برزو فارسی-هنوز حکم ریاست جمهوری حسن روحانی در دولت دوم تنفید نشده که علی خامنهای و سپاه همسو با هم علیه روحانی و دولت او با تندترین الفاظ حمله میکنند. علاوه بر این تهدیدها و فشارها، افزایش بودجه سپاه نشان میدهد که خامنهای بیش از گذشته میدان را در اختیار سپاه قرار داده است و قدرت عمل آنها را بیشتر کرده است.
محسن سازگارا، فعال و تحلیلگر سیاسی در گفتگو با کیهان لندن به اختلاف میان دولت و سپاه پرداخته و عنوان کرده که چطور سرداران سپاه خود را برای انتخاب جانشین خامنهای و افزایش دامنهی نفوذ خود در همه ابعاد برنامه ریزی کردند و عملکرد آنها چه آثار و تبعاتی به دنبال دارد.
– آقای سازگارا، اخیراً الیاس حضرتی در توییتی در مورد تغییرات احتمالی کابینه نوشته بود که حسن روحانی بهدنبال انتخاب وزیر دفاع از میان یکى از فرماندهان ارتش است. آخرین وزیر دفاعِ ارتشی حسین جلالی بود که تا سال ۱۳۶۸ این پُست را به عهده داشت. از دولت هاشمی رفسنجانی که اکبر ترکان و فروزنده و پس از آنها پاسداران سپاه وزیر دفاع شدند عملاً دست اُمرای ارتش از حضور در دولتها کوتاه شد. چه شد که وزارت دفاع دست سپاه افتاد؟
– وزارت دفاع مسوولیت سازمان صنایع نظامی را به عهده داشت ولی در زمان جنگ سپاه به تدریج اولاً صنایع نظامی خود را توسعه داد ثانیاً بخشهایی از سازمان صنایع نظامی و دفاعی را تصرف و به سپاه اضافه کرد. یک بار از آقای محسن رفیقدوست شخصاً شنیدم در دولت آقای میرحسین موسوی میگفتند جنگ به ما این امکان را میدهد که دست روی هرچی بگذاریم میتوانیم تصرف کنیم. حتی مثلاً تاسیسات پُشت سدها را از وزارت نیرو به بهانهی تمرینات میگرفتند. چون خیلی تاسیسات خوب و خوش منظرهای هم پشت سدها وجود دارد. در چند استان این کار را کردند. سپاه در دوره جنگ امپراتوری خود را گسترش داد. بعد از جنگ برای اینکه سپاه سازمان عریض و طویل و بزرگتری شد و امکانات زیادی هم گرفته بود در دولت آقای هاشمی رفسنجانی وارد فعالیتهای اقتصادی شد و بخصوص در دوره خاتمی، آقای خامنهای سپاه را وارد فعالیتهای سیاسی و سرکوبگرانه کرد. دست اطلاعات موازی هم که بعداً اسم آن «سازمان اطلاعات سپاه» شد در دستگیریها و زندانها باز شد.
به موازات قدرت گرفتن سپاه و بودجههای کلانی که در بخشهای صنایع دفاعی به سپاه داده شد دیگر سپاهیها نگذاشتند که وزارت دفاع به ارتش برسد، حتی در ردههای بالای ارتش هم کسانی که پیشینهی سپاهی داشتند با درجاتی که به خودشان دادند و سپاه را هم درجهدار کردند مسوولیتهای بالای ارتش را هم تصرف کردند. به موازات قدرت گرفتن سپاه در عرصههای مختلف مملکت و توسعهی امپراتوری صنعتی و تجاری سپاه، آنها صنایع دفاعی را هم در کنترل گرفتند در نتیجه وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح را هم نگذاشتند در دست ارتشیها بیفتد.
آقای خامنهای که رهبر شده بود در زمان جنگ به دلیل آنکه همین آقایان سپاهیها دور آقای هاشمی رفسنجانی بودند که از طرف آقای خمینی فرمانده جنگ بود، و آقای خامنهای را تحویل نمیگرفتند، آقای خامنهای به ارتشیها نزدیک شده بود. اما بعد از جنگ آقای خامنهای چون قصد سرکوب داشت و پایگاه سنتی آقای خمینی را در بین مردم، بازار و روحانیون نداشت به سپاه متکی شد.
وزارت دفاع از جمله بخشهایی است که خامنهای در همهی دولتها روی آن دست میگذارد و وزارت دفاع هم سهمیه سپاه شد.
-مطرح شدن احتمال پیشنهاد یکی از امرای ارتش به عنوان گزینه وزارت دفاع چرا و از کجا منشاء گرفته؟ آیا فقط برای تاثیرگذرای در انتخاب بوده یا فراتر از این؟
-گمان میکنم آقای حضرتی شایعات اطراف آقای روحانی را بازگو کرده، چون این روزها روحانی مشغول انتخاب اعضای کابینه است. روحانی در انتخابات اخیر با سپاه سرشاخ شد و سپاهیها مرتب بد و بیراه میگویند و تهدید میکنند و جنگ کلامی درست کردهاند. روحانی خوب جواب میدهد و حرفهایی میزند که حسابی آنها را میسوزاند. او اگر زورش برسد بدش نمیآید جاهایی را از دست سپاه بگیرد. اگرچه سپاه بعد از احمدینژاد برای به دست آوردن چند جا کماکان ناراحت هستند که در راس آن وزارت نفت و نیرو بود. چون جاهای نان و آبداری است. حتماً اگر روحانی بخواهد دست روی وزارت دفاع بگذارد واکنش آنها را در پی خواهد داشت و آقای خامنهای را هم به میدان میآورند و مقاومت میکنند. در انتخابات اخیر بخشی از سپاه پشت ابراهیم رییسی بودند. از فردای انتخابات هم سپاه و هم خامنهای با دولت درمیپیچند و روحانی کار دشواری برای انتخاب کابینه دارد. بخصوص وزارت اطلاعات جایی است که خامنهای فشار خواهد آورد تا عوض شود، اما مثلاً وزارت خارجه جایی است که آقای ظریف بیشتر وزیر خارجهی آقای خامنهای است تا روحانی، وزارت کشور از جاهایی که حاشیه زیادی دارد و وزارت دفاع هم اگر روحانی بخواهد روی آن دست بگذارد قطعاً کشمکش میشود.
– حکم فرماندهی عزیز جعفری فرمانده سپاه بی سر و صدا تمدید شده، اسماعیل کوثری که نماینده مجلس بود به عنوان فرمانده قرارگاه ثارالله تهران و محمد یزدی به عنوان فرمانده سپاه محمدرسولالله تهران بزرگ منصوب شد. قبل از آن هم غلامحسین غیبپرور، رییس سازمان بسیج شد. محسن رضایی هم از حدود دو سال پیش رسماً لباس سپاه را دوباره به تن کرد. آیا قابل پیشبینی هست که جابجایی این نیروها و انتصاب افراد، سپاه را به کدام سو میبرد؟
– آدمهایی که در یکی دو سال گذشته به سپاه آمدند عناصر تندرویی بودند. کوثری در مجلس پشت تریبون شعار مرگ بر رهبران جنبش سبز را داد، به رفسنجانی بد و بیراه میگفت. سپاه ثارالله مرکز سرکوب اعتراضات مردم است و تمام تجهیزات این قرارگاه برای سرکوب است و کاملاً نشان از تندروی و حاکمیت تندروها دارد. یا غیبپرور فرمانده سپاه فارس که رییس بسیج شد و به تندروی معروف است.
برگشتن محسن رضایی به سپاه به نظرم دو دلیل داشت. یکی ناکامی در عرصه سیاسی بود. او فکر میکرد نابغهی دهر سیاست است و خیلی زود رییس جمهور میشود و بارها شانس خود را امتحان کرد و شکست خورد و تبدیل به جوک شد. دوم اینکه رضایی از زمان جنگ با خامنهای اختلاف داشت. خامنهای یادش نرفته در زمان جنگ که رضایی فرمانده سپاه بود در بعضی قرارگاهها آقای خامنهای را راه نمیدادند. وقتی او رهبر شد محسن رضایی هیچ شانسی نداشت. به همین دلیل هم ترجیح داد شانس خود را در مجمع تشخیص مصلحت امتحان کند. چون خامنهای آدمی نیست که این کارها را یادش برود یا ببخشد. اما اینکه الان رضایی دوباره به سپاه برگشته برای این است که بوی کباب به دماغش خورده، یعنی مسئلهی مرگ آقای خامنهای و جانشینی در چشم آقای رضایی دست کم نزدیک و جدی است. محسن رضایی در سپاه دار و دسته و باند دارد. همین عزیز جعفری و ذوالقدر به نوعی در باند محسن رضایی هستند و برگشته که دار و دستهی خودش را مرتب و منظم کند. آنها آمادهی دخالت در مسئله رهبری هستند. سپاه از هیچ کودتا و سرکوبی ابا ندارند. برگشتن محسن رضایی به سپاه آماده شدن و تدارک دیدن برای جانشینی رهبری است، حتی لازم ببینند کودتا میکنند و آدم میکشند تا رهبری را در کنترل بگیرند. در یکی دو سال گذشت پُست کلیدی سپاه دست آدمهای سطحی و تندروتر و خشنتر افتاده است.
-از شواهد پیداست علی خامنهای بیش از گذشته روی سپاه متمرکز شده است. افزایش بودجه نظامی تا ۲۴ هزار میلیارد تومان، تصویب بودجه کمکی دو هزار میلیاردی برای افزایش توان موشکی و پشتیبانی از سپاه قدس، تاسیس واحد مستقل هوانیروز سپاه و میدان دادن به سپاه مثل حضور در سوریه و شلیک موشک از داخل خاک ایران به سمت این کشور و… اینها با اساسنامهی سپاه همخوانی ندارد. در اساسنامه تاکید شده وظیفه این نیرو نگهبانی از دستاوردهای انقلاب و مقابله با خرابکاری و ضدانقلاب است، پس سر از سوریه درآوردن و لشکرکشی به خارج مرزها چیست؟
-اساسنامه سپاه، دست کم آنچه روز اول نوشته شد، اصلاً اینکه الان هست نبود. همین هم که الان هست بسیاری کارها سپاه میکند که خارج از همین اساسنامه است. آنها تکیه میکنند که چون حافظ و پاسدار انقلاب هستند پس به هر تهدیدی علیه آن وارد میشوند. از جمله اگر از آنها بپرسید در سوریه چه کار میکنید میگویند آنجا ما از مرزها محافظت میکنیم و اگر آنجا نجنگیم باید با داعش در ایران بجنگیم. دروغی که واقعاَ از روز اول که به قصد کمک به اسد قصاب دمشق به سوریه رفتند و همه جور کمک به او کردند، گفتند. سپاه به اسد یاد داد که چطور تظاهرات مردم صلح دوست را با خشونت سرکوب کند. اعتراضات اول مردم سوریه اعتراضات مردم متمدن و فهمیده علیه یک دیکتاتور نظامی بود و جمعه به جمعه راهپیمایی سکوت میکردند، اما حجم خشونتی که رژیم بعثی اسد کرد و مشاور نزدیک و حتی مجری آن ایران بود خیلی گسترده بود.
از ایران برای کمک به اسد تکتیرانداز فرستاده شد. برای آنها بسیج و میلیشیا تشکیل شد و کمکهای سایبری کردند. سپاه سوریه را به ورطه جنگ داخلی برد. دوستان سوری من در اپوزیسیون سوریه شواهدی دارند که نشان میدهد سپاه در تشکیل داعش دست داشته برای اینکه مبارزه مردم را در چشم جهانیان به جنگ عدهای اسلامگرای تروریست با یک حاکم سکولار معتدل تبدیل کنند تا چهره اعتراضات را عوض کنند و البته چیزی که تصور نمیکردند اینکه داعش اینطور توسعه پیدا کند و تا عراق دستش را دراز کند. ارتش عراق هم در دورهی آقای نوری المالکی آنقدر ضعیف بود که موصل دومین شهر بزرگ عراق را از دست داد. اینکه در سوریه میجنگیم که در ایران با داعش نجنگیم یک دروغ بزرگ است چون نه از نظر نظامی معنی دارد و نه پیشینه عملکرد آقایان اینطور بود، هیچ وقت به جز این موشکهایی که اخیرا شلیک کردند عملیات جدی علیه داعش نداشتند. به همین سیاق آنها در یمن و عراق و افغانستان هم هستند و کارهای تروریستی که سپاه میکند از چشم دنیا پنهان نیست.
سپاه سازمانهایی شبیه خودش را در منطقه تکثیر کرده، حشد الشعبی در عراق و حزبالله در لبنان و حوثیها را یمن و امروز در افغانستان با هماهنگی روسیه از طالبان پشتیبانی میکنند. این ماجرا میلیاردها دلار خسارت برای مردم و مملکت داشته است. هیچ کدام از اینها نه وجاهت قانونی دارد و نه جایی در اساسنامه سپاه دارد. هیچ سودی برای منافع ملی ندارد. قربانیان فعالیتهای تروریستی سپاه در سالیان گذشته در دادگاهها از ایران شکایت کردند و حکم گرفتند و میلیاردها دلار حکومت ایران را محکوم کرده و چون ایران اموال زیادی در آمریکا ندارد وکلای شاکیان احکام را به دادگاههای دیگر نقاط دنیا از جمله اروپا میبرند و خسارت میگیرند. در همین کانادا یک پرونده ۲٫۶ میلیارد دلاری به دادگاه رفته که دریافت ۱٫۷ میلیارد دلار از اموال ایران در بانک کانادا را به عنوان غرامت از دادگاه حکم گرفتند. دست سپاه در بسیاری از تجارتهای غیرقانونی و قاچاق آلوده شده و از این ماجراجوییها پولهای کلانی هم گیرشان آمده است.
-جنگ سوریه دیر یا زود تمام میشود، گزارش شده تا امروز دست کم ۳۰ هزار نیرو تحت حمایت رژیم ایران در سوریه و یا عراق میجنگند. بعضی از اینها مثل فاطمیون و زینبیون تابعیت افغان یا پاکستانی دارند و مستقیم به جنگ اعزام شدند و حتی ایران قول اعطای تابعیت به آنها و خانوادههای آنان داده، تکلیف این شبه نظامیان بعد از جنگ چه میشود؟
-البته واقعاً شک دارم که جنگ سوریه به این زودیها تمام شود چون داعش که در همین روزها تمام میشود، البته آمریکا و اروپا نگران این هستند که تروریستهای آن سرازیر کشورهای غربی شوند ولی شک دارم با تمام شدن داعش سر سوریه بر بالین برود برای اینکه دهها گروه در سوریه هست که هر کدام به یک کشور خارجی تکیه دارند و پیچیدگی سیاسی و دیپلماتیک زیادی در جنگ سوریه به وجود آمده که خطر تجزیه این کشور را بالا برده، تجزیهای که به این سادگیها انجام نمیشود. ملت سوریه فدا شد. جنگ سوریه نه تنها ننگ بشار اسد و روسیه و جمهوری اسلامی است، بلکه ننگِ تاریخ بشر قرن ۲۱ است.
اما اینکه تیپ زینبیون و فاطمیون که از افغانها و پاکستانیها بسیج کردند و به سوریه بردند چه میشود، همین الان هم از افغانهایی که به جنگ میروند و کشته میشوند و به آنها قول تابعیت میدهند فریاد خانوادههایشان درآمده که به وعدهها عمل نکردند. خیلی امکان دارد به وعدههایی که به آنها دادهاند عمل نکنند و ابایی هم ندارند. ضمن اینکه گزارش وزارت خارجه آمریکا در مورد ترافیک انسانی نکاتی دربارهی این تیپ داشت که پارهای از نوجوانان افغان به سوریه اعزام شدهاند و بعضی از آنها با تهدید به اخراج از ایران به جنگ اعزام شدند اگرچه وعدههای مثبت هم به آنها دادهاند.
واقعاً نمیدانم جنگ تمام شود اینها به وعدههای خود عمل کنند یا نه ولی این را میدانم که آقایان در سوء رفتار با شهروندان خود ایران مشکل دارندچه رسد به سوء رفتار با شهروندان افغان.
-بعد از عملیات داعش در تهران، تمجید و تشویق زیادی از سوی حکومت و رسانه های وابسته نثار سپاه برای مقابله با این عملیات شد و آمادگی نیروها برای مقابله با تروریست ستوده شد، اما کمتر از یک ماه بعد از آن نه تنها فرمانده حفاظت مجلس شورای اسلامی تغییر کرد بلکه وزارت اطلاعات و سپاه و کمیسیون امنیت ملی مجلس در چند نشست اعلام کردند که ساختارهای امنیتی و حفاظتی پُر از اشکال بوده و نیاز به تغییرات اساسی است، اصل ماجرا چیست مقابله و واکنشی منسجم و قدرتمند یا ضعف امنیتی؟
-آنها با سیلی صورتشان را سرخ میکنند، ولی واقعیت این است که اسطورهای که از خودشان ساختند که پشه در آسمان بجُنبد میفهمیم و همه را میگیریم و هزار کیلومتر آنطرفتر میجنگیم و داعش به چهل کیلومتری مرز ما نمیتواند برسد، به هر حال این حمله این تصویر را شکست. در واقع سنگی بود که به این تابلو خورد و شکست و به زمین ریخت، هارت و پورت زیاد کردند و هر روز هم هر جای کشور ۱۰ تا و ۲۰ تا و ۴۰ تا داعشی دستگیر میکنند معلوم نیست این همه داعشی کجا بوده، اگر شناسایی شده چرا قبلاً نمیگرفتند و اگر نشده بود چطور ظرف یک ماه این همه آدم شناسایی شده؟!
به هر حال، این حمله در قلب پایتخت بیش از همه باید سرزنش آن را متوجه سپاه کرد که امنیت اماکن حساس طبق اساسنامه دست آنهاست، از جمله امنیت مجلس. شاید به همین دلیل هم فرمانده سپاه تهران را عوض کردند. هر قدر پایین و بالا بروند، ضعف مدیریت بوده ضمن اینکه تعدادی از نمایندگان مجلس هم در نطقهای خود از این موضوع پرده برداشتند که سوء مدیریت بیداد میکند.
شخصاً برای من غیر منتظره نیست، از این سپاهیها از زمان جنگ ایران و عراق خاطرت زیادی دارم، همین هارت و پورتها و ژستها و به اصطلاح این دوی علی گلابی میگیرند که این طور میکنیم و آنطور میکنیم در عمل پر بودند از سوء مدیریت و عدم انضباط و کم اهمیت بودن آموزش کادر ورزیده و واقعاً بهای آن در جنگ ایران و عراق جان هزاران جوان ایرانی بود.
همان سوء تدبیری که محسن رضایی و دوستانش مدعی شدند که ما بعد از فتح خرمشهر میرویم و بصره را ظرف یک ماه میگیریم، ماجرایی که شش و نیم سال طول کشید و ۲۳۰ هزار کشته اضافه شد و روی دستمان گذاشت و آقای خمینی که مقصر اصلی بود جام زهر را سر کشید.
همان آقایان که وضعیت جنگ را به آنجا رساندند با همان سوء مدیریت و همان کم بها دادن به انضباطهای لازم و همان کارهایی که جان جوانان ما را در عملیات بیسرانجام مثل رفتن به جزایر مجنون و فاو بر باد دادند، هنوز در راس کار هستند. همان موقع خاطرم هست ارتشیها و نظامیهایی که تحصیلات داشتند واقعاً گریه میکردند که این عملیات به لحاظ نظامی از پیش مشخص است که به شکست میرسد اصلاً توجیه علمی و نظامی ندارد، اما آقایان دم از امداد غیبی میزدند که حاصل آن هزاران کشته بود همان تیم همچنان در صدر سپاه هستند. شناختی که از اینها دارم اصلاً قابل باور نیست که فکر کنید یک سازمان منظم و مرتب و کنترل شده درست کرده باشند. احتمالاً همان بینظمیها و گشادبازیها حاکم است و حاصل آن هم این است که داعش در قلب تهران عملیات انجام می دهد.
مهم این است که مردم آگاه شوند که قیافهگرفتنهای این سپاهیان طبل توخالی است و بادی است که با یک سوزن میخوابد و موضوعی است که خودشان هم از آن وحشت دارند. چون حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی برپایه موازنه دو مطلق برقرار است که به مردم بقبولانند شما مطلقاً ضعیف هستید و ما مطلقاً زورمندیم. این معادله وقتی در ذهن مردم بشکند سرنگون میشوند به همین دلیل وقتی ضرباتی این چنینی میخورند در کوتاهترین زمان با تبلیغات گسترده سعی میکنند تصویر شکست خورده خود را بازسازی کنند و قدرتمند بودن بدون چون چرای خود را رفو کنند.