دختر ٢٠ سالهاى که مدت کوتاهى پس از ازدواج با پسرى دوست شده بود براى برداشتن شوهرش از سر راه رسیدن به معشوق در لیوان چاى او داروى خوابآور ریخت و بعد از ساعتى او را که بیهوش شده بود با کمک دوست پسرش در گودالى که از قبل آماده کرده بودند گذاشتند و شروع به ریختن خاک روى او کردند اما ناگهان شوهر زن به هوش آمد، از داخل گودال خارج شد و خواست فرار کند اما آنها او را گرفتند، دوباره در گودال قرار دادند و با بیل و کلنگ ضربات زیادى به وى زدند و وقتى بیحال شد با همدستى دو دوست دیگرشان آنقدر خاک به روى او ریختند تا خفه شد.
پلیس، دختر و دوست پسرش و همدستان آنها را دستگیر و زندانى کرد.