«انجمن هنر و ادبیات در وین»؛ در آغاز کتاب بود…

یکشنبه ۷ آبان ۱۳۹۶ برابر با ۲۹ اکتبر ۲۰۱۷


بهجت امید – «کتاب‌خانه‌ی فارسی وین» که بخش بزرگی از کتاب‌خانه‌ی مرکزی پایتخت اتریش را تشکیل می‌دهد، در نوامبر امسال ده سالگی خود را جشن می‌گیرد. ویژگی‌های بی‌نظیر این کتاب‌خانه که از تاثیر گسترده‌ی فرهنگ مهاجران در «شهر موسیقی و رقص والس اروپا» خبر می‌دهد، سبب شده که چگونگی شکل‌گیری و گسترش آن تا کنون دست‌مایه‌ی دو پایان‌نامه‌ی دانشگاهی قرار بگیرد.

شمار انجمن‌های فرهنگی در برون‌مرز که به منظور تقویت و گسترش زبان و ادبیات فارسی و فعالیت‌های غیرسیاسی در خارج از ایران تشکیل شده‌اند،‌ کم نیست. این نهادها می‌کوشند با برپایی مراسم ادبی، نقد و معرفی آثار هنرمندان معاصر، برگزاری کلاس‌های آموزش زبان فارسی و اجرای جشن‌ها و مراسم ملی، از زبان و فرهنگ ایرانی پاسداری کنند.

«انجمن هنر و ادبیات در وین (Kuul)» هر چند برای دستیابی به همین اهداف شکل گرفته، ولی چگونگی تاسیس آن با شکل‌گیری اغلب نهادهای فرهنگی برون‌مرز تفاوت دارد؛ این انجمن برخلاف نهادهای مشابه، در روند گسترش «کتاب‌خانه‌ی فارسی وین» به عنوان بخشی از کتاب‌خانه‌ی مرکزی شهر پا گرفته، از سوی کارمندان اتریشی آن اداره می‌شود و مسئولیت کاتالوگ کردن کتاب‌ها، حفظ و تهیه‌ی آمار و خدمات دیگر به عهده‌ی آنها است. از آن گذشته برگزاری جلسات ادبی و کتاب‌‌خوانی‌های انجمن نیز هم‌زمان به دو زبان فارسی و آلمانی صورت می‌گیرد.

جشن آغاز

بنا به گفته‌ی گرجی مرزبان، شاعر و نویسنده‌ی ایرانی مقیم وین و یکی از پایه‌گذاران این انجمن، در مراسم گشایش کتاب‌خانه که در ژوئن ۲۰۰۷ برگزار شد، نه تنها ایرانی‌های مهاجر نسل اول، بلکه چهره‌های جوان نسل دوم هم حضور داشتند. ویدا مشایخی، یکی دیگر از دست‌اندرکاران کتاب‌خانه، شب گشایش را این‌گونه شرح می‌دهد: «مهمانان از راه می‌رسند. بسیاری از چهره‌ها آشناست. در میان جمعیت، جوانان نسل دوم نیز دیده می‌شوند، تک و توک نسل سومی‌ها نیز به چشم می‌خورند که با کمک کلاس‌های فارسی (که زنان مهاجر تشکیل داده‌اند)، خواندن و نوشتن را فرا گرفته‌اند. در این میان جوانان افغانی را می‌بینم که نه از ظاهرشان که شبیه به هم هستیم، بلکه از لهجه‌اشان پی می‌برم که افغانید.»

در گزارش ویدا مشایخی هم‌چنین آمده است که در کنار فارسی‌زبانان، چهره‌های آشنایی از اتریش، بلغارستان، یونان، ایالات متحده، آلمان، آلبانی و مصر هم در مراسم شرکت داشتند. او می‌نویسد: «با نگاهی به آنها بار دیگر در زندگیم پی می‌برم که چگونه یک کار هنری- فرهنگی می‌تواند انسان‌ها را با زبان‌های مختلف، اعتقادات متفاوت و فرهنگ‌ها و سنت‌های گوناگون در یک نقطه با صمیمیت گرد هم آورد.»

کیهان لندن برای پی‌بردن به چند و چون ویژگی‌های «کتاب‌خانه‌ی فارسی وین» با گرجی مرزبان گفت‌وگو کرده است:

 بهجت امید: کتاب‌خانه‌ی فارسی وین به زودی ده ساله می‌شود. فکر تشکیل آن چگونه شکل گرفت؟ 

گرجی مرزبان
عکس از De La Grace Volcano

 گرجی مرزبان: دو انگیزه سبب به ‌وجود آمدن مجموعه‌ی آزاد ادبیات معاصر در کتاب‌خانه‌ی مرکزی وین بود: نخست اینکه نیاز به یک کتاب‌خانه که انگ سیاسی نداشته باشد و کتاب‌ها در دسترس همگان قرار گیرد، احساس می‌شد. پیش از آن دو کتاب‌خانه‌ی دیگر در وین به‌ وجود آمده بودند، اما آنها با اینکه گنجینه‌هایی غنی از کتاب بودند، ولی به همت فعالین سیاسی تاسیس شده بودند و وحشت از نزدیکی به فضاهای سیاسی سبب پرهیز از این کتاب‌خانه‌ها می‌شد. بعد هم در اواسط دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد شدت سانسور به طور بی‌سابقه‌ای افزایش یافت. به ‌طوری‌ که از کاهش فوق‌العاده‌ی اجازه‌ی نشر و چاپ مجدد کتاب‌ها، حتی آنهایی که چاپ سیزده‌ـ چهارده خود را پشت سر گذاشته بودند، سخن می‌رفت. به ‌طوری که کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» از زویا پیرزاد نیز از چاپ مجدد باز ماند، بسیاری از کتاب‌ها در ممیزی ماندند و عملا نشر کتاب در زمینه‌ی ادبیات داستانی غیرممکن و متوقف شد.

ـ آیا نهادهای اتریشی در تاسیس چنین کتاب‌خانه‌ی مستقلی با شما همکاری کردند؟

 ـ در این رابطه من ابتدا با ویدا مشایخی، نویسنده و کتابدار مقیم وین، صحبت کردم. ما ابتدا می‌خواستیم کتاب‌خانه‌ای از کتاب‌های داستان و شعر معاصر ایران به‌ راه بیاندازیم. اما در تابستان ۲۰۰۷ این فکر بیشتر به یک رویا یا آرزو شبیه بود تا واقعیت. چون یک کتاب‌خانه نه تنها نیاز به مکانی باز و امن دارد، بلکه نیاز به کارمند و سازمانی که بر امور آن نظارت کند هم دارد و این‌ همه از قدرت و امکانات هر دوی ما خارج بود. تا اینکه روزی تصادفا درباره‌ی کتاب‌خانه آزاد ادبیات آلمان که به همت توماس و هاینریش مان در تبعید شکل گرفته بود، مطلبی خواندم و به این فکر افتادم اقدامی مشابه درباره‌ی ادبیات ایران انجام دهم. بی‌درنگ به کتاب‌خانه‌ی عمومی شهر وین رفتم و با یکی از کارمندان آن در باره‌ی ایجاد یک مجموعه‌ی فارسی صحبت کردم. او گفت که مدت‌هاست به دنبال کسی می‌گردند که حاضر به همکاری برای ایجاد چنین مجموعه‌ای باشد. بلافاصله پیامی برای رودولف کراوس که یکی از شاعران معاصر اتریش است و معاونت کتاب‌خانه را به عهده داشت، نوشتم و از او تقاضای ملاقات کردم. یک هفته بعد از آن در اتاقی نیمه‌تاریک با او از سانسور ادبیات در ایران می‌گفتم و اینکه می‌خواهم مجموعه‌ای از آثار ادبی و شعر ایران تهیه کنم و بی هیچ محدودیتی در اختیار علاقمندان قرار دهم. رودولف کراس در حالی که با دسته کلیدش بازی می‌کرد، ساکت به حرف‌هایم گوش کرد. وقتی چشمم به تصویر چه‌گوآرا که از آن دسته کلید آویزان بود، افتاد کمی قوت قلب گرفتم. گفت: ببینید، من حاضرم با کمک شما این مجموعه را راه بیاندازم. کتاب‌ها را شما تامین کنید کار و مکان از ما. در آن بعد از ظهر خاکستری نوامبر سال ۲۰۰۷، گویی همه‌ی دنیا را به من دادند. فصل جدیدی در زندگیم آغاز شد. هرچند در آن موقع هنوز نمی‌دانستم چه ماموریت دشواری به عهده‌ام گذاشته شده. کراوس گفت که البته باید با رییس کتاب‌خانه هم صحبت کند که این کار را کرد و بعد از یک هفته خبر موافقت مقامات بالا و شهرداری وین را به من داد.

-آیا این نهادها شرط و شروط یا محدویت‌هایی برای کار و فعالیت کتاب‌خانه عنوان کردند؟

ـ رودولف کراوس تنها محدودیتی که قائل شد این بود که با ۱۰۰ کتاب شروع کنیم، آن هم در زمینه‌ی ادبیات داستانی و شعر که در ایران قربانی سانسور می‌شدند. در نتیجه ما نمی‌توانستیم در زمینه‌های دیگر کتاب جمع کنیم.‌ می‌بایست ۱۰۰ کتاب از بهترین و نمادین‌ترین نمونه‌های ادبیات معاصر را بر می‌گزیدیم و این نه کار آسانی بود و نه من به تنهایی از پس آن برمی‌آمدم. در نتیجه از فرهیختگان ایرانی در ایران کمک خواستیم؛ از جمله دکتر محمد دهقانی که هنوز در آن‌روزها بر کرسی ادبیات فارسی دانشگاه تهران تکیه زده بود. از او خواستیم که به‌جز خودش از دو نفر دیگر از دانشوران ایران بخواهد فهرستی از ۱۰۰ کتاب برگزیده و معروف ادبیات معاصر ایران را بدون مشورت با یکدیگر تهیه کنند و در اختیار ما بگذارند. چنین کردند و هر سه نفر تقریبا در ۸۰ مورد اتفاق نظر داشتند که این ۸۰ کتاب دستور کار ما شدند و تقریبا تمامی آنها از کتاب‌خانه‌ی خصوصی بنده به عنوان هدیه به کتاب‌خانه منتقل شد.

-علت محدود کردن مجموعه به ۱۰۰ کتاب چه بود؟

ـ علت این محدودیت، نگرانی مسئولان فرهنگی وین از تبلیغات سوء یکی از احزاب راست‌گرای افراطی بود که امکان داشت کارزاری علیه گسترش زبان و فرهنگ مهاجران راه بیاندازند.

-همکاری کارمندان کتاب‌خانه با شما در چه زمینه‌هایی آغاز شد؟

ـ کار و آشنایی من با توماس گلدنر، مسئول زبان‌های خارجی این کتاب‌خانه، با اهدای اولین دور کتاب‌ها شروع شد. او مسئول کاتالوگ کردن کتاب‌هاست و مسئول حفظ و تهیه‌ی آمار کل کارهایی که برای هر کتابی در این موسسه انجام می‌شود. این کتاب‌خانه بزرگترین ومدرن‌ترین کتاب‌خانه‌ی عمومی اروپاست و همه‌ی کتاب‌ها با دقت و نظم خاصی در آن نگهداری و در صورت لزوم صحافی و تعمیر می‌شوند تا بتوانند به تکرار خوانده شوند. چون توماس گلدنر فارسی نمی‌داند در این سال‌ها کار کاتالوگیزه کردن کتاب‌ها را در بانک اطلاعاتی کتاب‌خانه همواره با همکاری من انجام داده است.

-استقبال اعضای کتاب‌خانه و ایرانیان ساکن وین از این مجموعه چگونه بود؟

 ـ بسیار خوب؛ دیوان فروغ فرخزاد از اولین کتاب‌هایی بود که کاتالوگ کردیم، هم‌چنین چند رمان دیگر. به‌ خوبی به یاد دارم که سه چهار هفته بعد، با اینکه هنوز تنها تعداد کمی از کتاب‌ها به قفسه‌‌شان منتقل شده بودند و بقیه هنوز در انتظار جلد شدن و مجهز شدن به پلاک مخصوص و چیپ حفاظتی بودند، مرا به کتاب‌خانه خواستند و گفتند که رییس کتاب‌خانه محدودیت ۱۰۰ کتاب را بر داشته و شما اجازه دارید هر تعداد کتابی که لازم می‌دانید به این مجموعه اضافه کنید. دلیل این مجوز، استقبال بی‌نظیر اعضای کتاب‌خانه بود که رکوردشکن امانت‌ گرفتن کتاب شد. البته باید توضیح بدهم که در وین حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار ایرانی یا ایرانی‌تبار زندگی می‌کنند.

-چند کتاب‌ تا کنون در این مجموعه جمع‌آوری شده و در چه رشته‌ها و زمینه‌هایی؟

ـ در حال حاضر حدود ۸۰۰ اثر و یا ۸۵۰ کتاب در این مجموعه در دسترس هستند که به طور دائم به‌‌روز می‌شوند. این مجموعه از نظر بزرگی بعد از ادبیات انگلیسی، دومین مجموعه‌ی ادبیات غیرآلمانی این کتاب‌خانه است. در باره‌ی چگونگی به ‌وجود آمدن و توسعه‌ی این مجموعه تا کنون دو پایان‌نامه دانشگاهی نوشته شده که خود گویای دامنه‌ی تاثیر فرهنگی ادبیات مهاجران در سرزمین میهمان است.

-آیا تا ‌حال گروه‌ها و جریان‌های خاص یا دولتی سعی کرده‌اند بر سیاست کلی کتاب‌خانه تاثیر بگذارند؟

-معلوم است که تاسیس این کتاب‌خانه از دید گروه‌های سیاسی، از جمله کارداران سفارت ایران در وین پنهان نماند. به‌خصوص پس از برگزاری شب‌های شعر و داستان‌خوانی نویسندگان در تبعید یا هنرمندانی که از ایران دعوت می‌شدند، وابسته‌ی فرهنگی سفارت، به عنوان اهدای کتاب، کارتون کارتون کتاب‌های انتشاراتی وزارت خارجه را که در باب تبلیغ نظام و سیاست‌های جمهوری اسلامی بود، به کتاب‌خانه می‌فرستاد. ما هم پس از بررسی عنوان‌های کتاب‌ها آنها را به انبار کتاب‌خانه منتقل می‌کردیم که اگر روزی سراغ‌شان را گرفتند، به خودشان برگردانیم. در میان این کتاب‌های اهدایی، تنها دو جلد مندرس از رباعیات خیام به چند زبان و یک نسخه اشعار حافظ را به این مجموعه اضافه کردیم. با این‌ حال یک بار تلویزیون جام جم در ماه‌های آخر ریاست جمهوری احمدی نژاد رپرتاژی به‌عنوان «دستاوردی از دوران طلایی ریاست جمهوری» او تهیه کرد و حتی مدعی شد که سفارت این کتاب‌ها را جمع‌ آوری و هدیه کرده است!  به ‌هر حال بسیاری از این کتاب‌ها امضای صاحبان‌شان را دارند و آشکار است که متعلق به چه کسانی بوده‌اند.

-«انجمن هنر و ادبیات در وین» در کنار اداره‌ی کتاب‌خانه، برنامه‌‌های فرهنگی هم با عنوان «برای آزادی بیان» اجرا می‌کند که به دو زبان برگزار می‌شوند. انجمن با اجرای دو زبانه‌ی این برنامه‌ها چه هدفی را دنبال می‌کند؟

 -هدف ما این بود که اولا نویسندگان ایرانی را به آلمانی‌زبان‌ها بشناسانیم. از سوی دیگر می‌خواستیم ‌از طریق ادبیات معاصر ایران و با بازگویی سرگذشت‌های مهاجران رابطه‌ی خودمان یعنی مهاجرین نسل اول را با فرزندان خود که به نسل دوم تعلق دارند، حفظ کنیم. به این ترتیب نه فقط گفتمان حقوق بشری «آزادی بیان» را در مرکز فعالیت‌های‌ کانون قرار دادیم، بلکه رابطه‌ها و روایت‌ها را از منظر ادبیات هم دوره کرده‌ایم. در برخی از جلسات کتاب‌خوانی مردم اشک در چشم داشتند و این‌ همه هیجان به خاطر ادبیات برای آلمانی‌زبان‌ها هم غریب بود و هم رمانتیک. به این ترتیب «شب‌های آزادی بیان» که برای برخی شب‌های انستیتو گوته تهران را تداعی می‌کرد، بدل شد به ‌صحنه‌ای که در آن چهره‌های ادبیات تبعید ایران حضور یافتند. در اینجا باید از حمید صدر یاد کنم که در اغاز راه، از هیچ پشتیبانی فروگذار نکرد و وسیله‌ای برای شناساندن این کتاب‌خانه و اهداف آن شد.

-شما به عنوان یکی از پایه‌گذاران این کتاب‌خانه، کارنامه‌ی فعالیت‌های آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

-امسال این پروژه ده ساله می‌شود، هر چند که مجموعه‌ی کوچکی ‌است از کتاب‌های داستانی و شعر، اما محبوب و مأمن بسیاری از مهاجران ایرانی، افغانستانی و تاجیک است. این مهاجران تقریبا همه این کتاب‌ها را می‌شناسند. آنها تا در وطن تازه‌شان جا بیافتند و به زبان غریبه‌اش عادت کنند و دل ببندند، روی صندلی‌های راحت این کتاب‌خانه سر در کتابی گشوده می‌نشینند و در موطن زبانی‌شان، غربت را فراموش می‌کنند و به دشت‌های فراخ سرزمین آباء و اجدادی‌اشان باز می‌گردند. هرچند دستیابی به آزادی بیان در ایران هم‌چنان رویایی بیش نیست، اما تمرین‌اش هم در خارج از مرزها خوب است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=92540