پسر جوانی این هفته به پلیس شهر طبس گفت: چند روزی است از برادرم و همسرش خبری ندارم و با توجه به ایام تعطیلی عید فطر تصورم این بود که به مسافرت رفتهاند اما وقتی با تلفن همراه آنها تماس گرفتم، جواب ندادند و همین مسأله مرا نگران کرد.
وی ادامه داد: برای روشن شدن قضیه به خانه برادرم رفتم و از بالای در نگاهی به داخل خانه انداختم؛ وضعیت خانه به هم ریخته بود، روی دیوارها لکههای خون دیده میشد و فکر میکنم اتفاقی برای برادرم افتاده است.
پلیس پس از ورود به خانه با جسد خانمی در آشپزخانه روبرو شد، جسد متعلق به خانمی بود که به دلیل ضربات متعدد چاقو و شکستگی جمجمه به قتل رسیده بود.
پسری که ابتدا با پلیس تماس گرفته بود گفته بود تلفن برادرش هم خاموش بوده است و نگران برادرش هم هست. کارآگاهان برای یافتن همسر زن ۳۲ ساله وارد عمل شدند، به پلیس گفته شد همسر این زن در ساختمان نیمه سازی مشغول حفر چاه بوده است. مأموران آتشنشانی وقتی چاه را تخلیه کردند با جسد شوهر ۳۵ ساله زن مواجه شدند.
پلیس خراسان جنوبی گفت در جلسهای که شبانه برگذار شد تیمی از کارآگاهان مأمور رسیدگی به پرونده قتل این زن و شوهر شدند. در همان ابتدای تحقیقات کارآگاهان پنج نفر که در آخرین روزهای زندگی با این زوج در تماس بودند، بازجویی شدند. کارآگاهان به شاگرد مقتول شک کردند و وقتی به سراغش رفتند در منزل او بسته بود. پلیس در تحقیقات خود خبردار شد که مرد مظنون با اتومبیل مقتول از طبس خارج شده و به تهران رفته است. مأموران متهم را همراه همسرش در قلهک دستگیر کردند.
او در بازجوییها گفت: مدتی با مقتول کار میکردم و او دستمزدم را به طور هفتگی به همسرم میداد ولی آخرین بار و قبل از جنایت به پیشنهاد خودم دستمزد هفتگیام را به حسابم واریز کرد تا اینکه همسرم با مقتول تماس گرفت که چرا پول را مثل همیشه به خودم ندادی که همین موضوع به درگیری لفظی بین آنها منجر شد.
پس از آن رئیسم با من تماس گرفت و حرفهای رکیکی درباره همسرم زد و گفت اگر جای تو بودم او را طلاق میدادم، آن روز تمام شد در حالی که به خاطر این صحبتها اعصابم به هم ریخته بود و به علت گرمای شدید هوا در طبس کار من بعد از ظهر شروع میشد، وقتی به محل ساختمان رسیدم، با رئیسم درگیری لفظی پیدا کردیم و من هم از بالا چند بلوک سیمانی به داخل چاه انداختم و بعد از آن پاکت سیمان و گچ و مقداری خاک داخل چاه ریختم و او را زنده در چاه دفن کردم.
پس از این کار به خانه برگشتم و ساعاتی بعد به بهانهای از خانه خارج شدم و در حالی که گوشی مقتول در دستم بود و خانمش مدام تماس میگرفت مثل همیشه پیکور صاحب کار را برداشتم تا به منزل او ببرم. این کار را انجام دادم و زنگ خانه او را زدم همسرش در را باز کرد، وارد شدم و شروع به روغن کاری پیکور کردم هنگام کار همسر مقتول پرسید از شوهرم خبری نداری پاسخ دادم نه، اما او بلافاصله در جوابم گفت: نکند بلایی سرش آوردهای که با این حرف نیم نگاهی با خشم به او کردم و شستم خبردار شد که رئیسم موضوع درگیری لفطی خودش را با همسر من به همسرش گفته است.
اعصابم به هم ریخت و با مته پیکور ضربهای به صورت او زدم که خون کف حیاط را پر کرد. هنوز هوشیاری داشت که خود را به سختی به داخل هال کشاند و قصد داشت تماس تلفنی برقرار کند که با او درگیر شدم و با مته پیکور ضربهای به پشت سرش زدم که خون زیادی ریخت و سپس چاقو را برداشتم و چند ضربه پی در پی به نقاط مختلف بدنش وارد کردم.
تمام لباسهای من خونآلود شده بود، آنها را بیرون آوردم و چاقو و مته را بین لباسها پیچاندم و سپس با اتومبیل مقتول به منزل خودم رفتم و زن و بچهام را برداشتم و به شمال رفتیم. اتومبیل را رها کردم و با اتوبوس به تهران رفتم و حوالی غروب بود که در محاصره مأموران گرفتار شدم.