آوازه – درباره موسیقی ایرانی دوره قاجار بسیار گفتهاند و گاه درباره میرزا علی اکبر خان فراهانی غلو کردهاند. حال آنکه جامعه موسیقی ایران دارای انواع موسیقی است و موسیقی سنتی بخشی از آن است. بخش نه چندان کم اهمیتتر آن موسیقی پیشرو است که هنرمندان آن با استفاده از تکنیک بینالمللی موسیقی سنتی را از زوال و فراموشی نجات دادند و همه سیصد چهارصد گوشه ردیف فراهانی را به ثبت در آوردند که دیگر از یادها نمیرود. با این همه کسی آن چنان به فکر موسیقی پیشرو نیست و جامعه نیز بیش از همه عادت به موسیقی سنتی دارد و هنرمندان موسیقی پیشرو غالبا و به مرور زمان از یادها میروند.
با پیروزی انقلاب اسلامی وضعیت تیرهتر از پیش از انقلاب شد. ملایان علاوه بر اینکه با موسیقی مخالفند، موسیقی پیشرو را غربی و هنرمندان آن را غربزده میدانند و برایشان اهمیتی قائل نمیشوند. با همه این حرفها موسیقی پیشرو به همت جوانان تحصیلکرده و فرهیخته کمابیش جریان دارد. هنرستان عالی موسیقی بزرگترین پرورشگاه موسیقی پیشرو است که خیلی از پروردگان آن در مهاجرت مشغول به کار شدهاند.
در این میان حشمت سنجری از طریق وزیری که با پدرش دوست بود به هنرستان عالی موسیقی راه یافت و در رشته آهنگسازی و رهبری فارغالتحصیل شد. سنجری سخت به موسیقی ملی علاقمند بود ولی در آهنگسازی از همه تکنیکهای غربی استفاده میکرد و آثاری که پدید آورده همه فاخر و با اصل و نسب است. این روزها که در آستانه سالگرد درگذشت سنجری ایستادهایم جا دارد که در شیوه موسیقینویسی او و قدرت و توانش در رهبری ارکستر دقیقتر شویم.
حشمت سنجری در سال ۱۲۹۶ خورشیدی در تهران زاده شد. او تحصیلات عالی خود را در هنرستان موسیقی و نزد سرژ خودسیف استاد ویولن به پایان برد. تحصیلات بعدی وی در اتریش و آمریکا سپری شد. در آمریکا دیپلم رهبری ارکستر را دریافت کرد و با دست پر به تهران بازگشت. در تاریخ پر فراز و فرود ارکستر سنفونیک تهران حشمت سنجری بالاترین رکورد رهبری را آورده است. در جمع دوازده سال چوب رهبری را به دست گرفته و علاوه بر ارکستر سنفونیک تهران که رهبری ثابت آن را برعهده داشت به عنوان رهبر میهمان ارکسترهای بینالمللی را نیز هدایت کرده است.
هم آهنگسازی هم رهبری
هرچند که رهبری ارکستر بیشترین وقت و نیروی او را میگرفت ولی همیشه علاقهای ویژه به آهنگسازی داشت. دو آفریده عمدهای که از او و از سالهای پیش از انقلاب به یادگار مانده نشان میدهد که تمایل و کوشش او بیش از هر چیز در آن بوده که به رنگ و بوی موسیقی ملی اولویت بدهد و کاری نکند که طراوتهای بومی این موسیقی در لابلای شگردهای موسیقینویسی جهانی از دست برود. از همین روی آن بخشی از دستمایههای موسیقی ملی را زمینه کار قرار میدهد که سازگاری بیشتری برای بسط و توسعه و ترکیب با شگردهای فنی دارد.
سنجری در سوئیت ایرانی یا تابلوهای ایرانی که از پنج بخش تشکیل شده، کوشیده است ریتمهای سرزنده رنگهای ایرانی را به کار بگیرد. این بخشهای پنجگانه عبارت است از: افق بیکران، دو حالت، رقص مضرابها، رقص دایره و اوج. در این میان رقص دایره به خاطر جاذبههای ریتمیک محبوبیت بیشتری یافته و بارها به وسیله ارکستر سنفونیک تهران با رهبری خود او و دیگران به اجرا درآمده است.
آفریده دیگر حشمت سنجری رنگارنگ نام دارد که در آن نیز ملودیها و ریتمهای موسیقی ملی دستمایه قرار گرفته است. سنجری علاقه ویژهای به آهنگسازان آذربایجان شوروی سابق داشت. فکرت امیروف یکی از برجستگان آنهاست که «شور» قطعه معروف او جایی ثابت در رپرتوار ارکستر سنفونیک پیدا کرده بود.
بعضی از ناقدان حتی رد پایی از تاثیر موسیقی امیروف را در آفریدههای سنجری جستجو میکنند. شدت علاقه او را به شورِ امیروف میشود از زبان خود آهنگساز شنید که پس از اجرای آن با رهبری سنجری در باکو گفته بود: «آقای سنجری این اثر را به قدری با علاقه و مهارت به اجرا درآورد، مثل اینکه آن را نه من بلکه خود ایشان ساختهاند.»
مجذوب فریب ملایان
حشمت سنجری در سال ۱۳۵۱ از رهبری ارکستر سنفونیک تهران کناره گرفت و عنان آن را به دست رهبر جوان و تازهنفس فرهاد مشکات سپرد. او از آن پس نیز موسیقی چند باله و اپرا را در تالار رودکی و نیز کنسرتهایی را با ارکستر مجلسی رادیو تلویزیون ملی ایران رهبری کرد. یک سال پس از به راه افتادن جمهوری اسلامی در ایران حشمت سنجری از نو از سوی کارگزاران فرهنگی نظام تازه به کار فراخوانده شد و ده سال دیگر عنوان رهبری ارکستر سنفونیک تهران را برای خود نگاه داشت.
ولی این ارکستر دیگر ارکستر سنفونیک پیشرفته پیش از انقلاب نبود. بسیاری از نوازندگان آن به اصطلاح پاکسازی شده بودند و یا به خارج از کشور مهاجرت کرده بودند.
موسیقی از جمله موسیقی پیشرو برای کارگزاران فرهنگی نظام تازه ناسازگار با ارزشهای اسلامی تلقی میشد و یا دستاوردی از تهاجم فرهنگی غرب.
آنچه ارکستر سنفونیک تهران در ده سال نخستین پس از انقلاب به اجرا درآورده از حد سرودهای انقلابی و مذهبی فراتر نرفته است. شاید همین شرایط ناگوار حشمت سنجری را چنان در تنگنای کار و اندیشه قرار داد که در سال ۱۳۶۸ به بستر بیماری افتاد. یک بیماری درازمدت که مرگ او را در چهاردهم دیماه سال ۱۳۷۳ به دنبال داشت.
گفتنی است که حشمت سنجری نیز پای در دام همان اشتباهی نهاد که بیشتر هنرمندان و روشنفکران آن سالها را گرفتار خود ساخته بود. اندیشه خطا این بود که تلاطمهای موقت انقلابی که فرو بنشیند موسیقی نیز از قید ممنوعیتها و محدودیتها رها میشود و چون گذشته مورد حمایت قرار میگیرد. موسیقیدانان به جای گوشهگیری باید در میدان باقی بمانند و به هر شکل که میتوانند مشروعیت موسیقی را برای کارگزاران فرهنگی نظام تازه توجیه کنند. میگویند سنجری خود گفته است که قصد دارد خدمت «امام» برسد و به او بگوید که اگر موسیقی از زندگی مردم و رسانههای گروهی حذف شود دیگر کسی دست به پیچ رادیو و تلویزیون هم نخواهد زد؛ و نیز بگوید که مردم حتی قرآن را با صوت خوش تلاوت میکنند؛ نوحهسرایی و روضهخوانی نیز نوعی موسیقی است و از این گونه حرفها… که در آن سالها به هیچ وجه در گوش کارگزاران فرو نمیرفت. جالب است که سالها بعد هم که ویترین فرهنگی نظام از نو موسیقی و موسیقی فاخر میطلبید باز هم ارکستر سنفونیک تهران به سر و سامان پیش از انقلاب خود نرسید. هر سال یک رهبر تازه پیدا کرده و در این دست به دست شدنها فرسودهتر از پیش شده است.
به هر حال، در تاریخچه ارکستر سنفونیک تهران حشمت سنجری چهرهای برجسته و ماندگار است.
فریدون مشیری که نسبت سببی با سنجری داشت درباره او گفته است: «موسیقی جهان مثل خون در رگهایش جریان داشت. بیمار موسیقی بود. عاشقی بیمار موسیقی!»