صادق خلخالی یک قاتل بود

- خلخالی:‌ در شب 24 بهمن ماه 1357 در مدرسه رفاه من تعداد 24 نفر را محکوم کرده بودم که به علت دخالت‌ها فقط دستور اعدام چهار نفر یاد شده- یعنی نصیری ،خسروداد، ناجی و رحیمی- را صادر کردم. آنها در پشت بام مدرسه رفاه اعدام شدند و این اولین اعدام ما بود. البته من با خون دل سرانجام توانستم همان 24 نفر را به تدریج اعدام کنم!
- رویدادها و احکام خلخالی در کردستان و ترکمن‌صحرا به کنار، آیا فاطمه صادقی خاطرات پدرش را هم نخوانده است؟!

پنج شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۶ برابر با ۲۴ اوت ۲۰۱۷


روشنک آسترکی – فاطمه صادقی، دختر صادق خلخالی، در مصاحبه‎ای با  شماره ۴۴ ماهنامه «اندیشه پویا» به جزییاتی از زندگی پدرش اشاره کرده و به اظهار نظر در مورد شخصیت پدرش، حاکم شرع پس از انقلاب سال ۵۷ در ایران، پرداخته است.

فاطمه صادقی در بخشی از این مصاحبه گفته است: «بابای من دستور مرگ داده اما دزدی نکرده است» و همین طور گفته است: «پدر من سختگیر بود ولی خشن نبود.»

صادق خلخالی از نزدیکان آیت‌الله خمینی و نخستین حاکم شرع بعد از انقلاب ۵۷

این سخنان تا جایی که به بازتاب لایه‌های عاطفی و روانی  فرزندی نسبت به پدرش مربوط می‌شود، قابل پذیرش است. دفاع دختری از پدر خود و اینکه او را نمونه همه خوبی‌ها و حتا قهرمان زندگی خود ببینید چندان عجیب نیست اما  به‎این شرط که اظهار نظرها و دفاع کردن‌ها از صحنه سیاسی و تاریخی خارج باشد و داوری و نگاه فرزند نسبت به پدر وارد حوزه و حیطه‌ی سیاسی نشود.

با توجه به‎ اینکه در ایران کمتر نشریه‌ای مستقل است و هر نشریه‌ای، و به تبع آن، هر مطلبی آدرسی دارد، این سخنان را نمی‌شود صرفا در حوزه روان‌شناسی خصوصی افراد دید بلکه یک موضع‌گیری است که وسط معرکه سیاسی عنوان شده است.

با این شرایط اگر پاسخی مبتنی بر حقایق تاریخی به آنچه در پس این حس عاطفی بیان شده، داده نشود در آن صورت مجوزی پیدا می‌شود که همه قتل‌ها و همه قاتل‌ها توسط وابستگان قاتل با تکیه بر ویژگی‌های آن شخص در حوزه خصوصی، تبرئه شود.

در پاسخ به جملات یادشده از فاطمه صادقی در بالا، باید گفت: بابای شما فقط «دستور مرگ» نداده بلکه بابای شما یک قاتل بود! چرا که اگر مساله تنها «صدور حکم مرگ» می‌بود می‌شد مساله را اینطور دید که یک قاضی مطابق با احکام و قوانین موجود، عمل یا اقدامی‌ را جنایت ارزیابی کرده و حکم اشد مجازات یعنی مرگ را برای مجرم صادر کرده است. اما در مورد صاق خلخالی بحث این نیست که به عنوان قاضی «حکم مرگ» صادر کرده و چون در عین حال «دزدی» هم نکرده پس در نتیجه قاضی پاکی بوده بلکه تمام مساله ‎این است که خلخالی در عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی، در هر دورانی از تاریخ که می‌بود، یک قاتل و یک جنایتکار است. همان‌گونه که همه‌ی قضات و حاکمان رژیم‌های توتالیتر هستند. رژیم‌هایی که جرم محکومان‌شان، مخالفت با آنها بوده است!

خلخالی مورد عنایت و ارادت اصلاح‌طلبان بود

اصلاح‌طلبان در این سال‌ها با تکیه بر قدرت رسانه‌ای کوشیده‌اند شخصیت نیروهای اصلی خود را مطابق با استاندارد مورد قبول روز جامعه بازسازی کنند؛ در این راه فرزندان آنها نیز بسیار کوشا هستند. آنها می‌کوشند چهره‎ای قدیس‎گونه و فرشته مآب از جناح «چپ» انقلابیون، یعنی همان‌هایی که تندروترین جناح انقلاب بوده‌اند، ارائه دهند. همان‌هایی که کم فردی در بین‌شان هست که دستش به خون آلوده نباشد.

محمدصادق صادقی گیوی، معروف به صادق خلخالی که عضو مجمع روحانیون مبارز بود و زمانی یکی از قدیمی‌ترین گروه‌های چپ‌گرای ایران، حزب توده، از او هم در انتخابات نخستین مجلس پس از انقلاب و نخستین انتخابات ریاست جمهوری پشتیبانی کرده بود، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ از محمد خاتمی حمایت کرد.

خلخالی از حامیان اصلاح‌طلبان بود و آنها نیز به خلخالی ارادت داشتند

فاطمه صادقی در گفتگو با «اندیشه پویا» درباره حمایت پدرش از محمد خاتمی گفته است: «پدرم خیلی طرفدار خاتمی بود. فضای خانه ما این بود که باید به خاتمی رأی داد. پدر من هم خیلی طرفدار خاتمی بود. آن شب تصادفا همه دور هم جمع بودیم که صحبت از انتخابات شد. من گفتم رأی نمی‌دهم و دلایل خودم را برای رأی ندادن داشتم. خیلی هم تند بودم. مهمانی تمام شد و پدرم هم شب به قم رفت. صبح فردا من هنوز خواب بودم که تلفن کرد. تعجب کردم چون بابا خیلی کم تلفن می‌کرد مگر کار خیلی واجبی داشت. گفت من به عنوان پدر از تو خواهش می‌کنم به خاتمی رأی بدهی. واقعاً قصد رأی دادن نداشتم اما گفتم چشم فقط برای برآورده کردن خواهش شما می‌روم. »

از سوی دیگر مجمع روحانیون مبارز پس از مرگ صادق خلخالی بیانیه‌ای صادر و او را «عالم ربانی و روحانی مجاهد» که «شمشیر برّان و سربازی آماده برای انقلاب بود» خطاب کرد. در بخشی از بیانیه تسلیت مجمع روحانیون مبارز برای صادق خلخالی آمده است: «نام او با تاریخ انقلاب آنچنان گره خورده است که از ایشان شخصیتی ماندگار به جای نهاده که هرگز از خاطره تاریخ و زمان زودوده نخواهد شد. وفاداری، اخلاص و پایبندی به اصول و آرمان​‌های امام​ خمینی از لحظه​‌های آشنایی او با پیر و مراد خویش و نیز جدیت و قاطعیت و شکست​‌ناپذیری ایشان در روزهای سخت و بحرانی و سرنوشت‌​ساز سال‌​های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی، نشانگر اوج ایمان و ارادت او به رهبری انقلاب اسلامی ‌و تعهد و مسوولیت‌​شناسی او نسبت به اصول و نظام نوپای اسلامی‌ بود.»

محمد خاتمی‌ نیز برای درگذشت صاق خلخالی پیامی صادر کرد و البته پیام رئیس مجلس وقت، حجت الاسلام مهدی کروبی، نیز نشان از ارادت ویژه او به صادق خلخالی داشت. در این پیام تسلیت آمده است: «خدمات و مجاهدات این روحانی عظیم‌القدر در دوران قبل و پس از انقلاب اسلامی  در صفحات زرین تاریخ پرشکوه انقلاب اسلامی‌ متجلی است.»

علاقه و ارادت مهدی کروبی به صادق خلخالی پیش از مرگ و در دوران انزوایش هم شامل حال او بوده به‌طوری که کیان ‌ارثی، داماد خلخالی و نماینده فریدونشهر و فریدن در مجلس شورای اسلامی در گفتگویی با روزنامه کیهان چاپ تهران از دلسوزی‌های مهدی کروبی نسبت به صادق خلخالی تقدیر کرده و گفته است: «کسی که در طول مدت بیش از یک دهه هیچگاه از حال خلخالی غفلت نکرد و از این خسته‌تن با نشاط و روح یادآوری می‌کرد، غیر از سنگ صبور انقلاب حضرت مستطاب حجت‌الاسلام‌ والمسلمین کروبی (رئیس مجلس وقت) که در تمام حالات از آن مبارز خستگی‌ناپذیر دلسوزی می‌کرد، نبود!…»

اصلاح‌طلبان در این سال‌ها توانسته‌اند هر فردی با کارنامه سیاهی از قتل و جنایت و تبهکاری مانند هادی غفاری را در هیات فرشته‌ای بیارایند. در این میان تنها کسی که از ترس واکنش جامعه به سراغش نرفته بودند صادق خلخالی بود اما اکنون خلخالی نیز می‌رود تا به عنوان نماد دهه‌ی نورانی* تطهیر و تبدیل به فرشته شود.

به نظر می‌رسد داشتن دستگاه تبلیغاتی قدرتمند، اصلاح‌طلبان را پرتوقع و مغرور کرده است اما واقعیت اینست که خلخالی نه به عنوان فرشته بلکه به مثابه یک قاتل جنایتکار، که بود، نماد اعدام‌های تمام‌نشدنی سال‌های پس از انقلاب و آن «دهه‌‌ی نورانی» برای اصلاح‌طلبان است که رهبران‌شان آرزوی بازگشت به آن را در سر می‌پرورانند.

فقط «دستور مرگ» صادر کرد؟

خاطرات صادق خلخالی به روشنی نشان می‌دهد او صرفا «دستور مرگ» صادر نکرده بلکه او قاتل و جنایتکاری بوده که اگر در دادگاهی صالح و عادلانه محاکمه می‌شد، وکلایش قطعا برای تخفیف مجازات وی به اختلال روحی و فکری وی استناد می‌کردند.

بعد از آنکه آیت‌الله خمینی حکم قضاوت شرع و دادگاه‌های انقلاب را به صادق خلخالی داد، نام او با سرعت بر سر زبان‌ها افتاد. خلخالی در خاطرات خود می‌گوید: «حکم خمینی را پذیرفتم و داد مستضعفان و ملت مظلوم در طول تاریخ را از مستکبرانی مانند هویدا و خسروداد و ربیعی و رحیمی ‌و پاکروان، مقدم و نصیری و مهندس ریاضی و خلعتبری و صدها سپهبد و سرلشکر و ساواکی و خوانین گردن کلفت و دیگر مفسدین فی‌الارض را به وجه احسن گرفتم و آنها را به پای میز محاکمه کشاندم و به جزای عمل‌شان رساندم.»

صدها نفر از ارتشی‌ها، مقامات حکومت پهلوی و فعالان سیاسی از جمله در کردستان و ترکمن‌صحرا به فرمان خلخالی خلخالی و به فجیع‌ترین شکل ممکن اعدام شدند

خلخالی این سخنان را در قالب خاطراتش سال‌ها پس از ارتکاب به قتل‌های فعالان سیاسی و مقامات حکومت پهلوی در سال‌های نخست پس از انقلاب و دهه شصت گفته است. در نتیجه استدلال او باید پخته‌تر از آن فکری باشد که حین انجام اعدام‌ها داشته اما در همین خاطرات هم نشان می‌دهد چگونه بر پایه‌ی عقیده و ایمان، حکم قضایی علیه کسانی صادر کرده که جرم‌شان یا کار و خدمت در قبل از انقلاب بوده یا مخالفت با نظام تازه به قدرت رسیده و یا فقط داشتن یک عقیده‌ی دیگر.

این خاطرات اگر حکم دفاعیه‌ی اندیشیده شده او را داشته باشد باز هم به اندازه کافی گویای ابعاد جنایتکارانه‌ی اقدامات صادق خلخالی است. «داد مستضعفان» و «ملت مظلوم در طول تاریخ» را چگونه می‌شود با اعدام خسروداد و چند سرلشکر و سپهبد گرفت؟ «داد مستضعفان در طول تاریخ» چه ربطی به محاکمه و اعدام بلندپایگان رژیم گذشته داشت؟ چگونه می‌شود با تکیه بر این کلیات، ارتش یک کشور را از هم پاشاند و امیران آن را به جوخه اعدام سپرد؟

واقعیت اینست که خلخالی بر اساس همین اختلال فکری، صدها نفر را به اتهام واهی «مفسد فی‌الارض» محاکمه و اعدام کرد. دلیل او برای «مفسد فی‌الارض» دانستن این قربانیان چه بوده است؟

بر اساس آنچه در خاطرات صادق خلخالی آمده، او یک فرمول ساده داشته: سیستم [حکومت پهلوی آن هم پس از تبعید خمینی از ایران]، سیستم جور بود و «هر کس عمله آن بوده مفسد فی‌الارض است» و باید بمیرد: «من عقیده داشتم و حالا هم معتقدم که تمام وکلای مجلسین شورا و سنا و همه استانداران و روسای ساواک و شهربانی که از سال ۴۲ به بعد و پس از تحریم امام بر سر کار بودند محکوم به اعدام می‌باشند در حالی که عده انگشت شماری از آنها اعدام شدند.»

این، قضاوت خلخالی و در واقع حکم از پیش صادرشده‌ی او برای همه افرادی است که قرار بوده محاکمه شوند. گذشته از اینکه اصول آیین دادرسی و قوانین موضوعه همان زمان ایران رعایت نشده بلکه خلخالی حتا در  حد متعارف نیز قائل به «قضا» نبوده بلکه به عنوان یک انقلابی- اسلامی دوآتشه با حکمی که پیشاپیش صادر کرده بود، قربانیان خود را به کام مرگ می‌فرستاد. وی پس از سال‌ها نیز نه تنها از جنایات خود پشیمان نشد بلکه نسبت به ‎اینکه چرا کم اعدام کرده تاسف می‌خورد.

خلخالی در خاطرات خود می‌گوید: «در شب ۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۷ در مدرسه رفاه من تعداد ۲۴ نفر را محکوم کرده بودم که به علت دخالت‌ها فقط دستور اعدام چهار نفر یاد شده- یعنی نصیری ،خسروداد، ناجی و رحیمی- را صادر کردم. آنها در پشت بام مدرسه رفاه اعدام شدند و این اولین اعدام ما بود. البته من با خون دل سرانجام توانستم همان ۲۴ نفر را به تدریج اعدام کنم»!

آیا فاطمه صادقی که به گفته‌ی خودش خبر ندارد در کردستان چه اتفاقی افتاده و جنایات خلخالی را با «شرایط انقلابی» توجیه می‌کند، خاطرات پدرش را هم نخوانده است؟!

او در بخش دیگری از خاطراتش می‌گوید: «افرادی که در دادگاه‌های انقلاب با حکم این جانب اعدام شدند از مهره‌های اصلی دستگاه نظام شاهنشاهی بودند و من هیچ‌گونه رحمی ‌به آنها نکردم زیرا ترحم بر پلنگ تیزدندان ستم‌کاری بود بر گوسفندان! من رنج حرمان ملت ایران را که به دست همین سفاکان بر آنها تحمیل شده بود دیده بودم.»

خلخالی مدعی است این افراد «کشاورزی و دامداری و صنعت مملکت را به نابودی کشاندند». این «کیفرخواست» خلخالی علیه امرای ارتش ایران و وزرایی است که به فرمان او به قتل رسیدند. او همچنین ادعا می‌کند: «این عاملین فساد با اسلام و قرآن مخالف بودند و ارتشی می‌خواستند که در داخل ایران ملت را سرکوب کند و در عمان و مسقط و ظفار، اعراب مسلمان را به خاک و خون بکشد.» او از ارتش انتقام می‌گرفت. اقدامات او به حدی تند و با عطش همراه بود که در اعدام شمس تبریزی، فرمانده لشکر زرهی اهواز، آیت‌الله خزعلی معترض او شده و گفته بود «عجله کرده‎ای». همچنین او بدون برگزاری دادگاهی و یا حتی تفهیم اتهام به بسیاری از مقامات و وزاری حکومت پهلوی مانند محمدرضا عاملی تهرانی، که پرونده‌ی سینما رکس آبادان را پیگیری می‌کرد، آنها را به کام مرگ فرستاد. او نسلی از ارتشی‌ها و وزار و کارشناسان ایران را برانداخت که جمهوری اسلامی هنوز با گذشت چهار دهه از انقلاب ویرانگرش، از تربیت و پرورش چند نفر مانند آنها عاجز و درمانده است.

خلخالی روند قضایی را ضروری نمی‌دانست

برخلاف آنچه برخی معتقدند، بررسی اعمال و اعدام‌های خلخالی به حال و هوای زمانه و مقتضای آن روزگار و مصالح انقلاب اسلامی برنمی‌گردد بلکه به طرز فکر او مربوط است؛ طرز فکری که به شدت تبهکارانه بوده و برای از میان برداشتن هر آن‌کس که تشخیص می‌داده، به روند قضایی نیازی نداشته است.

جالب است در حالی که عده‎ای برای امیرعباس هویدا وکیل فرانسوی استخدام کرده بودند که در دادگاه از او دفاع کند اما آن وکیل در راه‎ سفر به ایران شنید که هویدا کشته شده است. حتا خود انقلابیون هم نمی‌توانستند مانع از عطش خلخالی به اعدام و کشتار شوند. خودش در خاطراتش اذعان می‌کند که: «در محاکمه بعضی از افراد توصیه‌هایی به من می‌شد، اما صبح که ازخواب بیدار می‌شدند خبردار می‌شدند که من آنها را اعدام کرده‌ام.»

به اصطلاح دادگاه امیرعباس هویدا بدون حضور وکیل مدافع

ابوالقاسم سرحدی‌زاده، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ‌و وزیر سابق کار و امور اجتماعی، در مصاحبه با جام جم گفته است: «یکی از نگهبان‌های پزشکی قانونی برای شهیدبهشتی نامه نوشته بود که در یک شب که من در اینجا نگهبان بودم از دادگاهی که مسئولیت آن با مرحوم آقای خلخالی بود چهار نفر اعدامی ‌را برای ما فرستادند که آنجا بماند تا صبح ببرند و دفن کنند. این چهار جنازه را در سردخانه گذاشتیم نیمه‌های شب از محل نگهداری جنازه‌ها سر و صدایی آمد دیدم یکی از این اعدامی‌ها هنوز نیمه ‌جان است و من به سرعت با آقای خلخالی تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم و آنها هم شبانه دو سه نفر را فرستادند، فرد نیمه‌جان را با تیر زدند و رفتند ما هم که در ترس و واهمه از آن مامورین بودیم هیچ‌ عکس‌العملی نشان ندادیم.» فاطمه صادقی این عبارات را نخوانده است؟!

ابوالفضل توکلی  نیز در مصاحبه با خبر آنلاین می‌گوید خلخالی حکم اعدام خود را هم امضا کرده بود: «بچه‌های ما در زندان قصر یک روز حکم اعدام عده‌ای را تایپ کرده و نزد خلخالی می‌برند، بین این احکام اعدام، حکم اعدام خود خلخالی را هم قرار می‌دهند، خلخالی حتی حکم اعدام خودش را هم امضا کرده بود.» فاطمه صادقی این را هم ندیده است؟!

در پایان باید به این نکته اشاره کرد که فاطمه صادقی در گفتگوی خود با «اندیشه پویا» با دلخوری از اینکه پدرش را «دزد» نامیده‌اند سخن می‌گوید و پافشاری می‌کند که او «دزد» نبوده است! گذشته از طنز سیاه و تلخ این ادعا در رابطه با اعدام‌هایی که به فرمان خلخالی صورت گرفت، باید گفت تا کنون موضوع «دزدی» خلخالی مورد بررسی قرار نگرفته و باید دید در جریان اعدام افرادی که اموال‌شان نیز مصادره می‌شد، وی چه نقشی داشته است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=85761