتکاران دولتی با توسل به قوای قهریه سال به سال فزونی گرفت، هر کس هوس قدرتمندی به سرش می‌زد می‌توانست به پشتوانه قوای قهریه دولتی دم و دستگاهی برای خود به راه بیندازد، سرمایه‌های ملی را تصرف کند، گردنکشان با تجربه و بی‌تجربه‌ای را به رجزخوانی وادارد و برای همه همسایگان خط و نشان بکشد که چنین و چنان خواهد کرد و واقعا هم اگر بخواهد به ضرب همان نیروی قهریه می‌تواند!

کوتاه کنیم، دنیایی شده است سرشار از سیاهکاری که سگ صاحب‌اش را نمی‌شناسد.

در ایران ستمدیده ما اوضاع از این هم که گفتیم بدتر شده است. زیرا پای یک قوه قهریه دیگر که مذهب باشد نیز در میان است. ملایان نزدیک به چهل سال است که مذهب را پشتوانه سیاهکاری‌های خود کرده‌اند. هر چه می‌خورند و می‌برند و می‌کشند و ویران می‌‌کنند برایش فتوا یعنی مجوز می‌گیرند و دیگر در برابر هیچ‌کس پاسخگو نیستند.

از زمان برپایی مضحکه احمدی نژاد هر سال صحبت از قتل و غارت اولیای حکومت به میان آمده و پرونده قتل‌های زنجیره‌ای، کشتار زندانیان سیاسی در سال های شصت هنوز بسته نشده است. حالا برای آنکه چهره نظام اهریمنی آن‌گونه که باید متقی و مقدس ترسیم شود دست غیبی پیدا شده که تبهکاری‌های ملایان را به تماشا بگذارد. دست مریزاد به این دست غیب که تازه به یاد ما آورده که ارقام بالاتر از میلیارد را به زحمت می توانیم بخوانیم! آنچه این حکومت پاک و پاکیزه الهی با بیت‌المال مردم کرده است نیاز به نام‌گذاری تازه دارد. البته دستبرد و دزدی به گرد پای کار اینها نمی‌رسد. فرهنگ‌ها را نگاه کنیم: غارت؟ تاراج؟ ایلغار؟ چپاول؟… نه هیچ کدام از اینها معنا را تکافو نمی‌کند. اگر از پاداش‌ها، خرج سفر و سفره و هزینه‌های بیهوده دیگر بگذریم میلیاردها هزار دلار از بیت‌المال کِش رفته‌اند.

سنت‌های پسندیده!

کِش رفتن از بیت‌المال البته از سنت‌های پسندیده ماست ولی تا این حدش شاید دور از ذهنیت انسانی، در جهان و در تاریخ بی بدیل باشد. پرسش‌هایی از این دست که چگونه برده‌اند و چگونه خورده‌اند از اهمیت موضوع کم نمی‌کند. کدام مردی با کدام دل شیر توانسته دست و پنجه لاشخوران را درون بیت‌المال باز کند؟ این کشور مگر صاحب ندارد؟ دلمان خوش است که در فهرست حکومت‌های فاسدِ فاسدپرور در رده آخر قرار نداریم.

راستی که کاری هم برای کلمه فساد کرد. آفتابه‌دزد مسجد شاه را هم می‌گویند فاسد، آیت‌الله محسنی اژه‌ای را هم می‌گویند فاسد! فراگیر شدن فساد در ایران امروز را می‌توان دهشتناک نامید. ما در حال سقوطیم. سقوطی آزاد. سقوطی از قله البرز تا انتهای مبال مسجد شاه. ننگ و نفرت ابدی بر شما باد که سرزمینی شکفته در راه رشد را به این روز سیاه نشانده‌اید و کُرکُری هم می‌خوانید.

سید اشرف‌الدین گیلانی از شاعران دوره مشروطه، معروف به «نسیم شمال» یک بار در مقابله با چنین فسادی زبان به سخن گشود و در قالب طنزی گزنده سخن از حراج ایران به میان آورد:

حاجی بازار رواج است رواج
کو خریدار؟ حراج است حراج!
می‌فروشم همه ایران را
عِرض و ناموس مسلمانان را
رشت و قزوین و قم و کاشان را
بخرید این وطن ارزان را
یزد و خوانسار حراج است حراج
کو خریدار؟ حراج است حراج!

در سال‌های مشروطه اوضاع داخلی ایران همان وضعی را پیدا کرد که اینک آخوندها فکر تکرارش را تدارک دیده‌اند. احمد شاه که گویی وطن برایش معنایی جز زندگی در غربت نداشت در لندن بسر می‌برد و ویسکی اسکاچ میل می‌فرمود. سلطنه‌ها و دوله و ثقه‌الاسلام‌ها هر یک به اندازه ظرفیت خود دستبردی به این خوان نعمت می‌زدند.

مشروطه و شاعران مردمی

شاعران مردمی که تعدادشان نیز افزایش یافته بود با زبان و بیانی که خود می‌دانستند سبب بریدن نفس‌شان نمی‌شد با قلمی شفاف و روشن تاراج بیت‌المال را هشدار می‌دادند و آینده دهشتناکی برای ایران پیش‌بینی می‌کردند. فضای تیره و تار جامعه را شاعران ایرانی چون نسیم شمال، صابر و دهخدا زیر نگاه داشتند و حوزه طنز مردافکنی را اداره می‌کردند. دهخدا در «چرند و پرند»هایش می‌نویسد:

«در میان ما ملت ایران با بیست کرور جمعیت، پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر، سلطان، شارژ دافر و… داریم. گذشته از اینها خدا برکت بدهد شش کرور و چهار صد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آیت‌الله، حجت‌الاسلام امام جمعه، پیشماز و… داریم علاوه بر اینها باز چهار کرور شاهزاده، آقازاده، ارباب، و… داریم، زیاده بر اینها اگر خدا بگذارد سه هزار وکیل بلدیه، منشی و… غیره داریم. همه طبقاتی که عرض شد دو قسم بیشتر نیستند: یک دسته روسای ملت و یک دسته اولیای دولت. ولی هر دو دسته یک مقصود بیش ندارند، می‌گویند شما کار کنید، زحمت بکشید، آفتاب و سرما بخورید، لخت و عور بگردید، گرسنه و تشنه زندگی کنید، بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم.»

وضع آنقدر اسفناک شده بود که  حتی شاعر سنگین و رنگینی چون ملک‌الشعراء بهار به شاعران مردمی پیوست و هشدا‌رهای آنها را برای مردم تکرار کرد. بهار با ناراحتی تمام می‌سرود:

این دود سیه فام که از بام وطن خاست
از ماست که بر ماست
گوییم که بیدار شدیم، این چه خیالی است
بیداری ما چیست
بیداری طفلی است که محتاج به لالاست
از ماست که بر ماست

آنچه تا اینجا گفتیم شرح تحقق یافتن کابوس‌هایی است که از سی و هشت سال پیش با خود حمل می‌کنیم و آنچه هنوز نگفته‌ایم شرح تحقق آرزوهایی است که هنوز در انتظار آنیم.

پشتوانه تحقق این رویاها دانش‌پژوهشی و بینش‌اندوزی نسل جوانی است که با رگ و پوست خود سیاهکاری‌ها را حس می‌کند. با تکیه بر همین پشتوانه است که این نسل از ورطه مهیبی که در آن افتاده سرانجام بیرون خواهد آمد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=80919