زلزله دلخراشی که ۲۱ آبان ماه در استان کرمانشاه رخ داد، در پسِ درد و رنج مردم و ویرانیهای ناشی از آن، بار دیگر حقیقتی تلخ را به نمایش گذاشت: بحران در مدیریت بحران!
این بحران و ناتوانی تنها در زلزله اخیر نیست بلکه در موارد مشابه دیگر مانند آتشسوزی ساختمان پلاسکو در تهران و یا سیل تابستان ۹۵ در چند استان و همچنین زلزلههای پیشین در مناطق مختلف کشور کاملا نمایان بود.
مدیریتِ بحرانزده
«سازمان مدیریت بحران» یکی از سازمانهای دولتی است که از سال ۱۳۸۷ زیر نظر وزارت کشور آغاز به کار کرد. وظیفه این سازمان آمادگی و پیشگیری از بحرانها، مدیریت آنها و ارائه کمکهای اولیه به آسیبدیدگان و ساماندهی و بازسازی مناطق آسیبدیده با استفاده از همه امکانات و لوازم وزارتخانهها، موسسات و شرکتهای دولتی و عمومی و خصوصی، بانکها و بیمهها، نیروهای نظامی و انتظامی عنوان شده است.
در حالی که ناکارآمدی این سازمان در بروز حوادث نامنتظره کاملا ملموس است، در عین حال نتایج ارزیابی عملکرد این سازمان در سال ۹۲ نشاندهنده ضعف مالی، مدیریتی، اطلاعاتی و ارتباطی در این سازمان است و اغلب طرحها، پروژهها، دستورعملها و دورههای آموزشی اجراشده در این دوره ۵ ساله، نیمهکاره انجام شده است.
واقعیت این است که مدیریت بحران تنها شامل نجات جان آسیبدیدگان نمی شود بلکه مجموعهای از اقدامات همزمان و پیوسته است که از آمادهباش و واکنش سریع نهادهای مسوول و مربوطه تا اطلاعرسانی درست و حتی کنترل مسئولین درباره سخنانی که در جریان حادثه بیان میکنند را در بر میگیرد؛ از وعدههای آنها و سازماندهی فعالیت گروههای امدادرسان مانند هلال احمر و اورژانس و نیروهای نظامی و انتظامی تا بازسازی مناطق آسیبدیده، همه و همه در چهارچوب «مدیریت بحران» قرار میگیرند.
اما در زلزله اخیر نیز ستاد بحران کشور، که اسماعیل نجار، از اقوام حسن روحانی، رییس آن است نتوانست کارنامه قابل قبولی در سازماندهی امدادرسانی و مدیریت بحران در مناطق زلزلهزده ارائه دهد.
نیروهای ارتش در کنار مردم
در نخستین ساعات پس از وقوع زلزله نیروهای ارتش نخستین گروههایی بودند که به کمک زلزلهزدگان شتافتند و در روزهای بعد نیز درخشانترین عملکرد را در امدادرسانی بر جای گذاشتند؛ کمک به مردم زلزلهزده برای آواربرداری، دایر کردن بیمارستان و آشپزخانه صحرایی، در اختیار گذاشتن هلیکوپترهای ارتش برای انتقال مصدومان به دیگر شهرها، از نمونه فعالیت نیروهای ارتش و همراهیشان با مردم مناطق زلزلهزده بود.
در همین حال طی ۴۸ ساعت نخست پس از وقوع زلزله در اکثر مناطق زلزلهزده خبری از نیروهای هلال احمر نبود که ظاهرا مهمترین وظیفه را برای امدادرسانی در چنین شرایطی بر عهده دارند. آمبولانسها و هلیکوپترهای هلال احمر برای کمک به زائران کربلا، آن هم در صورت وقوع حوادث احتمالی، در مسیر عبور این زائران مستقر شده بودند؛ حضور کمرنگ نیروهای هلال احمر و ضعف در امدادرسانی یکی از مواردی بود که در روزهای گذشته زلزلهزدگان درباره آن شکایت داشتند و عکس و فیلمهای بسیاری از درد دل مردم در این مورد در رسانههای اجتماعی منتشر شد.
رقابت و گسست انکارناپذیر
نیروهای سپاه پاسداران نیز در مناطق زلزلهزده حضور داشته و به امدادرسانی پرداختند اما این حضور پس از دو روز به رقابت با نیروهای ارتش منجر شد و به نظر میرسد پررنگ شدن حضور نیروهای ارتش و انتشار فیلمهایی که زلزلهزدگان در آنها از ارتشیها سپاسگزاری میکنند چندان به مذاق سپاهیان خوش نیامد.
تبدیل شدن رقابت سپاه با ارتش به ابزاری در دست رسانههای موافق و مخالف سپاه از برجستهترین حواشی زلزله کرمانشاه بود.
خبرگزاریهای وابسته به حکومت و سپاه بخش عمده پوشش خبری از مناطق زلزلهزده را به انتشار خبرها و تصاویر تبلیغاتی به نفع سپاه پاسداران اختصاص دادند. حتی در حالی که هنوز بسیاری از زلزلهزدگان روستاهای دشت ذهاب به امدادهای اولیه نیاز داشتند تیم تبلیغاتی سپاه به ساخت و انتشار فیلمی مستند و تبلیغاتی درباره امدادرسانی به زلزلهزدگان پرداخت که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.
تبلیغ بر ویرانههای زندگی
این رقابت و تلاش برای مطرح شدن و دیده شدن البته مختص سپاه نبود. سفر حسن روحانی به کرمانشاه یکی از نمونههای تاسفباراینگونه تلاشها بود. نحوه حضور حسن روحانی در کرمانشاه نمونهی آشکار دیگری از بیمسوولیتی و نشناختن نقش و جایگاه خود و بهرهبرداری تبلیغاتی و جناحی و سیاسی به هر قیمت و از هر فرصت است، حتی از فاجعه دلخراشی چون زلزله که مردم عزیزان و کاشانهی خود را از دست دادهاند؛ در حالی که شهر ویران شده و شهروندان دغدغه یک بطری آب معدنی، یک وعده غذای گرم و یک پتو و سرپناه برای گذران شب را دارند، بنرهای تبلیغاتی در استقبال از رئیس جمهور از ستون و تیربرق شکسته و آسیبدیده آویزان شد.
حسن روحانی در حالی که در اتومبیل ضد گلولهاش و در میان انبوهی از نیروهای محافظ قرار گرفته و تنها سرش از سقف اتومبیل بیرون بود خطابهای تبلیغاتی از بلندگو برای مردم سوگوار و مصیبتزده خواند بدون آنکه بتوان در کلامش نشانهای از احساس و همدلی یافت؛ گویا فقط آمده بود تا نهادهای دولتی را به عنوان ناجیان به مخاطبان خود قالب کند. سخنان روحانی همانجا با خشم مردم روبرو شد. آنها در ردّ تمجیدهای بیپایهی روحانی از دولتاش، فریاد میزدند: «فقط ارتش!»
آمارها و اقدامات دروغین
از سوی دیگر، دولت که زلزله را فرصتی برای نمایش تبلیغاتی یافته بود از طریق رسانههایش به آمارسازی و ارائه گزارشهای نادرست از وضعیت منطقه پرداخت. برای نمونه در حالی که وزارت ارتباطات از برقراری امکان تماس رایگان خطوط تلفن «همراه اول» خبر میداد، و وزارت نیرو مدعی میشد که برق و آب بسیاری از مناطق وصل شده، و نهادهای مربوطه اعلام میکردند آواربرداری در شهرهایی چون سرپل ذهاب به پایان رسیده، مسئولان محلی این گزارشها را رد کرده و حتی استاندار کرمانشاه درباره گزارشهای دروغ دولتیها اولتیماتوم داد.
در آن سوی ماجرا اما مردم به صورت خودجوش اقدام به جمعآوری کمکهای نقدی و غیرنقدی برای زلزلهزدگان کرده و حتی برخی از چهرههای سرشناس برای مدیریت بر پخش کمکهای غیرنقدی یا مصرف صحیح مبالغ جمعآوری شده راهی مناطق زلزلهزده شدند. همچنین بسیاری از کاربردان شبکههای اجتماعی اعلام کردند مطمئن نیستند کمکهای نقدی و غیرنقدیشان از طریق دولت به دست زلزلهزدگان برسد. همه اینها نشاندهنده بیاعتمادی عمومی نسبت به مقامات و مسوولان کشور است.
هلال احمر و مرکز زلزلهشناسی خود نیازمند امدادند
در حالی که همیشه کمکهای مردمی، از اهدای خون تا کمکهای نقدی و تامین کالا و غذای گرم، توانسته است بخش زیادی از نیازهای مصیبتدیدگان حوادث طبیعی را فراهم کند اما نباید فراموش کرد که وظیفه اصلی بر دوش دولتهاست. بسیاری از کارشناسان نیز معتقدند سازمان هلال احمر، درست مانند سازمان صلیب سرخ، باید به به صورت تخصصی نقشآفرین روند امدادرسانی باشد و حضور افراد غیرمتخصص از مردم عادی تا هنرمند و سیاستمدار در امور امدادرسانی هر چند میتواند همدلانه باشد اما غیراصولی است و در بسیاری موارد در روند امدادرسانی اخلال به وجود میآورد. از همین رو باید به جای فعالیتهای ناپایدار و تکیه بر کمکهای خودجوش مردمی، سازمان هلال احمر را از همه نظر تقویت کرد تا بتواند آنچه را وظیفهاش هست، انجام دهد.
یکی دیگر از مشکلاتی که در حوادث طبیعی ضعف شدید مدیریت را نشان میدهد، کمبود امکانات در سازمانهای مرتبط با شناسایی این حوادث است. در همین رابطه رییس مرکز زلزلهشناسی اعلام کرده پیشلرزه این زلزله ثبت شد و اگر ایستگاههای لرزهنگاری ایران کاملتر میبود تعداد پیشلرزههای بیشتری ثبت میشد و امکان اخطار به مردم و آمادگی برای نهادهای مربوطه وجود میداشت. علی مرادی رییس مرکز زلزلهشناسی میگوید: «برای توسعه ایستگاههای لرزهنگاری عقبماندگیهای زیادی داریم. ۱۲۵ ایستگاه لرزهنگاری در کشور وجود دارد در حالی که باید ۴۵۱ ایستگاه داشته باشیم.»
بحران و ناتوانی مدیریت ادامه دارد
زمین زیر پای کرمانشاه و سرپل ذهاب فعلا آرام گرفته است در حالی که بازسازی مناطق آسیبدیده و رسیدگی به بازماندگان و آسیبدیدگان در شرایطی که سرمای زمستان نیز از راه میرسید یکی از مهمترین وظایف «سازمان مدیریت بحران» است. تجربه نشان داده است مردم این منطقه میبایست خود را برای روزهای دشوار آماده کنند. در هر زلزله، از جمله زلزلهی بم نیز مسوولان وعدههای بسیار دادند. اما نه آن زمان و نه تا کنون خبری از عملی شدن آنها نیست. اکنون در زلزله کرمانشاه بیش از ۱۲ هزار منزل مسکونی تخریب شده، زیرساختهای شهری و روستایی به شدت آسیب دیده، برای نمونه به گفتهی خود مسوولان ۹۰درصد شهر سرپل ذهاب ویران شده، کشاورزی و دامپروری که بخش بزرگی از اقتصاد منطقه را میچرخاند مختل شده و ترمیم و بازسازی همهی اینها علاوه بر مدیریت کارشناسانه و برنامهریزی مسوولانه، به منابع مالی نیاز دارد.
انحراف افکار عمومی به سوی «قبرستانهای عمودی» پروژه مسکن مهر که در دولت احمدینژاد آغاز شد و دولت روحانی بر خشت کج همان دولت بنا کرد و به مردم تحویل داد، دردی از زلزلهزدگان را دوا نمیکند. این در حالیست که سپاه دوباره به میدان آمده و «بازسازی» این مناطق را بر عهده گرفته است. باید منتظر ماند و دید این بار با کدام پروژهها جیبهای خود را پر میکنند بدون آنکه امنیت مردم را در برابر حوادث بعدی تأمین کرده باشند.
روشنک آسترکی