روز شنبه ۲۴ تیرماه در ایستگاه مترو شهر ری تهران بین یک مرد ۴۶ ساله به نام اصغر نحویپور و یک آخوند به نام خلیل ذوالفقاری یک درگیری رخ داد که در نهایت فرد معمم بر اثر ضربات یک جسم تیز مصدوم شد و به بیمارستان انتقال یافت و پس از دخالت پلیس، اصغر نحویپور با دو گلوله از ناحیه پا هدف قرار گرفت ولی جراحت و خونریزی او آنقدر شدید بود که به روایتی قبل از رسیدن اورژانس، و در روایتی دیگر در آمبولانس، جان خود را از دست داد.
این خبر به سرعت در صدر خبرهای رسانههای اجتماعی قرار گرفت، اما با انبوهی از روایات متفاوت و متناقض که همچنان در نبود رسانههای معتبر و مستقل و همچنین نبود دستگاه انتظامی و قضایی مستقل و درستکار، زوایای مختلف این ماجرا مبهم مانده است.
رسانههای حکومتی نوشتند که یک فرد از «اراذل و اوباش» در حالی که مست بوده با چاقو به تعدادی از مسافران حمله و آنها را که تعدادشان حدود ۱۵ نفر بود زخمی کرده و پلیس برای بازداشت او تیراندازی کرده که «مهاجم به هلاکت رسید.»
ساعاتی بعد از حادثه هادی تمهیدی، معاون فرمانداری شهرری در گفتگو با رسانهها اعلام کرد، در حادثهی مترو شهر ری، درگیری لفظی به علت «امر به معروف» بوده که به درگیری فیزیکی میانجامد و روحانی با سلاح سرد مضروب میشود و پس از آن پلیس وارد عمل شد و زمانی که فرد ضارب مقاومت کرده، به او تیراندازی شد و فرد ضارب فوت کرد.
روایتهای متناقض از ماجرا
صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم دست به کار میشود و حسینی بای به عنوان خبرنگار به محل حادثه اعزام میرود و تلاش میکند تا گزارش ماجرا را به اصطلاح از زبان شهروندان به شکلی منعکس کند که ماجرای «امر به معروف» به تصویر کشیده شود، و مردم هم اصرار او را مبنی بر اینکه «ضارب» به آنها حمله کرده، تأیید کنند. اما انتشار پشت صحنه گفتگوی او با مردم نشان داد که ماجرا چیز دیگری بوده و اصغر نحویپور به مردم کاری نداشته و به گفته برخی از مصاحبه شوندگان، حاضران از درگیری وحشت کرده و فرار میکنند. به این ترتیب پیدا کردن شاهدی که بتواند همه ماجرا را دقیق و از اول تا آخر توضیح دهد، مشکل میشود.
روز یکشنبه ۲۵ تیر غلامحسین غیبپرور، رییس سازمان بسیج برای ملاقات با ذوالفقاری به بیمارستان میرود و میگوید، وظیفه دستگاههای مختلف و خصوصا دستگاه قضایی زمینهسازی و حمایت از آمران به معروف وناهیان از منکر است.
رییس بسیج ماجرا را حتی ناموسی عنوان میکند و میگوید: «نباید اجازه داد متجاهران به نوامیس مردم گستاخانه به حقوق مردم تجاوز نکنند».
در عین حال در این ملاقات ذوالفقاری، آخوندی که حکومت اصرار دارد بگوید که وی مشغول امر به معروف بوده، تعریف میکند: «در مترو شهر ری منتظر قطار بودم که ناگهان یک وسیله تیز به گردنم خورد و افتادم، با هیچ کسی هم حرف نزدم، روی زمین افتاده بودم که فردی از پشت سر با صدایی رسا و بلند فریاد جانم فدای ایران سر میداد و میخواست گردنم را بزند. آن فرد با تیغ موکتبُری به من حمله کرد و گردن و پهلو و چند نقطه از بدنم را مورد اصابت قرار داد، روی گردنم افتاد و اگر دو نفر جوان به من کمک نمیکردند، کارم تمام میشد و سرنوشت طور دیگری رقم خورده بود. من فرار کردم و به اتاق نگهبانی رفتم و چند دقیقه بعد صدای شلیک گلولهای را شنیدم».
در حالی که ذوالفقاری در این مصاحبه به صراحت میگوید «با هیچ کس حرفی نزده» خبرگزاریهای رسمی از جمله مهر نوشتند که امام جماعت ۴۷ ساله مسجد محله «دیلمان» از محلات ری است و در پی «امر به معروف و نهی از منکر» و بر اثر حمله فرد میانسالی که «حالت عادی نداشت»، از ناحیه صورت، گردن و پشت مجروح شد.
اظهارات آخوند مضروب
ماجرا به اینجا ختم نمیشود و دوشنبه ۲۶ تیرماه ذوالفقاری در گفتگو با خبرگزاری حوزه علمیه «رسا» تأکید میکند: «بنده افتخار میکنم که در مسیر احیای امر به معروف و نهی از منکر آسیب ببینم و حتی جان دهم، اما لازم است که بگویم حادثه مترو شهر ری ربطی به امر به معروف و نهی از منکر نداشت هرچند لباس روحانیت خود نشانه امر به معروف است».
در حالی که خود آخوند مضروب اصرار دارد که موضوع امر به معروف نبوده، حکومت تلاش میکند تا با ترفند همیشگی «مظلومیت» و «مظلومنمایی» این حمله را به موضوع «امر به معروف» ربط دهد. این در حالیست که جامعه به هر حال نسبت به گشتهای ارشاد و مأموران امر به معروف و نهی از منکر حساسیت آمیخته به انزجار دارد.
ظاهرا شاخکهای «جامعه روحانیت مبارز» بهتر به کار افتاد زیرا غلامرضا مصباحیمقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز در گفتگو با ایلنا خبر داد که این جامعه در این باره جلسه برگزار کرده و وظیفه خود میداند نسبت به این اخبار حساسیت داشته باشد و در مورد آن گفتگو کند. دلیل آن روشن است: به هر دلیلی، فردی از صنف روحانیت و آخوندها مورد حمله قرار گرفته است. مصباحیمقدم در تأیید این ادعا که صنف روحانیت هدف حملهی مردم عادی است، تاکید کرد: «متاسفانه حادثه مشابهی در جای دیگر نسبت به شخص روحانی دیگری رخ داده است و این مسائل غیرقابل تحمل است و باید مورد واکاوی قرار گیرد و ریشه آن خشکانده شود».
همزمان بهمن امیری، فرمانده انتظامی خراسان رضوی خبر ضرب و شتم یک آخوند در مشهد توسط هشت نفر از مردم نیشابور را تایید کرد و گفت عاملان آن مورد پیگرد قرار گرفتهاند.
ممانعت از برگزاری مراسم تشییع اصغر نحویپور
پس از این ماجرا به خانواده نحویپور گفته شد که پیکر او را روز دوشنبه تحویل میدهند، اما زمانی که خانواده مراجعه میکنند از تحویل جسد خودداری شد و پلیس امنیت، علاوه بر اینکه از چاپ اعلامیههای درگذشت او جلوگیری کرد و حجلههای وی را نیز جمع کرد، اعلام شد مسجد محل طبق دستور، حاضر به برگزاری مراسم ختم نشده است. نیروهای امنیتی در آخرین تماس با خانواده نحویپور اعلام کردند نباید تشییع جنازه برگزار شود و عکسهایی هم که از مراسم تدفین او منتشر شد تنها نشان میداد که اقوام و اطرافیان او بر مزارش هستند.
دیگران چه میگویند؟ ضارب مقتول چه میگفت؟
اما در روزهای بعد روایتی متفاوت از آنچه حکومت و آخوند ذوالفقاری عنوان میکردند مطرح شد. از این قرار که نحویپور قبل از ورود به گیت مترو متوجه رفتار تند و زننده ذوالفقاری با یک دختر جوان به خاطر حجاب میشود. او در حمایت از این دختر از این روحانی میخواهد که رفتار و لحن خود را اصلاح کند که روحانی با نحویپور به تندی برخورد میکند و میگوید: «تو دخالت نکن، تو خودت هم مشکل داری، خجالت نمیکشی یقه پیراهنت بازه!»
با توهین روحانی، درگیری لفظی بین این دو تشدید میشود، در این حین، دختر محل را ترک میکند و روحانی خطاب به مقتول میگوید: «میدم پدرت رو دربیارن…!» و توهینهای متقابل بیشتر میشود.
این رفتار روحانی، موجب عصبانیت شدید مقتول شده و او از بساط یکی از دستفروشان مترو، یک کاتر برمیدارد و از پشت به ذوالفقاری حمله میکند، پس از درگیری و زخمی کردن روحانی، نحویپور عمامه وی را در دست میگیرد و با فریاد میگوید: «من بچه ایرانم، از هیچ چیز نمیترسم، ما خسته شدیم از دست اینها، این چه مملکتیه آخوندا درست کردن؟ این چه اسلامیه که این آخوندا آوردند؟»
در تصاویری که پس از حادثه منتشر شد مشخص بود که نحویپور با وسیلهای تیز ضرباتی را هم بر سینهی خود زده است.
واکنش شهروندان و انتقاد از رفتار نیروی انتظامی
این رویداد بازتاب گستردهای در رسانهها و فضای مجازی داشت. گروهی عنوان کردند که او قصدش ضربه به روحانیت بوده و گروهی از او به عنوان یک فرد شجاع و میهندوست نام بردند که یک آخوند را به خاطر فضولیهایش تنبیه کرده است.
گروهی دیگر نیز ضعف پلیس را در برخورد با فردی که سلاح گرم همراه نداشته مورد انتقاد قرار دادند. ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار در توییتی نوشته «آیا دستگیر کردن متهم واقعاً ممکن نبود؟ آیا او در حال گریختن بود؟ آیا واقعاً شلیک مستقیم و مرگ سزای این جوان بود؟»
کاربری با نام دوات آنلاین نوشته «یکی از بستگان اصغر هم ما و هم قاضی فیلمهای دوربینهای مترو را خواستهایم ولی گفتهاند دوربینها خراب بودند!» او همچنین نوشته «ماموری که به اصغر شلیک کرده بازداشت است؛ با توجه به فوت پدر و مادر اصغر، برادرش از مامور شکایت کرده و پیگیر پرونده است».
به تدریج بیوگرافی اصغر نحویپور در رسانهها منتشر و معلوم میشود که او نه نه از «اوباش و چاقوکش» بوده و نه جواب آزمایشهای پزشک قانونی نشان داد که در حین حادثه مواد مخدر یا الکل مصرف کرده است. او یک ورزشکار بوده، مربی بدنسازی و کیک بوکسینگ. حتی تصاویری از او منتشر شد که در جمع دوستانش شعر و ترانه میخواند و علاقمند به هنر بوده است.
گرچه ابعاد مبهم این ماجرا آشکار نشده و حتی تکلیف فیلمهای ضبط شده توسط دوربینهای مستقر در ایستگاه مترو شهر ری مشخص نیست، اما از اشاره شهروندان و مسائلی که در فضای مجازی و واقعی دهان به دهان میگردد، پیداست که در برخورد نیروی انتظامی با اصغر نحویپور کوتاهی صورت گرفته و هیچ کدام از روایتها نمیتوانند تیراندازی به سوی وی را توجیه کنند چه برسد به اینکه او بر اثر تیراندازی جان خود را از دست بدهد. از آنجا که نحویپور به سلاح گرم مجهز نبود، نیروی انتظامی میتوانست با شیوههای دیگری او را آرام کرده و چاقو یا تیغ موکتبری را، اگر هنوز در دست وی میبود، خنثی کند. در حالی که فیلم نشان میدهد که وی عمامه و احتمالا عبای آخوند مربوطه را در دست دارد!
در این میان علی مطهری، پیشاپیش به کسوت قضات درآمده و اعلام کرده است که حکم ضارب آخوند مترو شهر ری اعدام بود!
کاربران زیادی با هشتگ #متروی_شهرری در این باره نظر دادهاند و حتی بحث به جدالهای جناحی هم رسیده است. گروهی نیز عنوان میکنند نباید چون مضروب حادثه یک آخوند بوده الزاما از ضارب حمایت کرد. گروهی هم که بیشتر هوادار احمدینژاد هستند به کنایه نوشتهاند: «الان میگویند چاقو در دولت احمدینژاد ساخته شده است!»
اما چند نکته وجود دارد که این حادثه غمانگیز را که بار سنگین آن را خانوادهی نحویپور و بازماندگان وی بر دوش میکشند، به یک مضمون سیاسی و اجتماعی تبدیل میکند:
چرا حکومت و رسانههای وابسته اصرار دارند موضوع «امر به معروف» را بزرگ کرده و در مرکز حادثه قرار دهند؟
چرا خلیل ذوالفقاری برخلاف حکومت و رسانهها، موضوع «امر به معروف» را انکار میکند؟
آیا واقعا دختری که در برخی روایتها به او اشاره میشود وجود داشته؟ اگر روایت او شنیده شود، کدام یک از این خبرها تایید میشود؟ آیا اصلا جان این دختر، در صورت وجود داشتن، برای اینکه به شرح ماجرا بپردازد، در امان است؟!
آن دو جوان که ظاهرا ذوالفقاری را از دست اصغر نحویپور نجات دادهاند، به عنوان شاهدان مهم حادثه کجا هستند؟ آیا پلیس روایت آنها را شنیده است؟
این نیروی انتظامی در کجا آموزش دیده که بدون هیچ تلاشی برای دستگیری «ضارب» به آسانی به سوی او که فقط در حال حرف زدن و یا فریاد است، شلیک میکند و او را به قتل میرساند؟!
بی کفایتی نیروهای انتظامی در برخورد با شهروندان و همچنین افزایش حمله به آخوندها در شهرهای مختلف، حکومت اسلامی را باید بیش از پیش به فکر بیندازد.
اوضاع اقتصادی، سرکوبها و محدودیتهای مختلف، دخالت انواع و اقسام گشتهای ارشاد و نیروهای انتظامی و لباسشخصیها که هر روز زندگی مردم را بر آنها تلخ میکنند، نشانههای خشنی را از به لب رسیدن جان مردم به نمایش میگذارد که هیچ سرکوبی نمیتواند در برابر سرریز شدن آن بایستد. ورقی که امروز از آخوند «مضروب» حمایت میکند میتواند به سود «ضاربان» برگردد.