مرد چهل سالهای که به او خفاش جادهها نام داده شده است تنها در مدت چهل روز به عنوان مسافرکش نه زن و دختر را سوار کرده، آنها را در بیابان مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار داده، پول و زینتآلاتشان را به سرقت برده است.
نخستین کسی که از خفاش به پلیس شکایت کرد بانویی است شصت ساله و آخرین شاکی نیز دختری است نوزده ساله. این نه تن از طبقات مختلف جامعه هستند و یک خانم پزشک نیز در میان آنها وجود دارد و همگی آنان در گفتگو با پلیس از قساوت قلب، بیادبی و بیرحمی راننده داستانها گفتهاند.
اولین کسی که از خفاش جادهها به پلیس شکایت کرد، خانمی بود شصت ساله که در فروردین ماه امسال با سر و وضع آشفته به مرکز پلیس هشتگرد در نزدیکی قزوین رفت و گفت؛ در قزوین سوار یک اتومبیل مسافربر شدم، در بین راه راننده که مرا مادر صدا میکرد به بهانه سوختگیری از مسیر اصلی خارج شد و در بیابان مرا از ماشین بیرون کشید و با تهدید به مرگ مورد تجاوز قرار داد و سپس پولها و زینتآلات و طلایم را دزدید.
هشتم اردیبهشت امسال نیز خانم میانسالی به پلیس نظرآباد کرج گفت: در میدان آزادی تهران سوار ماشین مسافربر شدم راننده بعد از طی مسافتی وارد بیابان شد، به زور و کتک به من تجاوز کرد، پول و زینتآلاتم را دزدید و هنگام فرار برای آنکه نتوانم نمره اتومبیل او را ببینم خاک به صورتم پاشید.
چند روز بعد دختر بیست و یک سالهای که با همین شیوه ربوده شده و مورد تجاوز قرار گرفته بود گزارش واقعه را به پلیس هشتگرد داد. دو روز پس از آن نیز دختر بیست سالهای با سر و وضع ژولیده و خاکآلود از تجاوز خفاش جادهها به پاسگاه نجمآباد شکایت نمود. روز بعد خانم دکتر چهل سالهای مورد تجاوز راننده حیوان صفت قرار گرفت.
در حادثه بعدی در بیابانهای روستای نجمآباد مردی که فریادهای زن چهل و پنج سالهای را که گرفتار خفاش شده بود شنید، به کمک او شتافت. این زن که روسری و کفش نیز به پا نداشت، گفت بعد از خروج از درمانگاه گرفتار خفاش خونآشام شده بوده است.
هشتمین طعمه خفاش زن چهل و شش سالهای بود که در مسیر بازگشت از خانه دخترش در تله او گرفتار شد و آخرین قربانی خفاش دختر نوزده سالهای بود که برای خرید از خانه خارج شده بود، گرفتار ارابه مرگ مرد جانی شد.
بدین ترتیب از آنجا که هیچ یک از قربانیان نتوانسته بودند شماره پلاک اتومبیل مرد جانی را به خاطر بسپارند و یا یادداشت کنند رئیس آگاهی نظرآباد، تیمی از کارآگاهان را به مرکز کنترل ترافیک راهور قزوین فرستاد تا دوربینهای اطراف محل سوار شدن قربانیان را مورد بازبینی قرار دهند. همچنین دوربینهای عوارض و مرکز پلاکخوان هم بررسی شد تا مشخصات و شماره پلاک اتومبیلهای سمند سفید که در ساعتهای اعلام شده در آن مسیر رفت و آمد داشتهاند کشف گردد. از اداره آگاهی تهران نیز خواسته شد اسامی مجرمان آزاد شده و سابقهدار از زندانهای استانهای البرز و آبیک را اعلام کنند.
اداره راه قزوین نیز مأموریت یافت تا شماره پلاک تمامی ماشینهای سمندی که در روزهای به خصوص از ناحیه عوارضی الموت یا قزوین ـ زنجان وارد قزوین شده بودند را شناسایی کنند. کارآگاهان مسیرهای مشکوک به کمین راننده سمند را تحت کنترل قرار دادند تا اینکه گزارشی از سرقت و آزار و اذیت یک زن جوان دریافت کردند. بدینترتیب به تعقیب اتومبیل سمند سفید پرداخته و سرانجام راننده فراری با شلیک گلوله مجروح و به دام افتاد، بعد به بیمارستان منتقل شد و تحت جراحی قرار گرفت.
قاسم که چهل و یک سال دارد دارای همسر و دو فرزند است، چند روز بعد به امید فرار از پنجره بیمارستان به پایین پرید و لگن خاصره او شکست و برای بار دوم مورد عمل جراحی قرار گرفت.
وی در شروع بازجوییها در بیمارستان به ربودن هفت زن و تجاوز به سه نفر از آنها اعتراف کرد. اما پس از معرفی وکیل در جریان محاکمه در شعبه اول دادگاه کرج منکر تجاوز شد و در مواجهه حضوری با شاکیان بدون اظهار پشیمانی فقط اتهام سرقت اموال آنها را به بهانه بیکاری و تنگدستی پذیرفت.
بدینترتیب هیأت قضایی از پزشکی قانونی خواستند درباره اظهارات زنان و دختران به دقت تحقیق شود و پس از تأیید اظهارات تکاندهنده سه نفر از دخترها و اثبات جرم مرد تجاوزکار قاضی هدایت رنجبر رئیس دادگاه و دو قاضی مستشار شعبه اول دادگاه کیفری بعد از رسیدگی خارج از نوبت به این پرونده حکم سه بار اعدام برای قاسم را با طناب دار صادر کردند.
این در حالی بود که تعدادی از شاکیها حاضر به حضور در پزشکی قانونی نشدند و به همین دلیل اثبات تجاوز به آنها امکانپذیر نشد.
این فرد دقیقا مناسب است برای یک بسیجی یا مدافع حرم شدن (تا «گناهان»اش پاک شود)