پرستو میر (+عکس) جزیره کیش، جزیرهای در خلیج پارس که در دوران قدیم به «قیس» معروف بوده است. ساکنان اصلیاش اکنون به «عربها» معروف هستند و این نام را سرمایهگذاران تهرانی، شیرازی، بوشهری، اصفهانی و… در کیش بر آنها نهادهاند.
درمورد تاریخ این جزیره بسیار نوشتهاند و مستندات آن نیز در دسترس همگان است. هدف از این نوشته بازگویی بخشی از وضع فعلی زندگی و کار در این جزیره است و اینکه چگونه بعضی از مسافران نکتهبین و البته بیشتر کسانی که برای کار به آنجا رفت و آمد دارند آن را «کیش اشغالی» یا «جزیره آدمخواران» مینامند!
مردان بومیاش دشداشه میپوشند و لباس زنان بومی جزیره همانند سایر مناطق جنوبی ایران با پوشش کامل و البته مزین به زیورآلات است. در سایتهای مرتبط با منطقه آزاد کیش، مهمترین اعیاد مردم کیش، عید «قربان» و عید « قدیر» معرفی شده است . توجه کنید «عید قدیر»! انگار همه نوشتهها در مورد این جزیره کپی شده و شاید دیکته شده است حتی با غلط املایی. اولی «غدیر» را نوشته است «قدیر» و دیگران هم همینطو . از غلط املایی و کپی پیست که بگذریم مردم بومی، یعنی ساکنان و صاحبان اصلی جزیره سنیمذهب هستند و عیدی به نام «غدیر» ندارند.
در این منابع، شغل سنتی بومیان، ماهیگیری، دامداری، دریانوردی و بازرگانی نوشته شده است. میگویند مردم کیش در گذشته به صید مروارید نیز میپرداختهاند. غذاهای محلی کیش شامل انواع «قلیه»، «مضروبه»، «هریسه» و… است که اغلب با ماهی تهیه میشوند . بومیان جزیره سبزهرو بوده و به هر دو زبان پارسی و عربی صحبت میکنند. در واقع آنها عرب نیستند، جنوبی هستند.
مهربان هستند و مظلوم و اکثراً با چهرههای خسته و تکیده. زندگی ساکنان جدید جزیره، نوع کار، زندگی و حتی فرهنگ آنها را دستخوش تغییر ساخته است. در منطقهای جدا از مراکز خرید و هتلهای پر زرق و برق کیش زندگی میکنند. منطقه زندگی آنها در آن جزیره کوچک هم «عربها» نام دارد. اکثراً تمایلی به تحصیل ندارند چون در منطقه آزاد کیش برای آنها جایگاهی تعریف نشده که تمایلی به تحصیل و پیشرفت داشته باشند. آنها را معمولا برای کارهایسادهی کارگری (اگر قبولشان کنند) با حقوق بسیار پایین نسبت به هزینههای زندگی در کیش به کار میگمارند و در این میان جای تحصیل کجاست؟ کدام دریانوردی؟ کدام بازرگانی؟ و اصلاً بازرگانی در چه زمینهای؟
ساکنان اصلی و قدیمی کیش (عربهای امروز) فرهنگ زیست جالبی دارند. به قولی، به نانی سیرند و به درهمی خرسند. جایی خواندهام که زبانزدهای جالبی هم دارند: «پخت نانت را به نانوا واگذار کن، حتی اگر نیمی از آن را به عنوان مزدش بردارد» و «اسراف نکن! حتی اگر آب از دریا بر میداری.»
یکی از دوستان که اخیراً در این جزیره بود خبر داد که سازمان عمران کیش تصمیم گرفته است که «عربها» را از کیش کوچ داده و به آنها در نزدیکی بندر «چارک»، که نزدیکترین نقطه از نظر فاصله به جزیره است زمین بدهد و در واقع به تعبیر وی «برای همیشه منطقه آزاد و شیک جزیره را از شرّ آنها خلاص کند و در منطقه مسکونی آنها باز هم برج تجاری و پروژه تفریحی علم کند» (فاصله دریایی بندر چارک تا جزیره کیش چیزی حدود ۳۲ کیلومتر است).
اگر این موضوع صحت داشته باشد باید گفت شاید فاجعهای در مرحله آغاز است. آنها به بندر چارک بروند که چه کنند؟ آیا مردم بندر چارک از دیدگاه اجتماعی آنها را در جامعه خود میپذیرند؟ وضعیت و نوع کسب و کار و تحصیل و غیره آنها چه خواهد شد؟
البته حضراتی که نگران مردم رانده شده به «نوارغزه» و فلسطین اشغالی هستند حتماً پیشاپیش این پروژه را «کارشناسی» کرده و برای پرسشهای بالا چارهای انیشیدهاند!
اما بپردازیم به گوشهای از وضعیت کار و اشتغال افرادی که ساکن کیش یا به قولی «کیشوند» نیستند.
یکی از دوستان که در دو دوره مختلف زمانی به عنوان مهندس طراح در آن جزیره مشغول به کار بوده است میگوید آن دو دوره جزو بدترین دورههای کاری وی بوده است. با دیدی متفاوت به زندگی و کار در آن جزیره کوچک نگاه میکرده و البته زندگی مردم بومی آن جزیره کوچک را هم از نزدیک دیده است. میگفت ساکنان جدید جزیره که از طبقه مرفه استانهای دیگر کشور هستند آنجا را اشغال کردهاند و نوعی «بردهداری نوین» پایهگذاری کردهاند. ساعت کار در جزیره زیاد است و حتی تا ۱۴ ساعت در روز میرسد. اعتراض کرده بود و پاسخ شنیده بود که «قوانین کار در منطقه آزاد کیش با قانون وزارت کار فرق دارد و همین هست که هست!» میگفت از سر ناچاری و با حقوقی معادل یک سوم قیمت تخصص خود در شهرهایی نظیر تهران، تن به این نوع قانون کار داده و البته یاورش در تحمل این وضعیت بد، پناه بردن به مواد مخدر بوده است.
داستان پناه بردن محدودش به تریاک (محدود به قول خودش) را هم اینگونه عنوان میکند که همان روز اول، سرکارگر کارخانه را در حال دود و دم دیده بود و سرکارگر به وی گفته بود «مهندس نمیای دود بگیری؟» روزهای اول جواب رد داده بود ولی بعد از مدتی از شدت خستگی ناشی از فشار کاری و البته افسردگی ناشی از آن و دوری از خانواده و تنهایی و غیره به آن تن داده بود.
میگفت جانشین مدیرعامل کارخانه هر روز عصر با هزینه شرکت و اتومبیل متعلق به شرکت، سرکارگر کارخانه را به «محل قرار» که «جنگل» نامیده می شد برای تهیه مواد مخدر مصرفی روزانه کارکنان به آنجا میبرد و دست پر بر میگرداند. آخر پروژه هم پول صبحانه و ناهار و شام و البته هزینه مواد مخدرش را از حقوق توافقیاش کم کرده بوند و با مبلغی ناچیز به نسبت حقوق کاملاش وی را در حالی که در وضعیت خماری ناشی از ترک مواد مخدر بود نزد خانوادهاش در تهران روانه کرده بودند.
بعدها پس از بازگشت به تهران میگفت آنقدر حجم کار زیاد بود که فقط یک بار موفق شده بود برای دقایقی چند بخشی از ساحل زیبای کیش را ببیند و حسرت تنی به آب زدن در دلش مانده بود. البته کیش زیبا بود ولی برای مسافران مرفه و کارفرمایان ثروتمند که خوب بلدند از گرده مهندسان و کارگران چگونه کار بکشند! میگفت: «کار در آن فضای مسموم و پنهان جزیره بدون مصرف مواد مخدر ممکن نیست و آخرش کم میآوری!» و همچنین میگفت که آمار افسردگی در میان ساکنان کیش بالاست.
جزیره کیش اکنون در مسیر توسعه تعریف شده برای کشور چه جایگاهی دارد؟ نمیخواهم در مورد این پرسش تحلیل ارائه بدهم چرا که صادقانه بگویم سوادش را ندارم اما از دوستان اندکم که به قول معروف پیه کار و مسافرت در جزیره کیش به تن آنها هم خورده است و به نقل از کارفرمایانی که زمانی نه چندان دور در آن جزیره خیلی خوب پول پارو میکردهاند شنیدهام که در اقتصاد آینده نزدیک ایران جزیره کیش جایگاهی ندارد و اهداف اقتصادی سازمان منطقه آزاد کیش میسر نخواهد شد. جزیره کیش بر خلاف هیاهوی تبلیغاتی زیاد برای جلب مسافر و توریستهای خارجی دچار سیر نزولی میزان مسافر است چرا که به یاری امکان دسترسی گسترده مردم به اطلاعات مربوط به مسافرت و به ویژه تورهای خارجی (نظیر ترکیه، مالزی، آذربایجان، ارمنستان و…) و قیمتهای مناسب آنها، نسل جدید مسافران ترجیح میدهند پولشان را در یک کشور دیگر خرج کنند آن هم با آزادیهای رایج و طبیعی در کشورهای یادشده که حق طبیعی هر توریست است و در نهایت به قول خودشان «یک سفر خارج هم رفتهاند»!