آوازه (+ویدئو) تاریخنگاران نو فرهنگ ترانهخوانی را دو شاخه تشخیص دادهاند. موسیقی عامیانه شهری که همان موسیقی کوچه و بازار باشد و موسیقی پاپ ایرانی امروز که از تلفیق با موسیقی غربی پدید آمده است. تنوع و گسترش موسیقی عامیانه شهری سبب شد که برای موسیقی فولکلور پرونده جدایی باز کنند. یکی فولکلور روستایی که به آن موسیقی محلی، بومیو نواحی نیز میگویند و دیگری موسیقی عامیانه شهری که تکیه بیشتری به موسیقی سنتی دارد و زمینه را برای موسیقی پاپ ایرانی آماده کرده بود. برخلاف بسیاری موسیقیشناسان که عامیانه شهری را واجد ارزش نمیدانند این موسیقی بیش از انواع دیگر موسیقی توانسته جاذبه اجتماعی پیدا کند.
در انقلاب مشروطه موسیقی عامیانه هنوز یک قدرت اجتماعی به حساب میآمد و بزرگترین ترانهسرایان ایران از همین قالبهای عامیانه برای برانگیختن جوانان انقلابی بهره میگرفتند. در راس آنها میتوان از عارف قزوینی یاد کرد.
شاخه اول موسیقی عامیانه را جواد بدیعزاده و اسماعیل مهرتاش نمایندگی میکنند و شاخه دوم را جمشید شیبانی، حمید قنبری و تا حدودی محمد نوری.
سید جواد بدیعزاده در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد و از طریق پامنبریخوانی و نوحه و روضهخوانی با موسیقی سنتی آشنا شد. او در آغاز کار از سوی همتایان مذهبی خود مورد نکوهش قرار میگرفت چرا که در خواندههای خود رعایت اصول مذهبی را نمیکرد و بیشتر به آوازخوانی ایرانی میپرداخت. در واقع بدیعزاده از دو سو مورد انتقاد قرار میگرفت و حتی گاهی تهدید به مرگ میشد. در سوی اول استادان موسیقی سنتی قرار داشتند که کارهای بدیعزاده را مخالف اصول موسیقی سنتی میدانستند. همانهایی که با موسیقی عامیانه دشمن بودند. در سوی دوم اخلاقیون جامعه و ریشسفیدان فرهنگی که اینگونه کارها یعنی ترانهخوانی را مطلقا ناپسند و ضد اخلاقی میدانستند.
خطر سومی نیز بدیعزاده را تهدید میکرد و آن از سوی همتایان او بود. روضهخوانها بازار خود را سرد میدیدند و نگران رقیب تازهنفس خود بودند. ولی از طرف دیگر کمکی که خانواده بدیعزاده به مشروطهطلبان کرده بود، او را از بلا در امان نگاه میداشت.
تبلیغات اناری
پدرش واعظ معروف تهران بدیعالمتکلمین معروف به سید اناری بود. او روزها در کوچههای تهران به انار فروشی میپرداخت و در تبلیغات «اناری» خود اشاراتی به انقلاب مشروطه و انقلابیون داشت. همین کار برای او اسباب دردسر شده و یکی دو بار هم منجر به زندانی شدن او شده بود. سید اناری از جمله میسرود:
ای که خونت چون دل مشروطهخواهان غیور
هست از فضل خدا پُر دُر شهوار، ای انار
جامه گلگون به تن کردی که تا باشی شبیه
بر شهیدان و وطنخواهان احرار، ای انار
روزگار مستبدان را ز درگاه خدای
ملت ایران همی خواهد شود تار، ای انار
به گفته بدیعزاده، پدرش هر روز با الاغ بار انار خود تا جلوی در سفارتخانهها و منازل رجال میرفت و با خواندن اناریه مردم را تحریک و تشویق به انقلاب میکرد و البته کار به زیان او و پسرش تمام شد «آقا از مجالس روضهخوانی و خطابه و وعظ به زندان نظمیه افتاد.»
یادآوری میکنیم که این نخستین بار است که یک روحانی وارد امور سیاسی میشود و در واقع نوعی ترانه عامیانه سیاسی پدید میآورد.
بدین ترتیب بدیعزاده وارد دنیای هنر شد. تصمیم او را در این کار یکی دو بنگاه ضبط صفحه برونمرزی که تازه متوجه موسیقی ایران شده بودند تقویت کرد و او به زودی به عنوان خواننده مورد علاقه کمپانیهای موسیقی مورد توجه قرار گرفت. بیشتر ترانههایی که بدیعزاده میخواند رگ و ریشه عامیانه داشت ولی در کار او استثنائاتی نیز به چشم میخورد. از جمله میتوان از چند ترانه عاشقانه مثل «جلوه گل» و «خزان عشق» نام برد.
«خزان عشق» شاید یکی از بهترین ترانههای دوره مشروطه به بعد باشد و نخستین کار ادبی رهی معیری نیز به حساب میآید و آن را علاوه بر بدیعزاده خوانندگان دیگری چون حسین قوامی، الهه و هنگامه اخوان نیز خواندهاند و همچنان بازار گرمی دارد.
بدیعزاده خودمیگوید که خیلی به او سخت گذشته تا تصمیم نهایی زندگی خود را گرفته است. با وحشت از محیط اجتماعی از زیر عمامه به در آمده و پامنبریخوانی را رها کرده و با هنرمندان فرنگی معاشر شده و با آنها در ساختن موسیقی تازه همکاری کرده است. «وحشت داشتم ولی به زودی با مشورت با دوستان تصمیم گرفتم پا روی صحنه بگذارم و ترانههای عامیانه را بخوانم. میترسیدم مورد انتقاد و مسخره بزرگان موسیقی قرار بگیرم.»
بدیعزاده ولی دو همکار برجسته داشت که او را در تصمیم خود راسختر کردند. ابوالحسن صبا و اسماعیل مهرتاش که هر دوی آنها نیز به موسیقی عامیانه شهری علاقه بسیار داشتند. برخی از ترانههای عامیانه مهرتاش را بدیعزاده با مهارت تمام اجرا کرده است.
همکاری با نیما
بدیعزاده مدتی ریاست شورای موسیقی رادیو ایران را بر عهده گرفت و در همین دوره بود که ارکستر مخصوص آهنگهای خود را به وجود آورد و ترانههای عامیانه را مثل «کلفت آلا گارسون»، «یکی یه پول خروس»، «زالکِ زال زالکِ»، «ماشین مشدی ممدعلی» و… با همین ارکستر به اجرا درآورد.
در مدرسه موسیقی، بدیعزاده با نیما یوشیج آشنا شد که به صورت کارمند در مجله موسیقی مشغول به کار شده بود. در آنجا بود که ابراهیم آژنگ ازمدیران مدرسه موسیقی از بدیعزاده خواست که آهنگی را که روی دو شعر از نیما گذاشته بخواند. این دو آهنگ به «فوکستورت مینا» و «فوکستورت مینو» مشهوراست ولی محتوایش مثل بیشتر شعرهای نیما سختفهم است. بدیعزاده وقتی دو متن ترانه را دید رودربایستی را کنار گذاشت و گفت: امین جان، تو که شعر را میسازی چرا خوب آن را نمیسازی!
عاقبت هم کار این دو به سرانجامی نرسید و از کار هنری مشترک منصرف شدند.
در یکی از محافل شبانه یکی از بزرگان اهل تمیز به بدیعزاده گفته بود کسی که غزل حافظ و سعدی را به شیوایی میخواند روا نیست مهملاتی از قبیل «زالک زال زالکه» یا «یکی یه پول خروس» را بخواند. بزرگ دیگری در پاسخ او میگوید: در دکان خرازی همه رقم جنسی موجود است هر که هر چه بخواهد میخرد. بدیعزاده میافزاید در این حیص و بیص دو تا خانم از برادرزادههای مرد معترض وارد شدند و به عمو جانشان گفتند که دو تا صفحه از بهترین آوازهای بدیعزاده را خریدهاند. یک گفت «آلا گارسون» و دیگری «یکی یه پول خروس»!
راستش را بخواهید از میان خواندههای بدیعزاده عامیانهها ماندگارتر از جدیها بودهاند. بدیعزاده نقش مهمی در حفظ و نگاهداری موسیقی عامیانه شهری ایفا کرده و مقام و منزلتی را که باید به او بازگردانده است. امروز موسیقی عامیانه دستمایه بسیاری از آهنگسازان برجسته ایرانی شده است و میتواند با ریتمهای شاد و هیجانانگیزی که دارد رفع کمبودهای عاطفی موسیقی سنتی را بکند، در صورتی که با آن به درستی رفتار شود. پخش مستمر و خام موسیقی عامیانه از جاذبه آن میکاهد در حالی که این موسیقی میتواند جانمایهای برای موسیقیدانان جوان باشد.
نام جواد بدیعزاده یادآور تمام کوششهایی است که او و همتایانش در راه اعتلای موسیقی عامیانه ایفا کردهاند.
درود به شاهد که من را به هفتاد سال قبل برد
ایران / ایران / ای کشور داریوش / کشور داریوش
ای سرزمین عزت و ، افتخار و نصرت و ، دانش و فر و هوش
بدیع زاده زنده جاوید است.
بلبلی سحر به گلبنی ، به گلبانگ پهلوی ،این نغمه خوش همی سرود
حیرتانگیز و تاسفآور است که از بدیعزاده بگوییم ولی یادی از ترانهها و سرودهای بیمانندی که در توصیف سالهای سلطنت رضاشاه و خدمات و تحولات تکرارنشدنی آن دوران خوانده است نکنیم، آثاری که اشعار بینظیرش سروده نورالله همایون (پدر زندهیاد داریوش همایون) است و در تاریخ صدسال اخیر موسیقی ایرانی- تا آنجا که روی صفحات گرامافون ضبط شده و به عنوان شاهد در دسترس است- مانندی ندارد، نکنیم. حیرتا!