جمعیت جهان به هفت میلیارد و نیم رسیده و انتظار میرود تا سال ۲۰۵۰ به ده میلیارد برسد. به چه دلیل جمعیت جهان به نحو غیرقابل اعتراضی رو به افزایش است؟ آیا باید این افزایش جمعیت را کاهش داد و یا به کلی از آن جلوگیری کرد؟
در سال ۱۹۸۰ جمعیت جهان درحدود یک میلیارد بود. از آن تاریخ این تعداد افراد بشر بیش از هفت برابر شده و در سال ۲۰۱۷ به هفت میلیارد و نیم نفر رسیده است. آیا افزایش جمعیت دنیا به ناگزیر همچنان ادامه خواهد یافت؟ آیا در طول زمان تعادل پیدا خواهد کرد؟ آیا باید این افزایش را کاهش داد یا مانع آن شد؟
بهطور ساده میتوان گفت جمعیت جهان رو به افزایش است زیرا تعداد تولد نوزادان سه برابر تعداد تلفات است. در ابتدا افزایش تولد بر مرگ و میر در دو قرن پیش در اروپا و آمریکای شمالی اتفاق افتاد که شمار مرگ و میر کاهش یافت. این کیفیت همان است که دانشمندان به آن «تحول جمعیت» میگویند. این تحول سپس به دیگر نقاط جهان راه یافت زیرا پیشرفت اقتصادی و اجتماعی همراه با بهبود شرایط بهداشتی و پزشکی آمار مرگ و میر را کاهش میداد.
افزایش سریع جمعیت در آفریقا
درجهی افزایش جمعیت جهان در نیم قرن گذشته به بالاترین حد خود و به ۲ درصد رسید ولی این افزایش به تدریج کندتر شد و در سال ۲۰۱۷ به ۱/۱درصد رسید. این کاهش در سالهای آینده ادامه خواهد داشت زیرا زاد و ولد در قاره آفریقا کمتر میشود. مثلا در سال ۱۹۵۰ میانگین نوزادان یک زن، پنج نوزاد بود و امروزدرسال ۲۰۱۷ به دو و نیم نوزاد رسیده است. در این سال در بعضی نواحی تعداد نوزادان بیشتر بوده و به سه نوزاد رسیده است. منطقه دو طرف خط استوا در آفریقا و منطقهای که از افغانستان شروع میشود و از شمال هند و پاکستان میگذرد، اینها مناطقی هستند که در آینده با افزایش نوزاد روبرو میشوند.
یک عامل مهم در دههی آینده افزایش جمعیت آفریقا از جمله آفریقای شمالی است که موجب میشود تعداد جمعیت این قاره چهار برابر شود و از یک میلیارد در سال ۲۰۱۰ به ۵/۲میلیارد در ۲۰۵۰ و ۴ میلیارد نفر در سال ۲۱۰۰ برسد. این افزایش جمعیت با وجود بیماری همهگیر ایدز و عوامل دیگر صورت خواهد پذیرفت. وقتی به طور تقریبی میگوییم از هر شش نفر جمعیت جهان یک نفر در آفریقا زندگی میکند این نسبت در یک قرن بعد، از هر سه نفر یک نفر خواهد بود. این افزایش جمعیت در آفریقا به ویژه در منطقهی جنوب صحرای آفریقاست که جمعیت آن از ۸۰۰میلیون نفر در سال ۲۰۱۰ به ۴میلیارد در سال ۲۱۰۰ خواهد رسید.
در دهههای آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ارقامی که خواندید فقط پیشبینی و حدس و گمان بر دادههای فعلی است و هیچکس نمیتواند با قاطعیت بگوید که آینده چه چیزی برای ما به ارمغان خواهد آورد. این پیشبینیهایی دربارهی افزایش جمعیت ممکن است برای ۱۰، ۲۰، ۳۰ سال آینده قابل اطمینان باشد. بسیاری از اشخاصی که در سال ۲۰۵۰ زنده خواهند بود و یا هم اکنون به دنیا آمدهاند، تعدادشان معلوم است. در عین حال میتوانیم با دقت کافی نسبت اشخاصی را که امروز زندهاند و در یک تاریخ احتمالی قطعا میمیرند حساب کنیم. به همین طریق زنانی که در بیست سال آینده آبستن خواهند شد هم اکنون زنده هستند و میتوان آنان را نیز حساب کرد. با برآورد امکان بارداری زنان، میتوانیم شمار زایمانهای آینده را باز هم با دقت نسبی پیشبینی کنیم.

به این ترتیب این فرض که روند افزایش جمعیت در مدت کوتاهی تغییر پیدا خواهد کرد، تصوری بیجا خواهد بود. کاهش جمعیت جهان یک راه حل عملی و واقعبینانه ندارد. در واقع چگونه میتوان جمعیت جهان را کاهش داد؟ از طریق افزایش مرگ و میر؟! هیچکس نمیتواند حتی تصورش را بکند؛ از طریق مهاجرت بخشی از جمعیت جهان به کره مریخ؟! تصوری کاملا به دور از واقعیت؛ از راه کاهش بارداری و زایمان و محدودیت داشتن فرزند به میانگین نیم فرزند؟! این راه در برخی از کشورهای جهان توسط بسیاری از مردم اجرا میشود. پدران و مادران ترجیح میدهند تعداد کمتری فرزند داشته باشند تا بتوانند بهتر و بیشتر به آنها برسند و آنان را افرادی سالم و تربیت شده تحویل جامعه بدهند. ولی با این راه حل نمیتوان در کوتاهمدت سبب کاهش جمعیت شد حتی اگر میانگین زایش همهی جهان مانند اروپا به ۶/۱ نوزاد برای هر زن برسد. در این صورت نیز جمعیت جهان برای چندین دههی دیگر همچنان فزایش خواهد یافت. هنوز تعداد بسیاری از زنان آمادهی بارداری و زایمان وجود دارند که زمانی به دنیا آمدهاند که نرخ افزایش جمعیت زیاد بوده است. بنابراین تعداد نوزادان هنوز زیاد است.
از طرف دیگر، افراد بیش از گذشته به سنین کهنسالی و بسیار کهنسالی میرسند و در نتیجه شمار مرگ و میر روز به روز کمتر میشود.
مسألهی کاهش زایش
کارشناسان جمعیت بر اساس بررسیهایی که انجام دادهاند در کمال شگفتی متوجه شدهاند که در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، تعداد زایش در بسیاری از کشورهای آسیا و آمریکای لاتین بسیار کم شده و جمعیت آنها به نحو بارزی کاهش پیدا کرده است. حال آنکه در سرزمینهای آفریقایی در شمال و جنوب خط استوا انتظار میرفت به دلایل اقتصادی و اجتماعی نرخ تولد کاهش یابد. در حالی که این نرخ در این منطقه رو به افزایش بوده و هست ولی نه در میان شهرنشینان و قشرهای تحصیلکرده. کاهش نرخ تولد در آسیا و آمریکای لاتین که کندتر از چندین دهه قبل است نه به دلیل استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری است.
در واقع خانوادههای روستانشین که از امکانات کمتری برخوردازند، میبایست از اصل دو فرزند برای یک خانواده پیروی میکردند. از همین رو بسیاری از روستانشینان خواهان آن هستند که تعداد کمتری فرزند داشته باشند و فاصلهی تولد بین فرزندانشان بیشتر باشد. برای رسیدن به این هدف، آمادهی استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری نیز هستند ولی وسایل و خدمات لازم برای آنان فراهم نیست. در بسیاری از این کشورها برنامهی ملی کنترل بارداری نیز وجود دارد ولی بدون نتیجه است زیرا از یک سو وسایل لازم فراهم نیست و از سوی دیگر مسؤولان اجرایی علاقهی خاصی به کار و وظیفهی خود ندارند. بسیاری از اینان حتی در میان مقامات رسمی به لزوم و ضرورت این برنامهها اعتقادی ندارند اگرچه دولتهایشان این برنامهها را به عنوان تعهد بینالمللی پذیرفتهاند.
این نکته یکی از مواردی است که کاهش نرخ تولد در آسیا و آمریکای لاتین دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی را توضیح میدهد. عدم پیگیری این برنامهها یکی از دلایل مهم افزایش زاد و ولد در قارهی آفریقاست.
انفجار جمعیت و یا تعادل آن جهان آینده تا مثلا شصت سال دیگر، از اکنون قابل پیشبینی نیست. تحول جمعیت را برای آیندههای دور نمیتوان پیشبینی کرد. اگر در بلندمدت تشکیل خانوادههای کوچک و کمنوزاد، به نمونهی رایج تبدیل شود و هر زنی بیش از دو فرزند به دنیا نیاورد، جمعیت جهان پس از رسیدن به حداکثر ده میلیارد نفر به تدریج کم خواهد شد و حتی ممکن است به آنجا برسد که نسل بشر منقرض شود.
ولی سناریوی دیگری نیز وجود دارد که در آن زنان ساکن در بخشهایی از جهان که کمتر از دو فرزند به دنیا میآورند به جوامعی تبدیل گردند که زنان در آنها بیش از دو فرزند به دنیا نمیآورند. پیروی از این روش نیز موجب خواهد شد که جمعیت جهان بار دیگر رو به افزایش گذاشته و منجر به انقراض بشر شود اما این بار به خاطر افزایش جمعیت!
اگر نمیخواهیم انسان به دلیل کاهش بیحساب و یا افزایش بیحساب جمعیت منقرض شود باید به فکر سناریو و راهی بود که در آن تعادل مطلق رعایت شود.
آنچه اهمیت دارد نحوهی زندگی است
البته افراد بشر باید برای نیازهای خود در آینده از هم اکنون به فکر باشند تا در طول زمان به تعادل مطلوب دست یابند. برای رسیدن به این هدف، چند دههی آینده کمال اهمیت را دارد.
بر جمعیت جهان به نحو اجتنابناپذیر تا سال ۲۰۵۰ بین ۲ تا ۳ میلیارد نفر افزوده خواهد شد. تنها دلیل این افزایش بیحساب جمعیت، عدم توجه مردم به آیندهی نسل بشر است. با وجود این ما قدرت آن را داریم که از هم اکنون نحوهی زندگی خود را تغییر دهیم. چنین اقدامی ضرورت آنی دارد. راه حل آن است که برای محیط زیست توجه و احترام بیشتری قائل شویم و در استفاده از منابع طبیعی کمال آگاهی را بهکار بریم. به هر تقدیر، واقعیت این است که دوام حیات و بقای بشر بیشتر بستگی به انتخاب نحوهی زندگی دارد تا شمار جمعیت جهان.
*منبع: The Conversation
*نویسنده: ژیل پیزون
*ترجمه از کیهان لندن