(+عکس، ویدیو) شهریور سال ۱۳۷۵ تیم فوتبال پرسپولیس به عنوان نماینده ایران در مرحله یکهشتم نهایی جام باشگاههای آسیا به مصاف آلیمای قزاقستان رفت. پرسپولیس دیدار رفت در قزاقستان را سه بر صفر باخته بود و صعود بسیار دشوار مینمود، اما آنها امیدوار به بازی برگشت بودند.
این موضوع شهرت تیمهای ایرانی شده بود که در بازی برگشت، به پشتوانهی جوّ سنگین ابرسازهی یادگار از دوران پهلوی، در «استادیوم صدهزارنفری» برندهی مطلق باشند. روز موعود فرا رسید و ۸۰ هزار پرسپولیسی که در «استادیوم آزادی» جهنم قرمز به پا کردند و معجزه رقم خورد و نماینده ایران با پنج گل پیروز شد.
همین اتفاق همان سال برای استقلال دیگر نمایندهی فوتبال ایران افتاد. آبیپوشان که در بازی رفت در ازبکستان برابر تیم نوف باخور با حساب چهار بر یک شکست خورده بودند، با این امید که بازی برگشت سرنوشتی مشابه پرسپولیس داشته باشند دل به حمایت هواداران بستند و در روزی که ۱۲۰ هزار تماشاگر به استادیوم آزادی رفته بودند با نتیجه سه بر صفر پیروز بازی شدند.
نمایندگان ایران در رقابتهای آسیایی بارها به پشتوانه جوّ غالب در استادیومهای ایران پیروز میدانهای حساس بودند، امتیازی که امسال زیر سایهی سنگین حملهی آتشبهاختیارهای حکومت به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری سعودی در مشهد از آنها گرفته شده بود.
آنچه بر سر پرسپولیس آمد
تیم فوتبال پرسپولیس امسال در جام باشگاههای آسیا مجبور بود تا تمام رقابتهای داخل و خارج از خانهی خود در برابر نمایندگان عربستان را در استادیومهای امارات برگزار کند، جایی که حتی اگر میزبان هم میبود تعداد تماشاگران عربی که از رقبای پرسپولیس حمایت میکردند از تماشاگران ایرانی بیشتر بود.
مهدی طارمی، آقای گل پرسپولیس به خاطر دستهگلی که در ماجرای قرارداد با باشگاه ریزهاسپور ترکیه، با مدیران پرسپولیس مشترکا به آب داد، از این دیدار محروم شد و کل تیم در شوک سه میلیارد تومان جریمهی فیفا و یک میلیارد و ششصد میلیون تومانی بود که حسین هدایتی اسپانسرِ مسئلهدار باشگاه به طارمی داده بود تا به باشگاه ترکیهای بدهد و خلاص شود، اما سر از محرومیت و ناکجا آباد درآورد.
همه اینها به کنار، شب قبل از بازی، طارمی در مصاحبه با برنامه نود وقتی از او میپرسند، پولها چه شد و چرا وضعیت اینطور شد میگوید: «حتماً خیرتی بوده»! جملهای که بر مغز و روان پرسپولیسیها بیشتر سوهان کشید.
پرسپولیسی که امسال عطر خوش قهرمانی در آسیا را نوید میداد، در یک بازی ضعیف در استادیوم ابوظبی چهار بر صفر از الهلال عربستان رقیب سنتی باشگاههای ایران شکست سختی خورد تا ناامیدانه چشم به بازی برگشت بدوزد، آنهم در شرایطی که به لطف آتشبهاختیارها نه خبری از ۱۰۰ هزار هوادار هست و نه فضای بیمثال استادیوم آزادی.
ورزش آلوده به سیاستی بیمار و سرکوبگر
قصهی روابط بازیکنان فوتبال و مداحان و آتشبهاختیارها از هیاتها تا سکوها
همان شب که داغ شکست سنگین از نمایندهی عربستان بر دل فوتبالدوستان ایران نشست، مهدی طارمی دستهگل دوم خود را هم به آب داد و در اینستاگرام خودش به تبلیغ هیات عزاداری «حسن کردمیهن» پرداخت. کردمیهن که بود؟ سردسته بسیجیان و اوباشی که از دیوار سفارت عربستان در تهران بالا رفتند و ساختمان را به آتش کشیدند و دمار از روزگار روابط ایران و عربستان درآوردند که در پی آن حق برگزاری مسابقه در ایران از تیمهای نمایندهی ایران در برابر نمایندگان عربستان گرفته شد.
چند سالی است بعضی بازیکنان و مربیان و ستارههای تیمهای فوتبال نزدیکی زیادی با جماعت مداحان و هیاتیها پیدا کردهاند و برخی از آنها حتی رفقای گرمابه و گلستان هم شدهاند. اعضای فعلی و پیشین دو تیم پرسپولیس و استقلال هم از این قاعده جدا نیستند.
با این تفاوت که بازیکنان تیم پرسپولیس بیش از بازیکنان سایر تیمها با این جماعت رفت و آمد دارند و دستکم در صفحات شخصی و اجتماعی آنان، چندین برابر بازیکنان دیگر تیمهای فوتبال تصاویر مشترکشان با مداحان حکومتی منتشر میشود. این در حالیست که بعضی از این مداحان با نیروهای مدافع حرم در سوریه ارتباط تنگاتنگی دارند.
جنگ در سوریه آنقدر برای گروهی از نزدیکان به تیم پرسپولیس ارزشمند شده بود که حتی مطرحترین لیدر آنها عباس اسماعیلبیگی مشهور به «عباس گدا»، رییس کانون هواداران باشگاه به عنوان نیروی مدافع حرم سر از جبهههای سوریه درآورد! او یکی از چهرههای شناختهشده سکوهای استادیوم آزادی است که نه تنها به هتاکی و درگیری مشهور است بلکه با کمک تعدادی دیگر از لیدرهای بدسابقه پرسپولیس در سرکوب تظاهرات پس از انتخابات سال ۸۸ نقش زیادی داشت.
https://www.youtube.com/watch?v=Ql7L0xl9ALY
منصور ارضی، محمود کریمی با سابقهی هفتتیرکشی و سعید حدادیان با سابقه حضور در جنگ سوریه و عبدالرضا هلالی متهم به جاسوسی برای اسراییل نزدیکترین مداحان و از نخالهترین چهرههای اجتماعی هستند که با بعضی فوتبالیستها ارتباط دارند و کُرکُریخوانیهای آنها در حمایت از این دو تیم حتی به هیاتها و در بین هواداران آنها هم کشیده میشود.
خط دادن این لیدرهای اوباش و وابسته به دستجات حکومتی به تماشاگران آفت کهنهی فوتبال ایران در سه دههی گذشته است. لیدرهایی که سرشان در همین هیاتهای مذهبی است و کنترل و نظمدهی آنها در دست نهادهای امنیتی مثل شورای تامین استان و نیروی انتظامی و حراست فدراسیون و استادیومهاست. آنها اگر تشویق کنند رقم قراردادها بالا میرود، اگر حمایت نکنند بازیکن به خاک سیاه مینشیند، کلید آن هم «باج» است!
بدنهی اجتماعی لیدرها و هواداران پرسپولیس و استقلال
فروردین سال ۱۳۹۶ کارلوس کیروش، سرمربی تیم ملی پس از سالها حضور در فوتبال ایران در بخشی از مصاحبهاش با مجله معروف «فور فور تو» در تعریف هواداران قرمز و آبی اصطلاحی جامعهشناسانه به کار برد. او گفته: «پرسپولیس نماینده طبقه کارگر تهران و استقلال نماینده قشر متوسط است».
آنچه کیروش بر مبنای جامعهشناسی فوتبال و سیاست گفت مطابق نظرسنجیها بود. در اکثر نظرسنجیها تعداد هواداران پرسپولیس ۱۰ تا ۱۵ درصد از طرفداران استقلال بیشتر است و تعداد زیادتری برای تماشای بازیهای آنها در لیگ فوتبال به استادیومها میروند. نه به این معنی که همه هواداران پرسپولیس از طبقه خاصی هستند، بلکه مثل هر پدیدهی اجتماعی دیگری، تصویری از اکثریت علاقمندان و حامیان آن است.
بخش عمده کارگران ایران از قشر مذهبی و تنگدست جامعه هستند که عموم آنها حتی اگر اهل نشستن پای منبر آخوندها و روحانیها نباشند، اما پای ثابت هیاتهای عزاداری که در ید قدرت مداحان است، هستند. آنها عمدتا جزو عوام جامعهاند که علاقمندند «اسلام» را از زبان مداح و روضهخوان بشوند تا روحانیت؛ چه برسد روحانیتی که خود تا گلو در سیاستی بیمار و سرکوبگر غرق است. پس از انقلاب ۵۷ و تسلط سیاست مذهبی بر ارکان کشور، مداحان توانستند این قشر را از زیر چتر روحانیت بیرون کشیده و پای روضهی خود بنشانند. نه تنها این، مداحان حتی چهرهها و به اصطلاح سلبریتیهای فوتبال و سیاست را هم به نمایشهای خود جذب کردند.
عبدالکریم سروش در مقالهای با عنوان «پای مداحان در نعلین روحانیان» مینویسد «مداحهای رهبری از موفقترین تولیدات جمهوری اسلامیاند که سال هاست به دقت از میان جوانان گلچین میشوند و پس از تربیت و تمشیت به عرصه رقابت با خطیبان و عالمان گسیل میشوند و با مغزی تهی و دهانی پر به خدمت استبداد در میآیند و زیر نام شهیدان و قدیسان خرافه میپراکنند و یاوه میسرایند و مدح قدرت و بسط جهالت میکنند و سقف معیشت بر ستون خرافات میزنند و دست در دست نیروهای ولایی و خودسر، خونریزی و خانمانان سوزی میکنند. جنبش سبز را همینان سرخ کردند و اینک هم عَلمِ «فتنه ستیزی» بر دوش دارند و ترویج خشونت و تبلیغ قساوت میکنند و فاسدترین حاملان جهل مقدس و مرکّباند.»
موید این ادعای سروش که خودش از قماش همین «جمهوری اسلامی» بوده، شاید اظهارات سعید قاسمی، از رهبران نیروهای حزبالله در ایران باشد که در یک سخنرانی اشاره میکند پاپتیها طرفدار آقا [خامنهای] هستند و از آن روزی باید ترسید که دمپاییپوشهای شوش و مولوی پشت ولایت نباشند!
وقتی همه اینها را کنار هم میگذاریم، میبینیم که گره خوردن روابط میان سکوهای تماشاگران و لیدرها، بازیکنان داخل زمین و مدیران و سرمایهدارهای حکومتی و نهادهای دینی و امنیتی چگونه زیر سایه فساد گسترده دست به دست هم داده و هیچ عرصهای را از تهدیدات خود در امان نمیگذارند. گروهی که به اعتراف خودشان، قشر اصلی حامیان آنها از کوچه پسکوچههای پایین شهر میآیند و دمپاییپوش هستند در حالی که هدایتشان در دست کسانی است که میلیاردی پول پارو میکنند!
با این اوصاف و اوضاع و احوال، دیگر چه میتوان گفت؟! پرسپولیس تهران سالها تحت مدیریت امنیتیها و سپاهیهایی مثل اکبر غمخوار فرمانده سابق لجستیک سپاه، سردار محمد رویانیان فرمانده پلیس راه و حبیبکاشانی مشاور فرماندهی سپاه ناحیه غرب تهران و عضو پیشین شورای شهر بوده است. غیرنظامیانی هم که در پرسپولیس مدیریت کردند بودار و مسئلهدار بودند از جمله عباس انصاریفرد که سابقه بازداشت به خاطر مسائل مالی دارد. ارتباط سردار رویانیان، بابک زنجانی و حسین هدایتی یکی از زنجیرههای فساد در پرسپولیس است و آنهایی که امروز به عنوان لیدرها و اسپانسرهای حکومتی اطراف این باشگاه هستند همه میوههای مسموم این جریان هستند. جریانی که هواداران اصیل پرسولیس را هم آزار میدهد. هیچ تعجبی ندارد که «پرسپولیس» ایران در برابر «الهلال» عربستان چنان مفتضحانه ببازد!