(+عکس) سپاه دستبردار ارتش نیست؛ پاسداران پُرنفوذ امیران را دوره کردهاند و هر طور که میخواهند آنها را به بازی گرفتهاند و ارتشی که روزی نماد اقتدار ملّی بود، حالا با سقوطِ هویتاش در پرتگاهی عمیق چند قدم بیشتر فاصله ندارد.
کمتر از دو ماه پس از آنکه کیهان لندن، افشا کرد با فشار سازمان عقیدتی سیاسی ارتش دو واژه فارسی از مناسبات و تشریفات «ارتش ملّی» حذف و طی دستورالعملی واژههای «اسلام» و «انقلاب» جایگزین آن شد، در تهران روزهای ۲۸ و ۲۹ آذر ماه همایشی با عنوان «ارتش انقلابی» برگزار شد که در آن فرماندهان ارشد ستاد کل نیروهای مسلح و جمعی از پاسداران و فرماندهان ارتش حضور داشتند.
امیر حاتمی، وزیر دفاع رژیم، در این همایش گفت: «ارتش از یک موقعیت خوب برخوردار بوده و مورد احترام ملت و مقام معظم رهبری است و عباراتی که فرماندهی معظم کل قوا در مورد ارتش بیان فرموده اند حاکی از عزت و اقتدار ارتش است و ارتش نیز قدرشناس بوده و همواره در تلاش است خود را با معیارهای ارتش حزبالله نزدیکتر سازد.»
در این همایش که در ادامه پروژه پاکسازی و تحت عنوان «همدلی» و «وحدت» میان ارتش و سپاه برگزار شد، از هر دری سخن رفت جز معیشت پرسنل ارتش که در وضعیت بحرانی قرار گرفته، اما به دلیل ساختار بستهی این سازمان و عدم اطلاعرسانی صدای آنها کمتر شنیده میشود.
سیدعبدالرحیم موسوی فرمانده ارتش پس از انتصاب به این سمت در ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ وعده داد که با تمام توان وضعیت معیشتی و مطالبات حقوقی پرسنل را پیگیری میکند، اما گزارشهای رسیده حاکی از آن است که طی این مدت نه تنها قدم از قدم برداشته نشده، بلکه چندین پروژه عمرانی و خدماتی ارتش نیز پیگیری نشده و چندین تعاونی داخلی به علت بدهی و کسری بودجه ورشکسته و تعطیل شدهاند.
یکی از افسران ارشد شاغل در ستاد کل فرماندهی ارتش در تهران، با درجه سرهنگی به کیهان لندن میگوید: «در مورد مشکلات معیشت ارتشیها دیگر نمیشود کاری کرد، چون پولی نیست که کاری از پیش برود، در همین ساختمان ستاد نیرو، روی میز هر فرمانده دهها نامه ریخته که یگانهای تابع از مراکز شهرهای بزرگ تا لب مرز دچار بدبختی و گرفتاری شدند. کمبودهای سازمانی یک طرف، کمبودهای شخصی کارکنان یک طرف دیگر.»
او ادامه میدهد: «در شهرستانها در پادگانها، هفتهای نیست که پرسنل برای دریافت وام ۱۰۰ هزار تومانی گردن کج نکنند، اما بدبختی آنجاست در طول ماه چندین گزارش به ستاد میرسد که زن و بچه پرسنل به خاطر بیپولی پشت در پادگانها گریه و التماس میکنند، حقوقها حتی خرج خورد و خوراک روزانه برای خانواده سه نفره را نمیدهد، پرسنلی داریم که بابت خرید لوازم ضروری منزل مثل فرش و بخاری و کولر و اجاقگاز اقساط میدهد، با کسر اینها حتی ۳۰۰ هزار تومان برای خرید یک ماههی خوراک منزل او نمیماند، خانوادههای بعضی پرسنل به خاطر مسائل مالی فروپاشیده است.»
حرف زدن جز صدمه به شرافت هیچی ندارد
این فرمانده ستادی میگوید: «باز کردن بعضی مسائل جز لطمه به غیرت و شرف هیچچیزی ندارد، دزدی در پادگانها زیاد شده، بازرسی ارتش چه بگوید؟ اعلام کند پرسنل از بیپولی اموال پادگان را میبرند؟ در دادسرای نظامی صدها پرونده ریخته که مربوط به دزدی و سرقت داراییهای پادگانهاست، تجهیزات نظامی و لجستیک را از انبارها خارج کردند و برای فروش بردهاند. هیچ کجا گزارش نمیشود که چند کاسب در میدان گمرک تهران به اتهام مالخری از پرسنل ارتش بازداشت شدهاند.»
او میافزاید: «یک وقت کسی از یک خانه سرقت میکند، لوازم و پول شخص را غارت میکند و میبرد، اگر فروخت و خورد که هیچ اگر دستگیر شد، به زندان میافتد و جریمه میشود و نهایت برای اعترافگیری چند چک و لگد هم خورده اما ریسک آن را پذیرفته، اما وقتی کسی حاضر میشود شرافت سربازی خود را پایمال کند، ریسک کند و اموال و تجهیزات نظامی را سرقت کند، دیگر اسم فقر و نیاز روی آن نیست، باید پرسید کارد چگونه به استخوان او رسیده که دست به سرقت از پادگان زده با یک جرم و جریمه و جزای وحشتناک.»
این نظامی در ادامه گفتگو با کیهان لندن میگوید: «به واحد تعمیر نگهداری میرویم، دهها پرونده از سرقت قطعات و لوازم یدکی خودروهای نظامی وجود دارد، به رکن چهار (پشتیبانی) میرویم اقلام و کالاها کسر است و معلوم نیست کجاست، پیگیر میشویم کار به دادگاه میرسد و مسئول بخش مجرم شناخته میشود، اعتراف میکند، افسر یا درجهدار با آن سن و سال سابقه التماس و گریه میکند که نیاز داشته و عروسی فرزندش بوده و نامزدی دخترش بوده و مجبور شده! من سرقت را تایید نمیکنم، عموم پرسنل ارتش با شرافت زندگی میکنند، فقط به موردی اشاره میکنم که ببینید اوضاع چطور است.»
خالی کردن مواد خوراکی از انبار پادگانها
این سرهنگ ارتش در ادامه میگوید: «یک مثال دیگر میزنم، اواسط سال گزارشی دادند مربوط به درجهداری با سابقه حدود ۲۳ تا ۲۴ سال را آوردند، در یکی از استانهای مرکزی انبارداری میکرده، بدسابقه هم نبوده، سوء پیشینه هم نداشته، از سهم آشپزخانه پادگاناش گوشت و برنچ کِش میرفته، گاهی روغن برمیداشته، قند و شکر یعنی فقط مواد خوراکی برای سیرکردن شکم کش میرفته، حالا لو رفته و دادگاهی شده و به زندان افتاده، حکم آمده باید خانه سازمانی را هم ترک کند، همسرش و دخترش دو هفته پشت پادگان التماس و گریه که هیچ کس را در آن شهر ندارند، بچه معلول هم در خانه داشته! خوب جرم او مشخص است، دادگاه هم بیتقصیر بوده و متهم اعتراف کرده! زن و بچه این درجهدار به خاک سیاه نشستهاند، تکلیف چیست؟ یقه چه کسی را باید گرفت؟ مگر یکی دو مورد است! دمار از روزگار فرماندهان در آمده، اینها را نه میشود داد زد، نه میشود در رسانه گفت، نه مطرح شدن آن دردی را دوا میکند، آن وقت پشت هم بخشنامه، ابلاغیه و دستور میفرستند که چه؟ فلان برنامه زیارتی رایگان اسامی سه نفر را اعلام کنید! آخر پولها کجا میرود؟»
منازل سازمانی، شهرکهای مرگ
او در بخش دیگری از گفتگوی مُفصل خود با کیهان لندن به خانههای سازمانی ارتش اشاره میکند و میگوید: «زلزله در کرمانشاه خیلی از پردهها را کنار زد، جان کندنهای ارتش و کف زدنها برای سپاه، مسکن مهر را دیدید؟ وضعیت خانههای سازمانی ارتش ۱۰ برابر از مسکن مهر خرابتر است. به شرق تهران به قصر فیروزه شماره یک و دو سر بزنید، ببینید در این برجهای قدیمی با چه فلاکتی خانوادهها زندگی میکنند، قطع شدن برق و آب و گاز که هیچ، همیشگی است، ریزش سقف، ترکیدگی لوله، گرفتن چاه، فاضلاب و صدها مشکل بزرگ و کوچک دیگر، کسی نیست بگوید در سال چند نفر از زن و بچه مردم بر اثر سقوط آسانسور در این شهرکها از بین میروند یا میمیرند یا ناقص میشوند. مسکن مهر شرف دارد، باید اسم خانههای سازمانی ارتش را شهرک مرگ گذاشت، باور نمیکنید؟ از خانوادههای ارتشی که اطراف همه ما هستند سوال کنید.»
او در پایان میگوید: «هیچ کاری از دست فرماندهان ساخته نیست، چشمشان را بستهاند، آنهایی که باید در راس ارتش چانه بزنند و به بودجه اعتراض کنند از ترس جاه و مقام لبشان دوخته شده، مبادا درجه امیری به خطر بیافتد. آن وقت دهها سرهنگ تحصیلکرده که لایق ارتقاء به امیری هستند پشت خط ماندهاند چرا که نظرشان با نظر فرماندهی همسو نیست.»