مردى که چند روز پیش همسر خود را با ضربات چاقو از پاى درآورده بود به پلیس گفت: اخیرا از نقزدنهاى حاج خانم عصبانى مىشدم، قرص اعصاب هم مىخورم، چند روز پیش او باز به من غر زد که چرا سر کار نمىروم، من هم از آشپزخانه چاقویى برداشتم و در شکمش فرو کردم.
همسایهها با شنیدن فریادهاى زن به پلیس خبر دادند. وقتى آمبولانس مجروح را به بیمارستان رساند کار از کار گذشته بود. شوهر قاتل به بازجو گفت: ١٣ سال پیش با همسرم ازدواج کردیم، یک دختر ١٢ ساله هم دارم. در این سالها بر سر مسایل خانوادگى همیشه مشکل داشتیم. ساعت ٧ صبح روز حادثه او چند بار به من گفت چرا سر کار نمىروى، عصبى شدم چاقویى را از آشپزخانه برداشتم و چند ضربه به او زدم. دخترم که براى رفتن به مدرسه آماده شده بود مادرش را که با سر و وضع خونین روى زمین افتاده بود دید. مرد قاتل در بازداشت بسر مىبرد.