آوازه (+ویدیو) در همان سالها که موسیقی نو در اروپا پا میگرفت، نسیم خوشی به ایران نیز میوزید. روزنههایی به سوی آزادی گشوده میشد که راویان دگرگونیهایی بودند که در جهان پیرامون پیش آمده بود. جامعه فرهنگی ایران اندک اندک از رخوتی چند قرنه برمیخاست. چشم و گوشی میگشود و پیرامونیان را میدید، میشنید و شادی و آزادی را که در بیرون ولولهها افکنده بود آرزو میکرد. جامعه برمیخاست و برای برخاستن از ریشههای فرهنگی از شاعران و ترانهپردازان خود یاری میخواست.
و چنین شد که زمینه برای پرورش شعرهای دیگر و نغمههای دیگر فراهم آمد. در هوای تازه ترانههای تازه میرویید. موسیقی فراگیر مردمی در جامعه ایران نیز راه تازهای برای شکفتن و بالیدن میجست.
در سالهای دهه بیست و سی خورشیدی همپای دگرگونیهایی که در ترانهپردازیهای سنتی پیش آمد، حوزه دیگری در جامعه موسیقی ایران سر برآورد که با نشو و نمای شتابنده به زودی به یکی از فراگیرترین حوزههای موسیقایی تبدیل شد. این همان موسیقی پاپ ایران است که خیلیها جواد بدیعزاده را پدیدآورنده آن به شمار میآورند ولی واقعیت این است که اگر هم او گام نخست را برداشته باشد دیگرانی نیز هستند که در رشد گسترده آن نقش کارساز ایفا کردهاند. از جمله میتوان از حمید قنبری و جمشید شیبانی یاد کرد که هر دو تحصیلکرده هنرستان هنرپیشگی بودند و ترانهخوانی را با پیشپردهخوانیهای تئاتری آغاز کردهاند. حمید قنبری خود میگوید که میخواسته است با خواندن قطعات تازهای که آنها را نشاطانگیز مینامیدند، تنوعی در موسیقی روز به وجود بیاورد.
ترانههای نشاطانگیز
نخستین خوانده نشاطانگیز او از این دست ترانه «لاپالوما»ی اسپانیایی بود که پرویز خطیبی بر روی آن شعر فارسی نهاده بود. جمشید شیبانی ولی از دوبله آهنگهای خارجی چیزی نمی گوید بلکه میگوید که او ملودیهای ایرانی را با ریتمهای فرنگی پیوند میزده است و همین کار خود را پایهای برای موسیقی پاپ ایرانی میداند.
شیبانی چندی بعد به آمریکا رفت و پس از چند سال با دست پُر از ترانههای ترکیبی بازگشت. این آهنگها که در آمریکا ساخته و پرداخته و با یک ارکستر نسبتا بزرگ اجرا شده بود در پنج صفحه گرامافون به ضبط در آمده است.
به هر تقدیر، حمید و جمشید شاید بیآنکه خود بدانند راهی را که بدیعزاده گشوده بود هموارتر ساخته و زمینه را برای رشد و باروریهای آینده موسیقی پاپ ایرانی فراهم آوردند. چهاردهم تیرماه سال جاری برابر با سالمرگ جمشید شیبانی است و مناسبتی پیش می آورد که به زندگی و کار او در حوزه موسیقی پاپ دقیقتر نگاه کنیم.
جمشید شیبانی در سال ۱۳۰۱ در تهران زاده شد و از جوانی وارد هنرستان هنرپیشگی شد. او در آغاز کار پیش از اجرای تئاتر پیشپرده میخواند. هنوز جوان بود که نمیدانیم با چه نیتی به ایالات متحده آمریکا رفت و در شهر فرشتگان اقامت گزید. او با آشناییهای دوستانه با اهل سینما و ستارگان خوشچهره و معروف پایههای شهرت خود را محکم ساخت.در کنار این آشناییها همانطور که خواست قلبی او بود به کار ارتباط جمعی پرداخت و در نقش خبرنگار با هنرپیشگان آشنای خود گفتگو با عکس و تفصیلات انتشار میداد. او برای انتشار مصاحبههای خود از روزنامههای داخل ایران کمک گرفت از جمله با مجله «تهران مصور» قراردادی برای ارسال مرتب خبرهای هنری منعقد کرد. او در واقع میان دو حرفه پلی زده بود و جامعه غالبا بیخبر مطبوعات ایران را نیز از مسائل فرهنگی و هنری در دنیا آگاه میکرد.
روزنامهگار ترانهساز
جمشید شیبانی در سفر بازگشت به ایران دارای دو حرفه شده بود. خبرنگاری و بازیگری و کار سومی نیز به مرور نظر او را جلب کرد. ترانههای پاپ تازه در ایران شناخته میشدند و جمشید تصمیم گرفت در این کار نقش فعال ایفا کند. او و حمید قنبری هر دو زیر عنوان ترانههای نشاطانگیز به ساخت و پرداخت ترانه پرداختند. ترانههای جمشید بیشتر آهنگهای خارجی بود که پرویز خطیبی بر روی آنها شعر فارسی مینهاد و قنبری بیشتر پیشپردهها را ترانه میکرد. یکی دو سال پیش از انقلاب، جمشید شیبانی از نو به آمریکا مهاجرت کرد و برای همیشه در آنجا ماند ولی کار و فعالیت هنری را به زمین نگذاشت. انجمن موسیقی ایران را در لس آنجلس پایه گذارد که شاگردان برجستهای نیز از آن بیرون آمدند. از جمله میتوان از خواننده خوشصدا فائزه یاد کرد که صدایی بس شبیه به صدای دلکش دارد و مجموعه ترانههای او را بازخوانی کرده است. از سوی دیگر کار تحقیقاتی روی موسیقی سنتی ایران را ادامه داد.
در سالهای پس از انقلاب دو بار دیگر فرصت دیدار جمشید شیبانی را به دست آوردیم. یک بار در آمریکا و بار دیگر در لندن در جشنوارهای که بنیاد توس برگزار میکرد. نظرات او را درباره موسیقی سنتی و پاپ ایران جویا شدیم. نظر او در هر دو سفر این بود که موسیقی سنتی با آنکه معتبر و محترم است ولی جای موسیقی پاپ را نمیگیرد هر کدام از آنها جایگاه ویژه خود را دارد. در هر دو سفر به این نکته نیز اشاره کرد که این موسیقی سنتی اصولا مال خانواده ماست. او حلقهای بود از زنجیره منسوبان خاندان هنر. نوه میرزاعبدالله و خواهرزاده احمد عبادی بود. از سوی دیگر پدرش عنایتالله شیبانی نیز از بانیان تئاتر ایران به شمار میرفت.
ترانه مردمی
برنامههای اولیه شیبانی بیشتر متنهایی است که بر روی تانگوها و فوکستروتهای فرنگی نهاده شده. اولین آنها «بی تو» نام دارد. ترانههای دیگر او با این عناوین انتشار یافته است: دخترک گلفروش، پسرم و سیمینبری که این آخری هنوز جاذبه خود را حفظ کرده و ورد زبان همگان است.آهنگ ترانه را خود جمشید شیبانی ساخته و ابراهیم صفایی بر آن شعری نهاده است:
از ماه و گُل زیباتری آری
همچون پری افسونگری آری
دیوانه رویت منم، چه خواهی دگر از من
سرگشته کویت منم، نداری خبر از من
سیمین بری گُل پیکری آری
از ماه و گل زیباتری آری
جمشید شیبانی ما را به شنیدن خاطرهای از گذشته نیز میهمان کرد. نوبت ترانهخوانی جمشید در برنامه رادیو بین دو برنامه قمرالملوک وزیری و ملوک ضرابی قرار گرفته بود. جمشید با قد و بالایی رعنا و صورتی زیبا از محبوبیت بسیار در میان زنان برخوردار بود. پیش از اجرای برنامه هر سه خواننده در کنار هم آماده رفتن به استودیو بودند که ملوک ضرابی با طنز ویژه خود خطاب به جمشید میگوید: «بیرون با دخترها دانس میکنی آوازترو برای ما میخونی؟!» شیبانی در پاسخ میگوید: «آخه خانم من با این هیکل چاق شما چه جوری با شما برقصم؟!»