آوازه – حوزه موسیقی سنتی در ایران پس از مشروطیت فراز و فرودهایی داشته است. اهمیت این فراز و فرودها از آنجاست که صدای خواننده نقشی بسزا در تغییرات موسیقایی ایجاد کرده است.
آنچه موسیقی دوره قاجار مینامیم و تا دهه اول پس از دوره پهلوی ادامه داشته است، برخاسته از همان گوشههای برگزیده خاندان هنر بود و تغییر عمدهای در آن به وجود نیامد. آوازخوان برجسته کسی بود که طابق النعل بالنعل خواندههای استاد را تکرار میکرد.
از اوایل دهه نخست قرن جاری با حضور علینقی وزیری و شاگردان او دگرگونی شگرفی در آوازخوانی ایران به وجود آمد. اگرچه وزیری و دیگران در مکتب همان استادان ردیف سنتی را فرا میگرفتند در عین حال رگههایی از نوآوری نیز کم و بیش در کارشان ظاهر میشد. در دوره وزیری تعداد خوانندگان موسیقی سنتی افزایش یافت. نخست عبدالعلی وزیری خویشاوند علینقی خان وارد میدان شد و نوآوری در آوازخوانی را نمایندگی کرد. او به نوبه خود دوست و همکار اداریاش غلامحسین بنان را به وزیری و خالقی معرفی کرد. بدین ترتیب خواننده دیگری با صدای باریتون، باس که صدای کمیابی بود به جمع خوانندگان سنتی پیوست. یاران وزیری خواننده زن مناسب با نوآوری هم پیدا کردند و ناماش را روحانگیز گذاشتند. با این سه خواننده تازه ردیف سنتی رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و کمی شادابتر و سرزندهتر از پیش شد. ولی سیر تحولات اجتماعی در ایران هنوز برای آواز سنتی برنامههایی داشت و طبق این برنامهها که از نیاز جامعه سرچشمه میگرفت، رگههای دیگری از نوآوری در موسیقی سنتی ظاهر شد. صبا شاگرد وزیری، و بعدها شاگردان خود او دنبال کار را پیگیرانه گرفتند و به ویژه با آفرینش تصنیفهای نوآورانه حوزه آوازخوانی سنتی را به کلی دگرگون کردند. ولی هیچگاه از اهمیت ردیف سنتی غافل نشدند. این شاخه قدیمی از موسیقی ایران هیچگاه بی یار و یاور نمانده است و همیشه، اگرچه کُند و ملایم به سوی نوآوری رفته است. نگرانی برخی از اصولگرایان سنتی که روشهای جدید به اصالت سنتهای موسیقی لطمه میرساند، هیچگاه درست از آب در نیامد و زمین از حجت خالی نماند. تقارن دو سالروز تولد محمدرضا شجریان و عبدالوهاب شهیدی و از سوی دیگر درگذشت نادر گلچین این نکته را به یاد ما آورد که هر کس که می رود جایش خالی نمیماند و چرخه هنری در مدار همیشگی خود میچرخد.
در همگامی با مردم
در مورد شجریان بیش از آنکه تصور شود، مطلب نوشته و گفته شده است. شاید او به شناختهشدهترین هنرمند ایرانی در قرن ما حتی در برونمرز تبدیل شده است. از اینها گذشته شجریان به زیور دیگری نیز آراسته است. زیوری که خوانندگان دیگر از آن بهره زیادی نبردهاند. همگامی او با مردم در جریان جنبش سبز شگفتانگیز بود.هنگامی که رئیس جمهور «منتخب»، مردم را خس و خاشاک نامیده بود او نیز خود را از همان مردم دانست.
شجریان نشان داد که از آغاز کار آوازخوانی برخورد با بیعدالتی و ناهنجاری را برنامه کار خود قرار داده است. انتخاب شعر در پیوند با موسیقی یکی از راههای انتقاد تمثیلی و سربسته از سیاهکاریها شد و ترانههای او از این جهت ارزش فراوان پیدا کرد. شجریان علاوه بر کار آواز، دست به کار دیگری نیز زد که همانا ساختن سازهای جدید سنتی بود. با ورود سازهای جدید به گروه موسیقی از یک سو تنوع صوتی برای شنوندگان بیشتر شد و از سوی دیگر امکان آهنگسازی برای آهنگسازان گستردهتر.
از این بابت نیز ناماش در تاریخ موسیقی سنتی باقی خواهد ماند. شجریان اگر از پا نیفتاده بود طرحهای دیگری نیز برای نوآوری در ذهن خود داشت. برایش تندرستی آرزو میکنیم.
عبدالوهاب شهیدی کم و بیش همزمان با شجریان وارد میدان موسیقی سنتی شد و با بهرهگیری از یکی دو شیوه ناشناخته کمی برخوردار از موسیقی نو و کمی بهرهور از موسیقی عرفانی راه تازهای را پیش پای خوانندگان گذاشت. خوبی کار شهیدی این بود که علاوه بر خواندن، خود نیز با نواختن آشنا بود و عود خود را از عود عرب جدا میکرد. یعنی سازی را که به ایرانیان تعلق داشت و نفوذ اعراب در ایران اصالت آن را مخدوش کرده بود از نو در جایگاه خود نشانید و عود تازه را پشتوانه موفقیت کار خود قرار داد. او نیز خوشوقتانه در قید حیات است و دگرگونی های پیشنهادی در موسیقی سنتی را شهادت میدهد. برای او نیز تندرستی آرزو می کنیم.
بدبیاریهای آوازخوان
خواننده دیگری که همین چند روز پیش از میان ما رفت نادر گلچین بود. او یکی از خوشصداترین و در عین حال بدبیارترین خوانندگان سنتی معاصر به شمار میرود. صدایی داشت کاملا دگرگونه با ویژگیهای برانگیزاننده که میتوان گفت نظیرش از نظر این ویژگیها اگر نایاب نباشد کمیاب است. از جمله در هر فقره از صدایش تحریر سنتی را جریان میداد و تحریر را تنها برای آخر جملات نمیگذاشت. این تمهید شادابی ویژهای برای صدای او فراهم میآورد. نخستین بدبیاری گلچین این بود که با گروه سازهای ملی پایور همکاری میکرد و این گروه چون متعلق به وزارت فرهنگ و هنر بود آنگونه که باید امکان و ظرفیت برای کار پیدا نمیکرد. اگر به رادیو تلویزیون رفته بود با ارزشهایی که در کارش بود، شهرت و موقعیتی بیش از اینها پیدا میکرد. ولی گلچین تا آخر کار با همین سازهای ملی وزارت فرهنگ و هنر کنار آمد و از شهرت سازگار بیبهره ماند.
گلچین پس از انقلاب گرفتار پیچ و خمهای احمقانه امنیتی شد و گویا به همین جهت بیست سالی از فعالیت در زمینه موسیقی محروم گشت. بار دومی نیز گویا امنیتیها به سراغاش آمده بودند تا آنچه را تا به حال در حق او نکرده بودند به ثمر برسانند. با اینهمه خواندههای گلچین اعم از آواز یا تصنیف با آنکه از نظر کمی به پای دیگران نمیرسید ولی از نظر کیفی سرآمد همه آنها بود.
همانطور که گفتیم چرخه فعالیت هنری در هیچ شرایطی از چرخش باز نمیماند. آمدگان راه رفتگان را پیش خواهند برد و در پیروی از آنان به شیوههای تازهای میرسند که آینده موسیقی سنتی ایران را تضمین خواهد کرد. تنها یادمان باشد که هنر تنها از نوآوری باقی میماند.