[طاهره بارئی]
آینههای پیش رو
جفت جفت
پریشانیهای پیش رو را رصد میکنند
واقعه را گفته بودند
نکتهی بذر چشیده شده بود
مدعیان خودساخته،
از خود برخاسته،
جز به طلب درسهای گرفته، نیامده بودند
کوهان وعدهها
چون خیمههای باد روان
از پای نحیف وعدهگران میگریختند
رابطهای نبود
جز انگشتهای اشاره
که مثل الف ابتدا
آسمان را از نو میخواستند بنویسند
تهدید یا اجازت؟
یا پس وپیش کردن فنرهای قلب
که موشهای تله
در آن دیری آماسیده بودند
زیر خرمن انگشتان
کاسههای سر
همه صاف شده
باد شده
زیر بغل شیادان میرفتند
در کشور آنتنها
و تهدیدهای سر به بالا
آینهها پشت و رو خوابیده
رویای صندوقخانه های کهن را
در دل میلرزاندند
عریضهای که تقدیم نشده مانده
نقش پیرزنی که از کتیبههای کهن،
دست گرفته
چون ستمی پیاده میکردند