طرح جمعآوری کودکان کار و خیابان که از نیمه شهریورماه در ایران آغاز شد با حواشی و واکنشهای زیادی روبرو شده است.
این طرح که مسئولان بهزیستی برای آن عنوان «ساماندهی و جذب کودکان کار و خیابان» را به کار میبرند و فعالان حقوق کودکان آن را «دستگیری و بازداشت کودکان» مینامند برای نخستین بار نیست که در ایران انجام میشود و هر از چندگاهی چند نهاد و سازمان مانند بهزیستی و شهرداری اقدام به جمعآوری کودکان میکنند.
به گفته مسئولان شهرداری در طرح اخیر اگر کودک برای اولین بار «جذب» شده باشد با حکم قضائی با خانواده و قیم او برخورد میشود و در صورت اینکه کودک پیش از این هم سابقه جذب داشته باشد باز هم با حکم قضائی برخورد مناسب اما متفاوت با خانواده و قیم انجام میشود. اما نسبت به اینکه آیا چنین طرحی نتایج مثبتی هم در بر داشته باشد، تردیدهای زیادی وجود دارد.
کودکان کار و خیابان، قربانیانِ «مجرم»
آمار دقیق کودکان کار در ایران مشخص نیست. برخی آمارها تعداد این کودکان را هفت میلیون نفر و رده سنی اکثر آنها را ۱۰ تا ۱۵ سال برآورد کردهاند. این کودکان به کارهای مختلف از جمله کار در کارگاهها، مغازهها، دستفروشی و… اشتغال دارند. هر چند طبق قوانین ایران کودکان نباید استخدام شوند اما کارفرمایان به صورت غیرقانونی و در توافقی دو طرفه با کودک یا والدیناش او را به کار گماشته و ضمن اینکه حق بیمه و مزایایی برای او در نظر نمیگیرند معمولا میزان دستمزدی که به آنها پرداخت میکنند هم کمتر از حداقل دستمزد مصوب از سوی دولت است.
اما بخشی از کودکان کار را، کودکان خیابان تشکیل میدهند که به گدایی یا دستفروشی در خیابانها و سر چهارراهها میپردازند. دستهای از این کودکان با خانواده خود زندگی میکنند و دستهای به باندهای تکدیگری اجاره داده یا فروخته شدهاند.
از این کودکان نیز آمار دقیقی در دست نیست. از سال ۱۳۹۴ قرار بود «بانک اطلاعات جامع کودکان» راهاندازی شود تا تعداد و وضعیت این کودکان در آن ثبت گردد اما به نظر میرسد این بانک اطلاعات نیز مانند بسیاری از طرحهای مصوب در جمهوری اسلامی نتوانسته به اهداف خود دست پیدا کند. در هر حال حبیبالله مسعودیفرید، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی، مردادماه ۹۶ از شناسایی ۷۰ هزار کودک کار و خیابانی در ایران خبر داد.
در حالی که گسترش فقر و بحران مالی در ایران سبب افزایش معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی از جمله افزایش تعداد کودکان کار و خیابان شده است اما سازمان بهزیستی یا دیگر سازمان و نهادهای دولتی نه تنها نتوانستهاند این پدیده را کاهش دهند بلکه در ساماندهی این کودکان که خود قربانی و معلول علتهای دیگری هستند نیز ناکام ماندهاند.
طرحهای جمعآوری، یکی پس از دیگری
همهی کاری که تا کنون برای این کودکان انجام شده خلاصه میشود در «جمعآوری» آنها از سطح شهر؛ یعنی پاک کردن صورت مساله به بدترین شکل ممکن! و البته راهاندازی چند مرکز و اورژانس که به نظر میرسد در نتیجه برخورد مجرمانه با کودکان، آنها از این مراکز نیز فراری هستند.
نخستین بار طرحی با عنوان «تجهیز و راهاندازی مراکز جمعآوری، شناسایی و هدایت متکدیان و کودکان خیابانی» در سال ۷۷ با امضا و توافقنامه چنـد نهاد از جمله سازمان بهزیستی، شهرداری تهران، نیروی انتظامی و معاونت امور اجتماعی استانداری تهران آغاز شد. این طرح در سال ۷۸ در ۶ استان ایران دوباره انجام شد و پس از آن طرح دیگری با عنوان «مراکز شناسایی، تشخیص و جایگزینی کودکان خیابانی» از طرف سازمان بهزیستی تهیه شد که ابتدا در ۱۶ استان اجرا و بعد به ۲۸ استان توسعه داده شد. دوباره در سال ۸۱، طرح دیگری با عنوان «ساماندهی ۲۰ هزار کودک خیابانی» آغاز شد.
وزارت رفاه و سازمان بهزیستی در سال ۸۴ و به طور مشترک «آئیننامه ساماندهی کودکان خیابانی» را تهیه کردند که به موجب آن «جمعآوری، حذف و سیستم جذب» توسط مددکار اجتماعی در خیابان جایگزین شد. در این آئیننامه مراکز کودکان خیابانی بـه چهار سطح تقسیمبندی شده بودند که عبارت بودند از: مراکز سرپایی (ثابت و سیار) اقامت کوتاه مدت (تا ۲۱ روز)، اقامت میانمدت (حداکثر تا یک سال) و اقامت بلندمدت کـه آخرین سطح خدمات را تا پایان ۱۸ سالگی تامین میکند.
تشکیل شورای ساماندهی کودکان خیابانی به منظور اجرای این آئیننامه که باید با هماهنگی وزارت رفاه انجام میشد در مدت نزدیک به ۱۰ سال معوق ماند تا سرانجام در سال ۹۳ با حضور وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی اولین جلسه این شورا تشکیل و به گفته او اصلاح آییننامه با هدف مشخصکردن وضعیت اتباع خارجی با همکاری دفتر امور اتباع خارجی وزارت کشور به عنوان اولین وظیفه شورا در دستور کار قرار گرفت.
نیروی انتظامی، وزارت دادگستری، وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی، وزارت بهداشت، وزارت آموزش و پرورش، سازمان بیمه خدمات درمانی، سازمان تامین اجتماعی، صدا و سیما، شهرداریها، جمعیت هلال احمر و کمیته امداد امام نیروی انتظامی، وزارت دادگستری، وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی، وزارت بهداشت، وزارت آموزش و پرورش، سازمان بیمه خدمات درمانی، سازمان تامین اجتماعی، صدا و سیما، شهرداریها، جمعیت هلال احمر و کمیته امداد امام، یازده سازمان و نهادی هستند که در اجرای این طرح مسئولیتهایی را بر عهده دارند.
این طرح که هم اکنون نیز در ایران در حال انجام است در عمل به دستگیری کودکان کار و خیابان و برخورد مجرمانه با آنهاست. همین موضوع باعث انتقاد بسیاری از فعالان حقوق کودک و حتی برخی مسئولین شده است.
اعتراضها به برخورد مجرمانه با کودکان کار و خیابان
در طرح اخیر «جمعآوری» کودکان کار و خیابان که از ۱۵ شهریور ماه در ایران آغاز شده است، بنا به اعلام بهزیستی ۳۰۰ کودک «جمعآوری» شدهاند. فعالان حقوق کودک اما میگویند این کودکان بازداشت شدهاند و برخی گزارشها حکایت از برخورد بد ماموران شهرداری با کودکان و حتی ضرب و شتم آنها در هنگام بازداشت دارد.
کودکان بازداشت شده که هویت ایرانی یا افغانستانی دارند از هم جدا شدهاند. کودکان بازداشت شده افغان به اردوگاه ورامین و نوجوانان ایرانی به مرکز یاسر و کودکان کوچکتر به مرکز بعثت فرستاده شدهاند.
نکته قابل توجه اینست که دولت در اقدامیعجیب اقدام به فرستادن کودکان کار و خیابان افغانستانی به مرز افغانستان کرده است. روزنامه شهروند در گزارشی از مقابل اردوگاه محل نگهداری کودکان از مادری افغانستانی نوشته بود که خود را مقابل اتوبوس حامل کودکان افغانستان که راهی مرز بوده انداخته تا کودکاش را از ماموران پس بگیرد!
انتشار گزارشهای فعالان حقوق کودک اما در آخرین روزهای شهریور و دو روز اول مهر به راه افتادن موجی از اعتراضها نسبت به رفتار و مواجهه دولت با وضعیت کودکان کار و خیابان شد.
کاربران توییتر با استفاده از هشتگ #کودک_دستگیرنشود نسبت به این موضوع واکنش داده و اعتراض خود را اعلام کردند.
بیش از ۳۰۰ تن از وکلا، استادان دانشگاه، مددکاران اجتماعی و فعالان حقوق کودک نیز روز شنبه، اول مهرماه، با انتشار نامهای سرگشاده از شهردار تهران، رئیس سازمان بهزیستی و مشاور رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی خواستند که به طرح جمعآوری کودکان خیابانی و متکدیان و غربالگری کودکان توسط سازمان بهزیستی پایان داده شود.
آنها در این نامه تاکید کردند حل این مشکل نیازمند شرایطی از جمله بهبود وضعیت اقتصادی خانوادههای آسیبپذیر و برخورداری کودکان آنها از آموزش است.
امضاکنندگان این نامه همچنین معتقدند جمعآوری کودکان خیابان پس از دو دهه، نه تنها باعث کاهش تعداد این کودکان و یا تغییر در کیفیت زندگی آنها نشده بلکه باعث ایجاد آسیبهای جسمیو روانی و ترس و بیاعتمادی این کودکان نسبت به سازمانهای حمایتی دولتی شده است.
فاطمه دانشور، عضو سابق شورای شهر تهران، نیز از جمله کسانی است که در روزهای گذشته به این طرح اعتراض کرده و خواستار توقف آن شده است. او میگوید: «چند سال است اینها را مدام طی طرحهای مختلف جمعآوری کردیم و بعد رها کردیم تا کی باید طرح شتاب زده اجرا کرد.»
فاطمه دانشور که خود نیز در زمینه حقوق کودکان فعالیتهایی داشته معتقد است چند علت برای اینکه مسئله کودکان کار حل نمیشود وجود دارد عمدهترین دلیل آن این است که مسیر را اشتباه میروند. وی میافزاید: «تا زمانی که در حوزه کودکان کار بانک اطلاعاتی و دیتای کودکان را نداشته باشیم نمیتوانیم راجع آنها تصمیم درستی بگیریم.»
یکی از ایرادهایی که او به این طرح وارد کرده، ایرادی است که دیگر فعالان حقوق کودک نیز به آن اشاره کردهاند: «حال کودک کار را گرفتید کجا میخواهید آن را نگاه دارید وقتی زیرساخت و فضای لازم ندارید در مکانی که میخواهید آنها را نگه دارید چگونه میخواهید آنها را غربالگری کنید آیا اصلا غربالگری صورت میگیرد؟»
مظفر الوندی، دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک، نیز طرح «جمعآوری» کودکان را دارای اشکال دانسته و گفته است: «ما به جای اینکه با کودکان سر چهارراهها برخورد کنیم، باید جاهایی که تولید کودک کار میکنند را مدنظر قرار دهیم؛ چرا که اگر در آنجا مداخله نکنیم اگر دهها کار ضربتی هم انجام دهیم جواب نمیدهد و این مشکل حل نمیشود. دقیقا مانند طرح جمعآوری معتادین خیابانی است که ما آنها را جمع میکنیم و از طرف دیگر زاد و ولد میکنند.»
در این میان کارشناسان معتقدند کودکان کار و خیابان زاییدهی شرایط و موقعیت هستند و نه علت یا مجرم. کودکانی که باید پشت نیمکت مدرسه باشند در نتیجه یک فرایند معیوب به کار گماشته میشوند یا به باندهای کوکان خیابانی فروخته و اجاره داده میشوند. «جمعآوری» این کودکان اگر در بهترین حالت به تحویل کودک به والدین اصلیاش منجر شود تضمنی ایجاد نمیکند که کودک در مسیر درست قرار گرفته و دوباره به کار و خیابان باز نگردد. واقعیت اینست که تا زمانی که بسترهای اقتصادی و اجتماعی مناسب در جامعه مهیا نشود، نه تنها یازده نهاد و سازمان درگیر با این طرح نمیتوانند این پدیده را از بین ببرند بلکه همه سازمانها و نهادهای جمهوری اسلامی هم جمع شوند باز این پدیده به طور فزاینده در جامعه ایران وجود خواهد داشت. همانطور که این برخورد مجرمانه با کودکان در این سالها نتیجهای در بر نداشته و فقط کودکان در معرض آسیب را از نهادهای حمایتی مانند بهزیستی دورتر و هراسانتر کرده است.