پرستو میر – در زمان حال استفاده از راههای ارتباطی از طریق اپلیکیشنهایی که در موبایلها نصب میگردد، همچون تلگرام، امکان ایجاد ارتباط را با نزدیکان، دوستان دور و نزدیک ، شرکای شغلی و همکاران و غیره بسیار آسانتر از زمان قبل از ورود این تکنولوژی جدید در زمینه «تلفن همراه» شده است.
اما این فقط یک دید کلی به این قضیه میتواند باشد چرا که میدانیم طلوع هر تکنولوژی و گسترش آن (به ویژه در آنهایی که میان تمامی مردم رواج پیدا میکنند) بعد از مدتی پیامدها و عوارض منفی و ناخواستهای را نیز به همراه دارد و این برمیگردد به مقوله «فرهنگسازی» در مورد استفاده از تکنولوژیهای مختلف از جمله تکنولوژی ارتباطات، از تلفن و رسانه گرفته تا موبایل، و البته خاص ایران هم نیست.
من در مورد ایران میخواهم بنویسم. در مورد مردمانی که زمانی، با دیدی منفی، نوع روابط خانوادگی مردم جهان (به ویژه در غرب) را زیر سئوال میبردند و کانون خانوادههای ایرانی را در مقایسه با نوع غربی آن مستحکم میدانستند و عجب اینکه با وجود آمارها و تجارب واقعی، هنوز هم روی این مقایسه پافشاری میکنند!
تکنولوژی موبایل یا همان تلفن همراه ابتدا در دهه آخر قرن بیستم به صورت کالایی لوکس (جدا از کاربرد آن) وارد ایران شد و وزارت پست و تلگراف و تلفن آن زمان فروشنده، پشتیبانیکننده و به طور کل «اپراتور» این تکنولوژی بود. ابتدا کاسبان مرفه به استفاده از آن روی آوردند به دو دلیل؛ یکی آنکه توان ارتباطی خود را ضمن گستردهتر کردن، آسانتر کنند و دیگر آنکه به رقبای خود نشان بدهند که: من پول دارم! و کسب و کار من خوب میچرخد! شاید باورش برای ایرانیان ساکن «آنسوی آب» کمیعجیب باشد ولی حقیقت دارد. چرا که عده زیادی از کسبه، تجار و مدیران هنوز دسترسی به آن نداشتند. کسی که موبایل داشت زیاد نمیتوانست از آن بهره ببرد چرا که افراد دیگر آن را در اختیار نداشتند و هر کسی که این وسیله را داشت، فقط نشانهی مرفه بودن و قمپز در کردن بود.
چند سالی گذشت و موبایل مانند بسیاری از تکنولوژیهای دیگر (رادیو، تلفن، تلویزیون، کامپیوترهای شخصی) از حالت کالای «لوکس» خارج شد وطی ۳ دهه، تکنولوژی «تاچ» دنیای آن را اساسا دگرگون کرد. از بیان داستان تاریخی آن در ایران خودداری میکنم چرا که این نوشتار به موضوع دیگری قرار است بپردازد.
امروزه استفاده از اپلیکیشنهای مورد استفاده در گوشیهای همراه، به ویژه آن دسته که با هدف «ایجاد رابطه»، «تشکیل گروه و کانال» و موارد مشابه طراحی و عرضه شدهاند نوع رابطه را در میان مردم ایران به نحو عجیب ولی باورکردنی تغییر داده است. به قول دوستی که میگفت: زمانی در هر خانه فقط یک صفحه بود و آن صفحه تلویزیون بود و همه اعضای خانواده چشم به یک صفحه داشتیم و این حتی به مهمانیهای خودمانی و دورهمیها لطمه نمیزد و چه بسا همدلی و بحثهای مفید را در خانواده و در مهمانیها ایجاد میکرد اما امروز هر کس برای خودش یک صفحه دارد و خودش هست و صفحه موبایلاش که آدم را یاد آن کلمه پرمعنای ترانه زویا زاکازیان میاندازد که… «یه جعبه نور خوشرنگ!»
به جرات میگویم که این روند ارتباطی نه به صورت خزنده بلکه به سرعت به روابط بین اعضای خانواده و حتی رفقای نزدیک آسیب میرساند البته به شرطی که فرهنگ استفاده از آن را نداشته باشند. مثلا در دورانی که به خاطروضعیت بد اقتصادی ایران، زن و شوهر هر دو کار میکنند، در خانه نشستهاند، خسته از کار روزانه، شب است، تلویزیون روی یکی از کانالهای ماهوارهای روشن است، زن و شوهر یک چشم بر تلویزیون دارند و یک چشم بر صفحه خوشرنگ گوشی خود. حرف و حدیثی رد و بدل نمیشود. هر کس سر در گوشی خود دارد و فعالیت مغزش متمرکز بر روی اطلاعات انبوه و سخنان بی در و پیکری است که پشت سر هم از اپلیکیشنهای گوشی همراه از راه میرسند. اطلاعاتی که بسیاری از آنها اشتباه و شایعه و همچنین دروغ هستند از جمله در مورد زندگی به اصطلاح «سلبریتی»ها مانند فوتبالیستها و خوانندگان و هنرپیشههای سینما. اخبار جدی سیاسی و اقتصادی نیز به درستی رد و بدل نمیشود و دو اپراتور اصلی تلفن همراه در ایران یعنی «ایرانسل» و «همراه اول» تا میتوانند از این آب شدیداً گلآلود ماهی میگیرند و یکهتاز میدان هستند و با پیامهایی که عضو فلان سرویس شوید تا فلان شود و روزی فلان قدر دریافت کنید، حتی سرویسهای فال حافظ و استخاره و دعا در اختیار میگذارند.
باری، تا آخر شب تقریباً حرفی رد و بدل نمیشود. انگار همه در دنیای خود و غرق در اطلاعات درون گوشی خود سیر میکنند و جالب اینکه این اطلاعات عمدتا اشتباه برای ایشان حکم «وحی مُنزل» را پیدا کرده و تازه به دیگران هم میفرستند!
خاطرم هست که در دوره دانشجویی کتاب معروف «موج سوم» نوشته الوین تافلر در ایران ترجمه و منتشر شده بود و در بخشی از آن اینطور پیشبینی میشد که در آینده گسترش ارتباطات اینترنتی باعث میشود که مثلا کارمندان از داخل منزل خود وظایفشان را انجام میدهند و به واسطه حضور در منزل، روابط خانوادگی نزدیکتر خواهد شد. باید گفت جناب تافلر دستکم در مورد کشور ایران و ایرانیان امروز اشتباه پیشبینی کرده است. به عنوان مثال در همین فامیل نگارنده بعد از ظهور اپلیکیشنهایی مانند «وایبر» و «تلگرام» گروهی به نام «فک و فامیل» به وجود آمد که در نهایت سرمنشاء بسیاری از دعواها، مشاجرهها و قطع رابطهها شد. دیگر فامیل آن فامیل دوستداشتنی سابق نیست. برای من که متعلق به دهه پنجاه خورشیدی هستم این موضوع بسیار دردآور است و حسرت زمانی را میخورم که در فامیل، مهمانیهای دورهای رواج داشت.
اکنون حتی عیددیدنیها و تبریک جشنها و مناسبتهایی همچون روز تولد با یک پیام کوتاه در تلگرام و یا روشی مشابه سر و تهاش هم میآید و تمام. یک راننده مسن تاکسی تعریف میکرد که یک سبد را در بالای جاکفشی ورودی منزل با میخ نصب کرده و شبهای جمعه که فرزندانش به همراه عروسها و دامادها و نوههایش به منزل او میآیند، آنها را مجبور میکند موبایلها و تبلتهای خود را خاموش کرده و در داخل سبد بیاندازند. با لبخندی پرسیدم چرا؟ جواب را میدانستم اما برای ادامه صحبت در طول مسیر این سئوال را پرسیدم. گفت: میان دیدن ما یا با آن آت و آشغالهایشان چت کنند؟ هر کی میخواد چت کنه حق نداره بیاد خونه من!» راه خوبی به نظرم رسید. پیرمردی که میخواهد فرزندان و نوههایش را ببیند و با آنها خوش باشد و صحبت و گفتگو کند و طاقت این «بیمحلی»، و از نظر من، «توهین آشکار» را ندارد.
اکنون موارد مشابه را زیاد از دوستانم میشنوم. طرف در مهمانی نشسته و با یک طرف دیگر در همان مهمانی در تلگرام حرف میزند! انگار برایش خیلی سخت است که برود و کنارش بنشیند و گفتگو کند. خیلی دردآور است. صحبت در مهمانی از طریق اینترنت آن هم فقط در فاصله چند متری!
چه کسی راهکاری برای این پیامد ناخجستهی تکنولوژی ارتباطات دارد؟ آیا همان تکنیک ساده سبد بالای جاکفشی پیرمرد راننده کارآمد است؟ به نظر نگارنده البته راه خوبی است اما آیا راههای دیگری میتوان یافت که داوطلبانه هم باشد؟ چه کسی مسئولیت به اصطلاح «فرهنگسازی» را، که از بس توسط مقامات رژیم استفاده شده دیگر به ابتذال رسیده، ارا بر عهده دارد؟ اپراتورهای گوشی همراه در ایران که اصلا معلوم نیست سر در کدام آخور دارند و خودشان دزد سر گردنه شدهاند و برای عضویت در هر سرویس ، صاحب خط (اعتباری یا دائمی) را روزی ۱۰۰ ، ۲۰۰ و ۳۰۰ تومان تلکه میکنند! خوانندگان محترم با توجه به جمعیت کشور ایران حساب کنند که روزانه چقدر به جیب مبارک اپراتورهای تلفن همراه، فقط از این طریق، واریز میشود.
از این مثالی که میخواهم بزنم گمان نمیکنم وقیحتر سراغ داشته باشید. چند بار برای من از طرف خود اپراتور اس ام اس (پیامک) با لحنی خیلی خودمانی آمد که: «میخوای بدونی همسرت چقدر بهت وفاداره؟ عکسشو بفرست تا نتیجه جالب رو برات بفرستیم!» کمی بعد در نمایشگاه تکنولوژی مخابرات و فنآوری اطلاعات به غرفهی آن اپراتور رفتم و سراغ مدیر روابط عمومی آن را گرفتم. اول طفره رفتند ولی با اصرار زیاد موفق شدم رئیس دفتر وی را ببینم. پیامک را به او نشان دادم و پرسیدم این چیه؟ او هم طفره رفت و دست آخر گفت عدد فلان را به شماره فلان سرویس بفرستید تا دیگر این پیام برای شما فرستاده نشود. گفتم این کار را کردهام و بعد از سه روز توقف دو بار دیگر این پیام برای من آمده. اطراف من و ایشان شلوغ بود و من عصبانی و جناب رییس دفتر هم دست و پایش را گم کرده بود که چه کند و چطور از شرّ من خلاص شود. بگومگوی ما بالا گرفت و نهایتاً من یک سیلی در حضور کارمنداناش حواله او کردم و ماجرا به حراست نمایشگاه کشید. طرف میگفت شکایت میکنم و چنین و چنان میکنم ولی با وساطت مسئول حراست نمایشگاه با دیدن عصبانیت من و اصرارم برای جواب گرفتن منطقی، وی از من عذرخواهی و راهنمایی کرد که اگر باز این پیام برای شما آمد میتوانید از کانالهای قضایی از آن اپراتور شکایت کنید.
خود ما باعث شدهایم که از هر تکنولوژی و یا هر چیز جدیدی که به کشورمان وارد میکنند مورد سوء استفاده واقع شویم. روی سخنم با آن عزیز دوستداشتنی است که چند سالیست او را ندیدهام تا با هم گپی بزنیم… از نزدیک و به قول فرنگیها «فیس تو فیس»؛ اما آن عزیز همیشه در تلگرام آنلاین است؛ جواب میدهد ولی کوتاه و «تلگرافی»! مگر نه اینکه اسم اپلیکیشن هم «تلگرام» است؟!
در بسیاری از خانوادههای ایرانی آن رابطه خانوادگی و فامیلی که به رخ غربیها میکشیدیم دیگر مرده است. مگر میشود تمام تقصیر را همیشه به گردن حکومت اسلامیانداخت؟ آیا خود ما مقصر نیستیم؟ آیا خود ما خم نشدهایم که از ما سواری بگیرند؟ آیا ما خود کیف پولمان را برای سوء استفاده اپراتورهای تلفن همراه در ایران باز نگذاشتهایم؟
به قول مهدی اخوان ثالث، «سلامات را نمیخواهند پاسخ گفت»، سرها در موبایل است!