اختر قاسمی – نیلوفر بیضایی، کارگردان تئاتر و نمایشنامهنویس است. او را نزدیک به یک ربع قرن است که میشناسم؛ قبل از اینکه اولین کار تئاترش را به روی صحنه ببرد. دختر جوان پرشوری که کتاب را میبلعید و سراسر وجودش عشق به تئاتر و صحنه و فراگیری بود. هرگاه دور هم جمع میشدیم از کتابی که خوانده و پسندیده بود برایمان میگفت. این خصلت او همیشه برایم جذاب بود. نیلوفر از جمله هنرمندانیست که میداند چه میخواهد و چگونه میخواهد بگوید. به همین دلیل هم هیچگاه او را سردرگم نمیبینیم. پختگی و نبوغ کار او برای آنانی که تئاتر را جدی دنبال میکنند به خوبی قابل مشاهده است. از عمدهترین خصوصیات او صداقت در کردار و گفتار، پشتکار و مقاومت حرفهای است. همچنین جدیت او در کار و صمیمت و مهربانی در برخورد با اطرافیان و دوستان از او شخصیتی بسیار دوستداشتنی ارائه میدهد.
نیلوفر از سال ۱۹۸۵ در آلمان زندگی میکند. او در دانشگاه فرانکفورت در رشتهی ادبیات آلمانی، تئاتر- سینما و تلویزیون و تعلیم و تربیت تحصیل کرده است. نیلوفر بیضایی از سال ۱۹۹۴ گروه تئاتر دریچه را پایهگذاری کرد و تا به امروز دهها نمایشنامه را کارگردانی کار کرده است. او تا به حال به سراغ چند اثر ادبی رفته و آنها را به روی صحنه برده است. از جمله «بوف کور» هدایت و «سه نظر در بارهی یک مرگ» از مینا اسدی. آخرین کار ادبی او که به تازگی به روی صحنه رفته و در ماههای آینده در شهرهای مختلف آلمان اجرا خواهد شد، مجموعهای از پنج داستان کوتاه و یک رمان مهشید امیرشاهی نویسندهی توانا و بزرگ ایران است. در همین باره نیز با او به گفتگو نشستم.
-شما قبلا نمایشهایی بر اساس آثار ادبی به روی صحنه بردید مثل بوف کور هدایت و یا داستانهای مینا اسدی و… اما چرا با اینکه مهشید امیرشاهی را سالیان طولانیست که میشناسید، تازه الان به سراغ کارهای او رفتید؟
-من از سالها پیش در فکر این بودم که زمانی نمایشی بر اساس داستانهای خانم امیرشاهی به صحنه ببرم. اولین داستان کوتاه ایشان که مرا به این فکر انداخت، «مه درّه و گرد راه» بود که شامل دو مونولوگ موازی یکدیگر میشود و از طریق آنها ما به دنیای درون و بسیار متفاوت یک مرد و یک زن وارد میشویم. اما هنوز برایم روشن نبود که از کجا باید شروع کنم و به کجا برسم. از سوی دیگر بخشی از رمانهای ایشان را نیز بسیار برای صحنه مناسب میدیدم. من طرحهای بسیاری در ذهن دارم که باید به مرور زمان شکل بگیرند و برای همین از پیش برای هیچیک تصمیم نمیگیرم بلکه خودم را به آنها میسپارم و میگذارم در ذهنم پخته شوند. این طرح در تمام این سالیان که نمایشهای دیگری کار کردم، در ذهنم کار میکرد تا اینکه این بار دیدم از داستانهای منقطع میتوانم به یک مجموعهی به هم پیوسته برسم و از داستانها به یک فراداستان. دلم میخواست زمانی این کار را بکنم که از نتیجهی آن مطمئن باشم. یکی به دلیل احترام زیادی که برای خانم امیرشاهی و آثارش قائلم و دیگر به این دلیل که میخواستم در یک نمایش چکیدهی افکار او و نگاه او و زندگیاش را موازی با وقایع اجتماعی نهایتا سیاسی به تصویر بکشم. خلاصه اینکه هر طرحی که در ذهن دارم در زمان خودش اهمیت ظهورش را به من اعلام میکند و این روند در بعضی موارد بسیار طول میکشد تا به بار بنشیند و نتیجه بدهد.
-آیا جنبه ادبی کارهای امیرشاهی باعث شد که به سراغ ایشان بروید یا روحیهی مبارزاتی او با ارتجاع سیاه و سرخ؟
-هر دو. خانم امیرشاهی از بسیاری جهات در ادبیات و در فضای روشنفکری ما یک استثناء است. شاید بهتر باشد بگویم، در جامعهای که هنوز بخشی ساختارهای قبیلهای دارد و فرد را به رسمیت نمیشناسد، او هم در آثارش و هم در حضورش به عنوان یک روشنفکر دارای ویژگیهای یک فرد قائم بهذات است. در عین حال او در آثارش با نگاه سیاه و سفید بسیار فاصله دارد و به شخصیتهای داستانهایش از هر طبقه و منطقهی جغرافیایی که باشند به یک نسبت مهر میورزد و حتی برای شخصیتهایی که خصلتهای منفی دارند نیز ویژگیهای فردی قائل است. در زندگی اجتماعی و سیاسی نیز او از تنها ماندن نهراسیده و آنچه را که فکر میکرده درست است، در زمان خودش بر زبان آورده و بهایش را نیز پرداخته است. همهی این خصلتها او را به عنوان یک شخصیت برجسته تثبیت میکند حتی اگر با تمام گفتههایش موافق نباشیم.
-آیا ممکن است این حس در شما ایجاد شده باشد که دوباره ما در همان مکان و زمانی هستیم که مهشید امیرشاهی حدود ۴۰ سال پیش توضیح میداد؟
-بله حتما. من اصولا در تئاتر هر کاری که میکنم به امروز ما ربط دارد.من پر از پرسشم در مورد امروز و تنها به آثاری میپردازم که برای امروز نیز حرفی برای گفتن داشته باشند. بسیاری از ساختارهایی که خانم امیرشاهی در آثارش به پرسش میکشد، هنوز و همچنان و شاید قویتر از پیش در بطن جامعهی ما عمل میکنند.
-فکر میکنید چرا هنرمندان دیگر تئاتر و سینما به سراغ داستانهای خانم امیرشاهی نرفتند در حالی که داستانهای او بسیار تصویری هستند؟
-در ایران که دلیلاش مشخص است: آثار ایشان به راحتی در دسترس نیست چون اجازه انتشار ندارند و اجرای آثار ایشان به هر شکلی که باشد با ممیزی روبرو خواهد شد. نکتهی دیگری که هم در مورد ایران و هم در مورد خارج از ایران صدق میکند، این است که برای رفتن به سراغ آثار ادبی معاصر باید با آنها آشنا بود و من باید با نهایت تاسف بگویم که بسیاری از اهالی تئاتر و سینمای ما اهل ادبیات و خواندن آثار ادبی معاصر نیستند. نکتهی دیگر اینکه در مورد تئاتر باید بگویم کمتر با کسانی برخورد داشتهام که در تئاتر با تکیه بر دانش تئاتری خود حاضر به ریسک و تجربهی امکانات دیگری بجز نمایشنامه و شکل کلاسیک کار تئاتر باشند. در سینما چون این راه (تبدیل رمان به فیلم) را غربیها قبلا رفتهاند و در این زمینه نمونههای بسیاری موجود است، در صورت موجود بودن امکانات، این امر شاید چنان دور از ذهن نباشد. این را هم اضافه کنم که شخصا امیدوارم روزی رمانهای «مادران و دختران» خانم امیرشاهی توسط فیلمسازانی ساخته شود.
-چقدر تئاتر خارج از کشور موفق بوده مخاطب جذب کند و شما به عنوان یک از فعالترین کارگردانان و نمایشنامهنویسان خارج از کشور نقش تئاتر خارج از کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
-تئاتر خارج از کشور یک مجموعهی بسیار ناهمگون است. بخش زیادی از کسانی که تئاتر کار کردهاند و میکنند، به صورت مداوم به این کار نپرداختهاند و گویا تئاتر برایشان محل تفنن است. بسیاری از کسانی که در اینجا به کارگردانی تئاتر روی آوردهاند، قبلا صرفا تجربهی بازیگری داشتهاند، در حالی که این دو حرفه یعنی بازیگری و کارگردانی تئاتر، دو حیطهی کاملا متفاوتند. در کار بازیگری شما باید هم تکنیکهای گوناگون حرفهتان را بشناسید و هم به آنها مسلط باشید، هم دیسیپلین داشته باشید و هم قابلیت و توانایی ظاهر شدن در نقشهای گوناگون را و هم توانایی تطبیق دادن خود با فضا و قالب کاری که در آن حضور پیدا میکنید. در کارگردانی، شما بایدعلاوه بر شناخت ساختارها و چارچوبهای اجرای صحنهای، با شیوههای گوناگون و اشکال گوناگون کار صحنهای آشنا باشید، ضمن آگاهی به کل آنچه میخواهید عرضه کنید، بر تمام جزئیات و اجزاء سازنده تسلط و آگاهی داشته باشید، دیسیپلین و یا گاه در جزئیات وسواس داشته باشید، اهمیت زمان را در صحنه بشناسید، دراماتورژی بشناسید، بتوانید تکه تکهی پازلهایی که هر کار را می سازند با دقت و وسواس در کنار هم بچینید، بتوانید از مجموعهی بازیگر، طرح صحنه، لباس، نور، موسیقی و حتی مدیاهای دیگر چگونه در هر کار استفاده کنید تا بتوانید آنها را در خدمت بیان آن کلیتی که در نظر دارید به کار بگیرید، باید بتوانید از هر بازیگر آنچه را در خدمت کار است بیرون بکشید، از امکانات بدنی- بیانی او بهترین استفاده را بکنید، نقاط ضعف او را به نقاط قوت بدل کنید و از نقاط قوت او در جهت گسترش امکانات صحنه بهره بگیرید، باید تئوری تئاتر بدانید و مهمتر از همه، صاحب تفکر باشید و توانایی تحلیل شرایط اجتماعی و سیاسی را داشته باشید. متاسفانه در بسیاری از کارهای ایرانی که بر صحنه میبینیم یک یا چند عنصر و گاه تمامی این عناصر بهکل غایبند. صرف اینکه چند نفر، گیریم با حسن نیت، تصمیم بگیرند تئاتری را به صحنه ببرند، کافی نیست. عدم دقتها، بی تفاوتیها، دیسیپلین نداشتنها به اندازهای که لازم است، سرسری گرفتنها، به اندازهی کافی وقت نگذاشتنها و یا از وقت بهترین بهره را نگرفتنها هیچ کمکی که نمیکند هیچ، بلکه خود را در نتیجهی کارها با بیرحمی تمام به نمایش میگذارند و این نوع کار کردن تئاتر را من بهشخصه توهین به شعور تماشاگر تلقی میکنم. تئاتر کاری نیست که برای تفنن یا در کنار شعر گفتن و داستان نوشتن و هزار کار دیگری که مدعیانش همگی خود را صاحب تمام این تواناییها میدانند و مدعی نویسندگی و شاعری و احیانا صدها هنر دیگر نیز هستند، انجام داد. تئاتر حرفهایست که علاوه بر دانش به بینش نیاز دارد و به تجربه و به کار تماموقت و متمرکز. همهی اینها را گفتم که بگویم تئاتر خارج از کشوردر دورههایی به لحاظ کمیت بسیار گسترده شده اما به لحاظ کیفیت، متاسفانه رشد چندانی نداشته و تنها تعداد انگشتشماری از کسانی را داریم که تئاتر خوب و با کیفیت تولید میکنند.
-آیا تئاتر داخل ایران را هم دنبال میکنید؟ تفاوتی بین تئاتر خارج و داخل میبینید؟
-بله، تا جایی که امکانش باشد. دو تفاوت عمده وجود دارد. اول اینکه در ایران سانسور بیداد میکند و حساسیت حکومت نسبت به تئاتر بسیار شدیدتر از حرفههای دیگر است و این موانع در خارج از ایران وجود ندارد. دوم اینکه اکثر عوامل حرفهای در شاخههای گوناگون تئاتر در ایران هستند و امکان کار حرفهای در آنجا بسیار بیشتر است. سوم اینکه تماشاگر تئاتر در ایران متمرکز است و در خارج از ایران پراکنده. یک نکتهی مهم دیگر اینکه با وجود بیداد سانسور در ایران گاه به نظرم میرسد که شهامت شکستن قالبها چه در فرم و چه در محتوا و جستجوی امکانات نو در تئاتر در ایران بیشتر از خارج از ایران است.
-کار بعدی شما چیست؟
-باید بگویم به دلیل اینکه من تئاتر کارگردانی میکنم، متنهای نمایشی زیادی برایم فرستاده میشود. از میان این متنها به نمایشنامهای برخوردم که بسیار آن را دوست داشتم و در آن پنج زن شاعر از دورههای مختلف تاریخی با یکدیگر برخورد میکنند. کار بزرگیست و به بازیگران زن بسیار خوب نیاز دارد. امیدوارم بتوانم این کار را در سال ۲۰۱۹ به صحنه ببرم.
-انتظار شما از مخاطبان تئاتر چیست؟
-مسلما اینکه تئاتر ببینند و زیاد هم ببینند و از کار خوب به هر نحوی که میتوانند حمایت کنند.
-سپاسگزارم از اینکه برای این گفتگو وقت گذاشتید و آرزوی موفقیتهای بیشتر برای شما و تئاتر خارج از کشور دارم.