بهجت امید – نزدیک به سه دهه از عمر نشر روی کاغذِ فصلنامههای فرهنگیـ ادبی در برونمرز میگذرد. این مجموعهها، هریک در دورهای، با انتشار متنهایی در زمینههای گوناگون از جمله بررسی پدیدهها و روندهای ادبی روز، همچنین معرفی هنرمندان جوان و قلمبهدستان تازهکار، در راه گسترش فرامرزی فرهنگ و ادب فارسیزبان گام برداشتند.
هر چند هر یک از این مجموعههای چاپی اولویت خاصی را دنبال و پیاده میکردند، با این حال اغلب آنهاـ اگر نگوییم همگیـ پس از چندی از ادامهی کار باز مانده و تعطیل میشدند. دلایل توقف نشر فصلنامهها که عمدتا به همت چند فرهنگدوست (با یا بی حمایت تشکلهای حزبی و سیاسی) صورت میگرفت، اغلب یکسان بود: از کشمکشهای فراکسیونی و سلیقگی درون سازمانی که بگذریم، بیشتر عدم امکان تامین هزینههای چاپ و توزیع مجموعهها بود که ادامهی فعالیت آنها را ناممکن میساخت.
توقف آغاز گسترش
این دوره البته چندی است که با گسترش امکانات و فنآوریهای دیجیتال به پایان رسیده است. فصلنامهها و گاهنامههایی مانند «گذرگاه»، «کتاب شعر»، «خرمگس» و… که در زمینههای داستان، شعر و فلسفه منتشر میشوند، با بهرهگیری از این فنآوریهاست که توانستهاند خود را در دنیای مجازی مطرح کنند.
«آوای تبعید» نیز که در آغاز سال جاری میلادی چهارمین شمارهی خود را منتشر ساخت، از تازهترین پرتالهای ادبیـ هنری در برونمرز است. بیش از پنجاه شاعر، نویسنده، منقد و هنرمند با این شماره همکاری داشتهاند و آثار خود را در شعر، داستان، تئاتر، نقد و بررسی ادبیات، همچنین تاریخ و اسلامشناسی ارائه دادهاند. روی جلد شمارهی چهارم فصلنامه، کار قدسی قاضینور، هنرمند پرکار ساکن هلند است.
دور زدن سانسور؛ ترجیح اول
اولویت مضمونی «آوای تبعید» که هدف اصلی خود را مبارزه با سانسور عنوان کرده، در نشر آثاری خلاصه میشود که امکان چاپ آنها در ایران کمتر فراهم است. در مقدمهی این مجموعه در این باره آمده است: «تبعیدی فقط آن کس نیست که از زادبوم خویش تارانده شده باشد. تبعیدی میتواند از زبان، فرهنگ و هویتِ خویش نیز تبعید گردد. آنکس که شعر، داستان، هنر، فکر و اندیشهاش در کشور خودی امکان چاپ و نشر نداشته باشد، نیز تبعیدی است. این نشریه میکوشد تا زبان تبعیدیان باشد. تبعید را نه به مرزهای جغرافیایی، و تعریف کلاسیک آن، بلکه در انطباق با جهان معاصر میشناسد.»
کیهان لندن برای آشنایی بیشتر با مضامین و ساختار این فصلنامه با اسد سیف مدیر مسئول آن، گفتگو کرده است:
بهجت امید: نزدیک به یک سال است که فصلنامهی «آوای تبعید» در برونمرز منتشر میشود. با توجه به اینکه در حال حاضر در دنیای مجازی مجموعههای مختلفی در این گستره عرضه میشود، انگیزهی شما برای انتشار فصلنامه چه بود و طرح اجرای آن چگونه شکل گرفت؟
اسد سیف: نمیتوان از جهان دیجیتال سخن گفت و تأثیر آن را بر چاپ و نشر نادیده گرفت. بهطور کلی آثار دیجیتال سریعتر، کمهزینهتر و چه بسا زیباتر و آسانتر در دسترس علاقمندان قرار میگیرد. در رابطه با کشورهایی چون ایران باید نقش سانسورشکن آن را هم در نظر گرفت. برای ما تاراندهشدگان از کشور که پس از انقلاب از ایران خارج شدیم، دستیابی به کتاب و نشریه همیشه مشکل بزرگی بود. پراکندگی ایرانیان از یک سو و هزینهها از دیگر سو، سرمایهای کلان طلب میکرد. به همین علت نشریات سالیانی محدود دوام داشتند. ولی با رشد چاپ و نشر دیجیتال در دنیای مجازی، لزوم حضور نشریات اینترنتی به امری ملموس بدل شد. در این راه البته سایتهایی شکل گرفتند، مجلههایی در عرصههای مختلف چون شعر، داستان، تئاتر، فلسفه و سیاست و علوم اجتماعی انتشار آغاز کردند که بعضی از آنها هنوز دوام دارند.
انتشار «آوای تبعید» به معنای نفی این نشریهها نیست. این مجموعه میکوشد فصلنامهای باشد در کنار آنها. یک سال پیش در رایزنی با تنی چند از دوستان انتشار «آوای تبعید» آغاز شد و سرانجام همین شد که میبینید.
-برخی از دستاندرکاران هنر و ادب به عنوان فصلنامه «آوای تبعید» انتقاد دارند و به این دلیل که این نام طنینی سیاسی دارد، از همکاری با مجموعه سر باز میزنند. چرا این عنوان بحثبرانگیز را برای فصلنامه انتخاب کردید؟
ـ در این شکی نیست که تبعید بار سیاسی دارد. این اما به معنای تلاش در دستیابی به قدرت نیست. در فرهنگ ما متأسفانه همهچیز، حتا سیاست، سیاستزده شده است. هیچ چیز در جای خودش قرار نگرفته است. مفاهیم اجتماعی نیز مخدوش تعریف میشوند و این البته حاصل سالها خفقان حاکم بر کشور هم هست.
مفهوم تبعید و تبعیدی هم به همین مشکل گرفتار آمده. تبعید فقط در عرصهی سیاست در ذهن ما جا خوش کرده و آنهم به معنای کلاسیک آن. یعنی تبعیدی، غریبی است نفی بلد شده که در غربت و تنهایی خواهد مرد. در واقع ولی ما خلاف این را شاهدیم. نخست اینکه تبعیدی در جغرافیایی خاص نمیگنجد. میتواند ساکن ایران هم باشد.
این سیاستِ جاری بر کشور است که تبعیدی میآفریند و این سیاست بر تمامی عرصههای زندگی فردی و اجتماعی تأثیر میگذارد. در ایران امروز تبعیدیان سیاسی تنها یک عرصهی کوچک از یک کل هستند. روشنتر گفته باشم؛ خودکامگی حاکم به حذف دگراندیشان و تارومار کردن و سرانجام تاراندن آنان از کشور انجامید. در واقع کسانی از سیاست و مشارکت در قدرتِ سیاسی حذف شدند و اینان تبعیدیان عرصه سیاست هستند.
تبعید اما محدود به سیاست نیست، عرصههایی گسترده دارد؛ رژیم سانسور را بر هنر و ادبیات کشور حاکم کرد و از این طریق شاعران، نویسندگان، پژوهشگران و هنرمندان را از گردونهی آزاداندیشی و خلاقیت تبعید کرد. در ایران امروز آن کس که نتواند آزادانه بیندیشد و هنر و ادبیات خلق کند، خود یک تبعیدی است. این افراد میتوانند ساکن ایران هم باشند. آثار اینان اما در ایران اجازه چاپ و نشر و نمایش ندارند.
در ایران امروز کسانی را از زبان خود تبعید کردهاند. آنان اجازه ندارند به زبان مادری خود بنویسند و بخوانند و ادبیات خلق کنند. کرد و ترک و عرب و بلوچ و ترکمن در ایران انگار زبانی از خود ندارند. همه مجبورند به یوغ زبان فارسی درآیند. و زبان فارسی خود به بند زبانِ آخوندی گرفتار آمده و دیگر از آن زبان فاخر فارسی چیزی در ایران دیده نمیشود. زبان فارسی در چنبرهی زبان آخوندی، ملغمهای است که نه نشان از زبان فارسی دارد و نه زبان عربی. زبان بیسوادانِ عمامه به سر است. پس میبینیم ما را از زبان فارسی هم تبعید کردهاند.
در ایران امروز جز شیعیانِ نشسته بر اریکهی قدرت، دیگر ادیان و مذاهب حق حیات ندارند. حتا شاخههای دین اسلام. برای نمونه سنیها هم تحتِ آزار و پیگرد هستند. بهاییها را میکشند و سنیها که چندین میلیون نفرند حتا حق ندارند مسجدی از آن خود داشته باشند. دراویش اجازه ندارند به آیین خود زندگی کنند. زرتشتیها، یهودیها، مسیحیها همه تحت آزارند. این آیا خود تبعید نیست؟ رژیم میکوشد این افراد را از دین خود تبعید کند.
دامنهی تبعید را میتوان در عرصههای مختلف همچنان ادامه داد. از فرهنگ و ادبیات و سیاست فراتر رفت، به آزادی در پوشش حتا رسید و میبینیم با نوعی پوشش اجباری، مردم از آزادی در پوشش هم تبعید شدهاند. آنان دیگر مجاز نیستند آنچه را بپوشند که پیشتر بر تن میکردند.
عدهای از این تبعیدیان به خارج از ایران تارانده شدهاند. طبیعیست شرایط زندگی تبعیدیانی که داخل کشور زندگی میکنند، در این راستا با ما فرقی ندارد.
در عنوان نشریه نمیتوان تمامی اهداف آن را بازیافت. «آوای تبعید» میکوشد صدای همین تبعیدیان باشد در عرصهی فرهنگ و ادبیات و این تبعیدی قرار نیست به حتم ساکن خارج از کشور باشد. در همین چند شماره که از «آوای تبعید» انتشار یافته، همکارانی هم از ایران قلم زدهاند.
من خود هیچ حساسیتی روی واژهی تبعید که بر پیشانی نشریه نشسته، ندارم. اما احساس میکنم برداشت عمومی از این واژه «سیاستزده» است. «آوای تبعید» نه سودای قدرت در سر دارد و نه در صدد براندازی حکومت است. دغدغهی ما هنر و ادبیات و فرهنگ است. برای آزادی اندیشه و بیان مبارزه میکنیم و این در هر حکومتی وظیفهی نویسندگان و هنرمندان است.
ـ یکی از ویژگیهای «آوای تبعید»، واگذاری تهیه و ویراستاری مطالب بخشهای آن به مسئول یا سردبیری مهمان است. انگیزهی شما در این راه کاهش فشار کار بود یا تقسیم مسئولیت میان افراد و نظرات گوناگون که به دموکراتیزهکردن روابط میانجامد؟
– من مسئول نشریه هستم. دبیران و یا مسئولان میهمان در هر شماره با حضور خود رنگ و صدایی دیگر به آن میبخشند و این یعنی رواداری. یعنی اینکه صداهای مختلف در کنار هم شنیده میشوند. یعنی اینکه اقتداری فکری بر نشریه حاکم نیست. در انحصار نوعی از هنر و نوعی ویژه از اندیشه قرار ندارد.
دمکراسی هم همین است. یعنی تقسیم قدرت. هر اندازه این تقسیمها گستردهتر شود، آزادی شکوفاتر میشود. وحدت هم باید همین باشد؛ جمع اضداد. افکار و اندیشههای مختلف در کنار هم. «آوای تبعید» میکوشد صداهای گوناگون را در خود بازتاباند.
ـ در این چارچوب وظایف یک مدیر مسئول چگونه تعریف میشود؟
– مدیرمسئول تنها وظیفهی همآهنگکننده را در به سامان رساندن شمارههای نشریه دارد و این خود البته مسئولیتی دشوار است. برنامهریزی شمارههای آینده پیرامون موضوعهای مختلف، رابطهها و…
ـ این چهارمین شمارهی «آوای تبعید» است. شما به عنوان مدیر مسئول سیر تکاملی کیفی و تنوع مطالب مجموعه را چگونه ارزیابی میکنید؟ چه تفاوتهایی در شمارههای پیشین میبینید؟
– در این شکی نیست که «آوای تبعید» هنوز کاملاً در آن مسیری قرار نگرفته که باید بگیرد. اینکه نشریهای شناخته شود و اعتبار کسب کند، زمان میخواهد. مطالب نشریه متنوع هستند. و این را البته مدیون همکاران هستیم. در هر شماره بیش از پنجاه شاعر و نویسنده و هنرمند و پژوهشگر قلم زدهاند و در واقع در همین چهار شماره ما توانستهایم بیش از ۲۰۰ همکار داشته باشیم. آیا این خود برای آغاز کافی نیست؟ اگر یکی از وظایف نشریه را ایجاد رابطه در نظر بگیریم، ما داریم به این هدف نزدیک میشویم. از طریق این نشریه بسیاری از همکاران ما میتوانند باهم به شکلی در رابطه باشند.
از نشریه استقبال میشود. و جالب اینکه خوانندگان زیادی از ایران داریم. انتقادها و پیشنهادها در بهتر شدن نشریه نقش بزرگی دارند.
در میان چهار شمارهای که انتشار یافتهاند، یک شماره ویژه تئاتر بود. شمارهی آینده ویژهی نویسندگان و شاعران ایرانی ساکن کانادا است. ویژهنامههای دیگری نیز در راه است؛ ویژهنامهی نویسندگان نسل دوم ایرانی در خارج از کشور، ویژهنامهی شعر زنان شاعر ایرانی در خارج از کشور، ویژهنامهی ترانه و ترانهسرایی و…
ـ شما با استفاده از امکانات دنیای مجازی، مشکلات هزینههای مربوط به چاپ و پخش را دور زدهاید. با این حال انتشارات مهری از شمارهی دوم به چاپ فصلنامه روی کاغذ هم همت گماشته است. این همکاری به چه شکل صورت میگیرد؟
– ما به انتشار «آوای تبعید» بر کاغذ فکر نکرده بودیم. چنین چیزی در برنامه ما نبود. پس از انتشار، خوانندگانی پیشنهاد کردند که نشریه به شکل محدود بر کاغذ چاپ شود. این کار برای ما غیرممکن بود. در این میان هادی خوجینیان، مدیرمسئول «نشر مهری» در لندن پیشنهاد کرد که حاضر است نشریه را در تیراژی محدود برای علاقمندان آن منتشر کند. ما از این پیشنهاد استقبال کردیم. البته دیده و شنیدهام که دوستانی در کشورهای مختلف نیز آن را در چندین نسخه چاپ و در میان دوستان خود پخش میکنند.
ـ چه طرحهایی در آینده برای گسترش کار «آوای تبعید» دارید؟
– سعی میشود که «آوای تبعید» در دنیای مجازی حضوری ملموستر داشته باشد. از اینرو سایتی برای آن راهاندازی شده است.