پ. مهرکوهی – روزی که جمهوری اسلامی بر آن شد تا با قربانی کردن دو سه مهرهی کم ارزش خویش نبض ناهمسازواری و کنشهای ناهمسازوارانه با جمهوری اسلامی را در دست گیرد، من به توانایی جمهوری اسلامی در ریاکاری و گمراه کردن قمپوزیسیون برونمرزی آفرین گفتم! اسلام عزیز با به بند کشیدن و قربانی کردن میرحسین موسوی، که خود در همهی تبهکاریهای دههی شصت و پس از آن دست داشته، توانست پایهی خواستههای مردم را پایین آورد و بر موج سوار بماند. با این شگرد، شعارها به جای سو گرفتن به سوی خواست سرنگونی، به درخواست رهایی میرحسین از زندان خانگی- یا «حصر»- کاهش یافتند. شعار سرنگونی که جای خود دارد، حتا خواست برچیدن شورای نگهبان و پایان بخشیدن به خدایی کردن آخوند جنتی هم از ذهنها زدوده شد. همهی نگاهها به سوی میرحسین خیره ماند. و پس از چندی، آه امروز خبر آمد که فشار خون میرحسین بالا رفت. آه امروز خبر درز کرد که باد فتق کروبی کمی بیشتر شد. همهی این گونه خبرها حساب شده برای سرگرم کردن مردم به کار این دو تن بود و بس. در کنار آن، اسلام عزیز توانست لشکری از مزدوران رنگارنگ خود را که دارای تواناییهایی بودند، به برونمرز روانه کند تا آنان آن کنند که باید. محسن کدیور، اکبر گنجی، عطاءالله مهاجرانی، بابک داد، سید ابراهیم نبوی، اردشیر امیرارجمند، مجتبا واحدی، عبدالکریم سروش تنها چند نمونه از این افراد هستند که در برونمرز گوشهای از کار اسلام عزیز را گرفتند و به دست همین قمپوزیسیون بیچارهی برونمرزی فضای بزرگی از رسانههای برونمرزی به چنگ این فرستادهها افتاد تا در زمان نیاز اینها ادعای رهبری جنبش تودهها را بنمایند. آمدنیوز و آمدنیوزها را ول کنید، به از کهنترها، به تارنمای میرحسین چیهای «کلمه» نگاهی فکنید. گویی در ایران هیچ چیز در این چند روز گذشته روی نداده است!
سرانجام آتش خشمی که در سی و نُه سال گذشته در زیر خاکستر خوشخیالی دستگاه دزدپرور اسلامی انباشته و انباشتهتر میشد، سر برآورد. باش تا این آتش دامن اسلامگرایان ِ ایرانستیز را بگیرد و بنیادشان را براندازد، اسلامگرایانی که در همهی این سالهای شوم و بدبختی، دمی به چیزی دگر مگر چپاول کشور ما نیاندیشیدهاند. از هم اکنون ترس از دست رفتن همه چیز در چهرههای دزدان ویرانگری که بر کشور ما فرمان میرانند هویدا شده است، اگرچه بکوشند چهرهی شیر درندهی نترس به خود گیرند تا مردم را بترسانند.
در واکنش به خواستههای مردم ِ به تنگدستی کشانیده شدهی ایران، آخوند روحانی به میدان آمد تا هم با یاوهگویی و هم با تهدید بکوشد آب بر آتش بپاشد. گفت: باید با فساد مبارزه شود! ولی نگفت فاسد کیست و فساد در چه بخشی از نطام الاهی آقایان ریشه دارد و چه کسی یا نیرویی از درون این دستگاه سراپا آلوده میخواهد با فسادی که در کُیان (مرکز) آن ریشه و هستی دارد مبارزه کند؟ کدام چاقو دستهی خود بریده است که آخوند روحانی دومین باشد؟ «باید»!؟ کدام باید؟ در «باید» او هیچ بایدی نبوده و نیست. صداقتی هم نبود و نیست. صداقت کالایی است یافتنشدنی در دکان این اسلامیان ِ دزد. روحانی حتا وعدهی سر ِ زبانی و دروغین مبارزه با فساد را نداد. نمیتواند. میتواند با خود مبارزه کند؟ آخوند روحانی شوخی میکرد. آنچنان یخ و خنک از کنار فسادی که همهی رگ و ریشههای اسلام عزیز ایشان را فرا گرفته است گذشت که حتا توان ِ وعدهی سرخرمنی هم را در خود ندید. باز میپرسم و این را از آن قمپوزیسیونچیهای برونمرزی که به روحانی رأی دادند میپرسم: چگونه یک جانور فاسد، دزد و مال مردمخور میتواند به رزم با فساد برخیزد؟ آخوند حسن روحانی، با آن دکترای جعلیاش، باید پاسخگو دربارهی کارکرد دولت خود باشد. باید او را به پاسخگویی واداشت.
راستی را آدمی بیفرهنگ و بیسواد و سوار بر اسب قدرت که دو، سه سالی را در انگلستان سر کرده ولی به اندازهی یک نوجوان دبیرستانی در دورافتادهترین شهرهای ایران توان انگلیسی سخن گفتن ندارد، از احساس مسئولیت چه درک میکند؟ همین بیخردی این خرفت است که کار دستش داده. هی میگوید: عظیم، عظیم، این ملت عظیم! اگر در مردم ایران بزرگیای (عظمتی) هست، از تو و دیگر آخوندها نیست. تو چه برای این مردم آوردهای؟
اگر این شورش نوین مردم ایران نتواند به سرنگونی جمهوری اسلامی بیانجامد، دستکم باید بتواند از حسن روحانی حسابخواهی کند. دیگر با هوا کردن لولوی دوران احمدی نژاد کارها پیش نمیرود.
در سراسر دوران پهلویها همهی درآمدهای نفتی ایران به هشتاد میلیارد دلار نرسید. سازندگیهای انکارناپذیری در آن دوران انجام گرفت. آخوند روحانی باید پاسخگو باشد چگونه است که او و دولت اعتدالیاش نتوانستهاند با دریافت صد و پنجاه میلیارد دلار از سپردههای ایران در دو سال گذشته کوچکترین گرهی از کار مردم بگشایند؟
هشتاد میلیارد دلار در پنجاه و هفت سال کجا و صد و پنجاه میلیارد دلار + درآمدهای فروش و تاراج نفت و گاز تنها در دو سال گذشته کجا؟! دولت او در دو سال گذشته درآمدی نزدیک به سیصد میلیارد دلار داشته است. با همین درآمد میشد ایران را حسابی و از نو ساخت. جنایت آخوند روحانی و مافیای دور و بر او کم از جنایتهای احمدی نژاد نبوده و نیست. آخوند روحانی و بستگان و نزدیکاناش در دزدیدن داراییهای مردم ایران از دیگر دزدسالاران اسلامجوی کم نیاوردهاند. آنچه را که وی و دار و دستهاش بر سر مردم ایران و کشور آوردهاند، مردم ایران هنوز درنیافتهاند. آنچه روحانی با ایران کرده است، مغول نکرد.
اینک اعتراضهای مردمی به از دست رفتن ایران به دست آخوندها و سپاه، به بخشهای گستردهای از استانهای گوناگون کشور حتا شهرهای کوچک و نیز حتا به دژ استوار آخوندها، شهر قم، رسیده است. اینک شعارها و خواستههای همگان با آن اعتراضهای جسته و گریخته و اعتراضهای کوچک و بزرگ گذشته تفاوت بنیادین به خود گرفتهاند. ویژگی این شعارها و خواستهها چنان است که از در آب نمک خوابانیده شدههای رژیم اسلامی هم کاری برای گمراه کردن مردم ساخته نیست. روزهای آینده، روزهای آشکار شدن چهره ی لمپن و راستین آنان خواهد بود. برای شناخت بهتر اینان، یکبار به گفتگوی گل ِ سرسبدشان، مصطفا تاج زاده، با حسین دهباشی نگاه کنید تا ژرفای لمپنیسم این «اندیشهورز» بر شما آشکار شود. گُل که این باشد، وای از خار.
در روزها و هفتههای آینده، اگر دامنهی اعتراضها گسترش یابد، در کنار پیشه کردن سیاست ِ سرکوب صد درصدی از سوی سپاه و بسیج، مترسکهایی مانند آخوند محمد خاتمی را به میدان خواهند آورد. خواهید دید خوبترین اینها با پستترین اینها کوچکترین فرقی ندارد. خواهید دید عباس عبدی و حاج پروفسور صادق زیباکلام، برادران دوقلوی حسین شریعتمداری و الله کرم هستند.
اینک، هرچه از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، بر خرفتیهای کسانی افزوده میشود که عمری در آرزوی فرو شدن در گندآب جمهوری اسلامی بودهاند ولی جمهوری اسلامی بنا بر سرشت خویش ایشان را به بازی نگرفته بوده است. نگاهی به تازهترین گفتگوی آن شومن زلف پریشان رنگ کردهی شبکهی بیان با «بچه پُرروالله زم» و دلقکی به نام سیدمحمد حسینی بیافکنید تا گوشههای تازهای از فاجعهی اختاپوس جمهوری اسلامی بر شما آشکار شود.