با گذشت دو هفته از وقوع زلزله کرمانشاه و آنچه در روزهای بحرانی نخست در روند امدادرسانی به مناطق زلزلهزده رخ داد، نشانگر دو موضوع مهم بود. نخست آنکه مردم ایران در بزنگاههای مهم، با نمایش گذاشتن حس یگانگی، هرگز همدلی و همیاری از یکدیگر را دریغ نمیکنند. دو اینکه، با بیاعتمادی خود نسبت به زمامداران نشان دادند شکافی بس عمیق میان مردم و حکومت وجود دارد که پر کردن آن آسان به نظر نمیرسد.
اقدامات خودجوش و مستقل
از یک سو مردم به روشهای معرفی شده از سوی دولت اعتماد نکرده و بیشتر از راههای غیررسمی و گاه از طریق افراد سرشناس کمکهای خود را به زلزلهزدگان رساندند و از سوی دیگر همه اقدامات دولتیها برای زلزلهزدگان با تردید و بدبینی از سوی مردم دنبال شد.
توصیههایی مانند «کمک نقدی نکنید که به جیب آقایان میرود»، «پول دست اینها دادی عمرا ریالیش به کرمانشاه برسه»، «اینها قابل اعتماد نیستند که کمک به دستشون بدیم» نمونههایی از واکنش مردم به ارسال کمک نقدی و غیرنقدی از طریق دولت بود که در شبکههای اجتماعی دست به دست میگشت.
بسیاری دنبال راهی مطمئن برای کمک بودند و حتی برخی شهروندان عادی از طریق پیام و فراخوان در شبکههای اجتماعی توانستند کمکهای بیشتری نسبت به پایگاههای جمعآوری کمک هلال احمرِ در شهر محل سکونت خود گردآوری کنند.
برخی نیز میان فامیل و محله دهان به دهان درخواست کمک کردند و یک یا چند وانت کالای جمعآوری شده را خودشان یا از طریق واسطههای مطمئن به کرمانشاه فرستادند. عدهای هم شبکههایی در شهرهای مختلف درست کردند که یک بخش کمکها را جمع میکرد، بخشی مسئولیت ارسال را به عهده داشت و بخش دیگر در کرمانشاه کمکها را دریافت و به شکلی که نیاز بود توزیع میکرد.
حتی هنرمندان و ورزشکاران نیز کمکهای جمعآوری شده خود را به دولت یا سازمان هلال احمر ندادند و افرادی مانند علی دایی که بیش از ۶ میلیارد تومان کمک نقدی جمعآوری کرد، خودش شخصا راهی کرمانشاه شد تا به تشخیص خودش کمکها را برای زلزلهزدگان هزینه کند. ایجاد ترافیک سنگین در مسیرهای منتهی به کرمانشاه و به ویژه سرپل ذهاب گویای این بود که اکثر کمکها توسط خود مردم ارسال و توزیع شده است.
مدیریت و هدایت افکار عمومی در دست حکومت نیست
در حالی که حس همدلی و نوعدوستی میان مردم در این مصیبت خوش درخشید، سرشکستگی حکومت رقتانگیز است که دیگر حتی کسی اعتماد نمیکند بطریهای آب معدنی را هم برای کمک به زلزلهزدگان به آن بسپارد. این موضوع آنقدر برجسته شد که برخی مقامات و رسانههای حکومتی نیز به آن واکنش نشان دادند. جعفرزاده ایمن آبادی نماینده رشت در مجلس گفت: «دردناک است که پس از ۳۹ سال، مردم میگویند ما خودمان میخواهیم کمکهای خود را به مناطق زلزلهزده منتقل کنیم.»
جالب اینکه بر اساس نقشه ارائه شده از سوی مرکز زلزلهنگاری ایران کل جمعیت درگیر زلزله در استان کرمانشاه حدود ۲۰۰ هزار نفر بوده است. این تعداد آنقدر زیاد نبود که نیروهای دولتی در کنار ارتش و سپاه نتوانند امدادرسانی به آنها را به تنهایی انجام دهند اما باز مردم تشخیص دادند باید خودشان حرکت کرده و برای امدادرسانی بهتر و مطمئن در مناطق زلزلهزده حاضر شوند.
این بیاعتمادی عمیق بدون شک زنگ خطری برای جمهوری اسلامی است. در زلزله کرمانشاه زیرمجموعههای دولت که مسئولیت امدادرسانی و عادی ساختن شرایط از جمله اتصال دوباره آب و برق و گاز را بر عهده داشتند به کندی و با دشواری توانستند اقدامات اولیه را پس از گذشت یک هفته انجام دهند. این ناتوانی و سوء مدیریت در امدادرسانی و ضعف عمیق مدیریت بحران اولین بار نبود که بروز میکرد؛ در حوادث دیگری چون زلزله بم، زلزله بجنورد و سیل تابستان گذشته، همواره از شیوه امدادرسانی گنگ و گیج نیروهای امدادرسان شکایتهایی وجود داشت. شهروندان به یاری شبکههای اجتماعی به سرعت و به طور مستند میتوانند این موارد را به اشتراک بگذارند و دیگر ادعاهای مسئولان و آمارهای که از صدا و سیمای رژیم پخش میشود مدیریت و هدایت افکار عمومی را به دست ندارد.
حکومت با عراق و سوریه و یمن مشغول است
برخی گزارشها حاکی از این است که در زمان وقوع زلزله تا چند روز بعد امکانات هلال احمر، مانند آمبولانس و هلیکوپتر، برای خدمترسانی به زائران کربلا در مرزهای ایران و عراق مستقر شده و به گفته مردم مناطق زلزلهزده تا چند روز در روستاها هیچ خبری از امکانات و تجهیزات هلال احمر نبود و امدادگران با دست خالی به مردم کمک میکردند.
همچنین مردم سالهاست شاهد کمکهای نقدی و غیرنقدی و عمرانی جمهوری اسلامی به کشورهایی هستند که به خیال خودش منافع انقلابی را در آنها دنبال میکند. در زلزله کرمانشاه مردم دیدند چراغی که به خانه رواست، به حرام در مسجد است و با این احتمال که کمکهای آنها نیز به جای کرمانشاه از لیبی و اوگاندا و یمن و سوریه و عراق سر در میآورد، خودشان دست به کار شدند.
در روزهای گذشته همچنین شایعاتی در شبکههای اجتماعی مطرح شد که سازمان هلال احمر کمکهای دریافت کرده برای زلزلهزدگان را به البوکمال در سوریه ارسال کرده است. این شایعه چنان گسترده مطرح شد که هلال احمر مجبور شد نسبت به آن واکنش نشان دهد و در توییتی با رد این خبر نوشت تا اطلاع ثانوی تمرکز این سازمان در منطقه زلزلهزده کرمانشاه است.
اما واقعیت همچنان مردم را میترساند: دولت از پولی که باید برای مردم ایران خرج کند بیمارستانی در اوگاندا ساخت و محمدجواد ظریف هم با خرج دولت به اوگاندا رفت و آن را افتتاح کرد. اما بیمارستان اسلامآباد غرب را چنان ساختند که یک سال از عمرش نگذشته، بر اثر زلزله کرمانشاه تخریب شد.
زلزلهی کرمانشاه آن بیاعتمادی ریشهداری را بار دیگر به نمایش گذاشت که دلایلاش باید در دزدیها، اختلاسها و فساد گسترده و تناقض بین ادعا و رفتار حکومتیها و آقازاده و خانمزادهها و مقامات و مسوولان جست. همان کسانی که ادعای «ژن برتر» دارند و چاپیدن از «سفره انقلاب» را حق خود میدانند. همان کسانی که در برجهای عاج نشسته و فرزندانشان یا در کشورهای اروپایی و آمریکایی تحصیل و زندگی میکنند و یا در ایران پا جای پای پدرانشان مینهند و همه چیز را در انحصار خود میبلعند. فساد در جمهوری اسلامی آنقدر علنی شده که اخبارش در رسانههای رسمی حکومتی نیز منتشر میشود و از تریبونهای رسمی به اصطلاح مورد انتقاد قرار میگیرد.
خبر میرسد که پسلرزههای زمین در منطقه ادامه دارد. پسلرزههای اجتماعی را نیز باید به آن افزود. زمستان در راه است و آسیبدیدگان به سرپناههای مطمئن و امکانات پایدار نیاز دارند. زلزله ظاهرا تمام شد اما مردمی که در شرایط بحران به کمک شتافتند میبایست همچنان در صحنه بمانند و با یاری و همدلی و همبستگی، کوتاهیهای حکومتی را جبران کنند که حتی از مصیبت مردم نیز برای خود ویترین تبلیغات میسازد. ویترینی که در آن رقابتهای سیاسی و جناحی خود را به نمایش میگذارند و نه سرنوشت مردمی که این سیاستها آن را رقم میزنند.
روشنک آسترکی
عنوان هوشمندانه این مطلب خودش خیلی پرمعنا و افشاگر است. ممنون از انتخاب چنین عنوانی.