گورستان تاریخی ظهیرالدوله محل دفن فروغ فرخزاد در پنجاه و یکمین سالمرگ این شاعر معاصر بسته است! پیش از این نیز مسئولان این گورستان مراجعه به آن را تفکیک جنسیتی کرده بودند! مراجعهکنندگان به گورستان تاریخی ظهیرالدوله که محل دفن فروغ فرخزاد شاعر نامدار معاصر است، در پنجاه و یکمین سالمرگ وی با درهای بسته مواجه شدند.
امروز سالروز درگذشت فروغ فرخزاد شاعر نامدار و نوگرای ایرانی است که حتی پس از مرگ نیز با محدویت و نگاههای بسته و ایدئولوژیک روبروست. پیکر این شاعر در گورستان تاریخی ظهیرالدوله به خاک سپرده شده که همواره با مراجعهکنندگان برخورد غیرمسئولانه داشته است.
این گورستان که علاوه بر فروغ فرخزاد، محل دفن بزرگان دیگری هم هست، فقط در روزهای پنجشنه و جمعه و آن هم به صورت تفکیک جنسیتی و زنانه و مردانه به روی مراجعهکنندگان باز است.
اغلب مراجعهکنندگان به این گورستان قطعا خاطرات تلخی از برخوردهای غیرمودبانه مسئولان آن و انتظارهای طولانی پشت درهای بسته آن دارند. مشخص نیست مسئول این گورستان چه نهادی است و پاسخگویی با چه کسی است. هیچ یک از ارگانهای اوقاف و امور خیریه، شهرداری تهران و میراث فرهنگی خود را مسئول مستقیم این گورستان تاریخی و فرهنگی نمیدانند!
امروز بازدیدکنندگان فراوانی در سالمرگ فروغ به خانه ابدی وی شتافتند ولی حتی در گورستانها را نیز به روی دوستداران فرهنگ و هنر میبندند!
در سالهای پیش از ۵۷ و بعد از ان هروقت به کوه میرفتیم که معمولا پنجشنبهها بود در مراجعت سری هم به گورستان ظهیرالدوله میزدیم به ویژه مزار فروغ و حسین تهرانی و ملک الشعرا بهار و… عکسهایی از آنجا دارم که در صورت راهنمایی برای ارسال برایتان میفرستم. ظهیرالدوله درویش و داماد ناصرالدین شاه و مرید درویش ظهیرالاسلام بود که مقبره خود ظهیر السلام در خانقاهی به همین نام در اول خیابان شاه اباد از طرف میدان بهارستان قرار دارد.
پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنیست
فروغ عزیز این وصف ایران امروز است:
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانهٔ من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچهٔ خوشبخت بنگرم
قسمتی از شعر زنده یاد فروغ فرخزاد:
بر روی ما نگاه خدا خنده میزند
هر چند که ره به ساحل لطفش نبردهایم
زیرا که چون زاهدان سیهکار خرقهپوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخوردهایم
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریدهی عالم دوام ما
اشعاری از بزرگان تقدیم به روح بلند ایشان:
سعدی:
دوران بقا چو باد صحرا بگذشت
تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد
در گردن او بماند و بر ما بگذشت!
احسان:
شهر من غربت دیار بیکسی
اندکی پایینتر از دلواپسی
چند متری مانده تا اوارگی
ده قدم پایینتر از بیچارگی!